Wednesday, December 12, 2007

سرانجام محتوم سنديكاليسم

كاظم نيكخواه
اگر كسي ميخواهد بداند سنديكاليسم چه نوع پديده اي است بايد به اولين شماره نشريه پيك با امضاي "سنديكاي شركت واحد" مراجعه كند. دوتن از رهبران اين سنديكا در زندانند و رهيران اين تشكل اعلاميه اي پراز استغاثه منتشر ميكنند كه تيترش يك جمله از اراجيف خميني است! درست در شرايطي كه جامعه هرجا اعتراض ميكند و به حركت در مي آيد عليه حكومت كثيف اسلامي شعار ميدهد و هر تجمع اعتراضي با سرود انترناسيونال و مرگ بر فاشيسم و مرگ بر ديكتاتور برپا ميشود، سنديكاليستهاي ما در شركت واحد اعلاميه ميدهند و تيتر اعلاميه شان جمله اي از خميني است كه حواسشان هست كه او را "امام خميني" خطاب كنند! ما در شماره ٧٢ نشريه كارگر كمونيست در اين مورد سخن گفتيم ("نشريه پيك صداي كارگران واحد نيست" از شهلا دانشفر) اما لازم است به اين پديده بيشتر پرداخته شود. از كنار اين اعلاميه و اين نشريه نبايد و نميشود بسادگي گذشت. چرا به يك مرتبه بنام كارگر شركت واحد اعلاميه اي داده ميشود و نشريه اي بيرون مي آيد كه بوي ناهنجار دفاع از نظام اسلامي به مشام ميرسد؟ سنديكاي شركت واحد به كجا ميرود؟ كارگران شركت واحد كجا هستند؟ اين صدا صداي ناهنجار و ناهمخواني با آن تصويري است كه تاكنون كارگران شركت واحد از خود نشان داده اند. اين صداي كارگر نيست. اين صداي شوراهاي اسلامي و خانه كارگر حكومت است كه اين بار از زبان سنديكاي شركت واحد دارد منعكس ميشود. ما هنوز حساب سنديكاي شركت واحد را از اين اعلاميه و از اين نشريه جدا ميكنيم و هنوز اميدواريم كه رهبري اين تشكل بتواند خودرا از اين راست روي و اين خط مماشات جو خلاص كند. ما ميدانيم و گفته ايم كه اين سنديكا محل تلاقي دو گرايش متفاوت و متضاد است. يكي گرايش راديكال و رزمنده و چپ، و ديگري گرايش راست و سنديكاليستي – توده ايستي. اين اعلاميه دارد همين گرايش سنديكاليستي و راست را بيان ميكند. در اين نشريه و در اين اعلاميه يك كلمه اعتراض به نظام و حكومت بخاطر سركوب حقوق كارگري و جناياتش بچشم نميخورد، بلكه سراپا استغاثه و تسليم و وفاداري نسبت به نظام منحوس اسلامي است كه ابراز ميشود. اعلام ميشود كه "ما مسلمانيم و در آموزه هاي حضرت محمد مصطفي صلي اله نديده ايم كه كارگراني كه به دست آنها بوسه زده شده بود به صرف اعتