Wednesday, June 20, 2007

جنبش كارگري يك نقطه عطف را پشت سرگذاشته است

شهلا دانشفر: جنبش كارگري يك نقطه عطف را پشت سرگذاشته است
سخنراني در معرفی قطعنامه جنبش کارگری در كنره ششم حزب
رفقا من فکر ميکنم اين يکي از قطعنامه هاي مهم اين کنگره است. بخاطر اينکه امروز طبقه کارگر وجنبش کارگري مرکز ثقل تحولات سياسي ايران است و به همين دليل بنظرم جايگاه مهمي دارد. قطعنامه از يک نقطه عطف در جنبش كارگري شروع ميکند و اين آن چيزي است که ما بايد اينجا ثبتش کنيم. ميگويد جنبش کارگري يک نقطه عطفي را پشت سرگذاشته و خصوصيات و مشخصات اين نقطه عطف را توضيح ميدهد و با توجه به آن راه پيشروي را تاكيد ميكند. شما به قطعنامه کنگره چهار نگاه کنيد. قطعنامه کنگره چهار ميگويد "راه برون رفت" ، اما اين قطعنامه ميگويد "راه پيش روي". راهي كه طبقه کارگردر تحولات سياسي ايران بتواند نقش تاريخي خود را ايفا كند. همين خود بيان ميكند كه از كنگره چهار تا حالا در جنبش كارگري چه اتفاقي افتاده. و اينجا يك فاکتورمهم نقش حزب در جنبش كارگري است. حزب نقش داشته براي اينکه امروز جنبش کارگري اينجا باشد. حزب نقش داشته براي اينکه اوضاع سياسي امروز ايران به اينجا برسد. و ما، اين کنگره بايد اين را ثبت كند. به همين دليل تو اين قطعنامه وقتي فراخوان داده ميشود به حزب کمونيست کارگري بپيونديد، وقتي گفته ميشود شوراها را تشکيل دهيد ، وقتي ميگويد افق سوسياليستي را جلو جنبش كارگري بگذاريد، دارد اين ها را روي زمين ميگذارد. معني عملي اين ها همان شعاري است كه كارگران دادند كه "ما کارميکنيم تا زندگي بکنيم ، زندگي نميکنيم براي اينکه کار کنيم". پرچمش قبلا انجا بلند شده، "سوسياليسم يا بربريت" قبلا پرچمش در خود جنبش كارگري بلند شده. "آزادي برابري حکومت کارگري" پرچمش قبلا انجا بلند شده. اين قطعنامه ، قطعنامه همين تحولات و پيشرويهاست. وقتي ميگويد "پيشرويها" يک معناي مهمش دخالت سياسي طبقه کارگر در اوضاع سياسي جامعه است. ببينيد! به همين اتفاقات چند ساله اخيرنگاه کنيد. جريان اعتصاب مهم کارگران نساجي بهشهر، بعد از آن خاتون آباد، بعد از آن شرکت واحد که درواقع اوج اين سير بود. و اخيرا تجمع هزاران نفره معلمان وبعد شعارهايي كه در آن داده شد. يك عكس، يک تصوير ازهمه اينها بگيريد ببينيد چه دارد ميگذرد. قبلا در ايران شاهد ميدان داري چهره ها و رهبران جنبش "دو خرداد" بوديم. حالا چهره ها ورهبران طبقه کارگردارند جلو مي آيند. اين يعني پيشروي انقلاب ايران. يعني وزن طبقه كارگر. وزن حزب کمونيست کارگري ايران. اينها تحول است. (كف زدن شركت كنندگان) يکي از نقطه عطفها جلو آمدن صفي از رهبران کارگريست. رهبران كارگري راديکال، سوسياليست، با توقعات بالا که به طور سراسري بهم وصلند و دارند اين اتفاقات را خلق ميکنند. اعتراضات بيرون، توي جامعه را دارند به زندان وصل ميکنند. به همين دليل وقتي اين قطعنامه ميگويد ميشود و بايد با شعارهاي سراسري گرد آمد، يعني اين عملي است يعني ميشود طبقه کارگر در زندانها را باز کند. امروز طبقه کارگر نه تنها حول خواستهاي سراسري مثل افزايش دستمزدها، گرفتن دستمزدهاي پرداخت نشده، لغو قراردادهاي موقت، انعقاد قراردادهاي دسته جمعي، انحلال شوراهاي اسلامي، تشکل، و همه اينها ميتواند مبارزه و اعتصاب كند، بلكه ميتواند در زندانها را بازکند. طبقه كارگر توي اين موقعيت است. اين قطعنامه داره ميگه که اين سير شروع شده، ما يک نقطه عطف را پشت سر گذاشته ايم ودريک موقعيت بسيارجديدي هستيم. به رهبران کارگري ميگويد متوجه اين نقطه عطف بشويد. اين افق را جلوي رهبران كارگري ميگذارد. ميگويد شرط پيشروي ما تعميق و گسترش اينهاست. با اينهاست كه ميشود گام بعدي را بدرستي تعريف كرد و قدم به جلو برداشت. اين نكته مهم و درواقع فراخوان مهم اين قطعنامه است. قطعنامه در ادامه ميگويد اولويتهاي ما اين سه محور است و كنگره روي اين ها تاكيد ميگذارد: مجمع عمومي. چرا؟ براي اينکه مجمع عمومي فقط آن نقشي را ندارد كه ما قبلا ميگفتيم. مجمع عمومي امروز يعني اينکه کارگر بيايد درتصميم گيري در سرنوشت خودش حضورداشته باشد. دخالت مستقيم داشته باشد. براي اينکه در صحنه سياسي بتواند نقش داشته باشد. شورا. جنبش شورائي. وقتي ازانقلاب صحبت ميکنيم يعني دخالت مردم در سرنوشت جامعه از طريق جنبش شورائي. و قطعنامه بعد ميگويد "افق سوسياليزم". رهبران کارگري همه ماکلسيماليزتند. راديکالند. گرايش چپ در رأس جنبش کارگري است. اما اين رهبران متاسفانه محدود به اعتراضات جاري هستند. اينجا اين قطعنامه ميگويد و تاكيد ميكند كه اين رهبران بايد با افق سوسياليستي به مبارزه نگاه كنند. كارگر را در تمام عرصه هاي مبارزه طبقاتي نمايندگي کنند و مبارزه را همه جانبه ببينندن. به اين معنا ازافق سوسياليستي اينجا صحبت ميکند. وبعد در مورد حزب. در اين چارچوب فراخوان "به حزب بپيونديد" کاملا بجاست و ميچسبد. ان فرمول هميشگي نيست که كسي بگويد خب هميشه اين را ميگفتيم. من خواستم بگويم كه اينجا در چه متني و با چه معناي عملي مشخصي داريم روي اينها تاكيد ميگذاريم. اينكه هميشه ميگفتيم درست ميگفتيم. اما اين ها امروز وصل ميشود به اوضاع سياسي که ما در آن قرار داريم. به موقعيتي که حزب درآن قرار دارد. به موقعيت چپ در جامعه و به موقعيت طبقه کارگر در اوضاع سياسي ايران وصل ميشود. اين قطعنامه اينها دارد به هم وصل ميكند. ماوقتي اين قطعنامه را مينوشتيم با کاظم شب ها مينشستيم (خنده حضار!) و باهم اين قطعنامه را تنظيم ميکرديم به هرحال اينها مشغله مان بود و در مورد آن بحث ميکرديم. بعد که قطعنامه را داديم، بحث هائي که حميد تقوائي داشت و تزهائي که در اين زمينه داشت کمک کرد که اين قطعنامه تيز، شفاف بتواند اين خطوط را بيان کند. و بعد در تنظيم نهائي اش با بحث هائي که با اصغر کريمي و مصطفي صابر و حسن صالحي و رفقاي مختلف داشتيم كمك كرد كه قطعنامه به اينجا برسد. بنابرين اين قطعنامه اي است که پا خورده، شايد اشکالات انشائي اي داشته باشد ولي به نظرم قطعنامه خوبيست. قطعنامه اي که مهر اين اوضاع را روي خود دارد. قطعنامه اي که دارد پيشروي هاي ما را تثبيت ميکند، قطعنامه اي که دارد پيشروي هاي طبقه کارگر را تثبيت ميکنه و بايد اين کنگره اين قطعنامه رو تصويب كند. مرسي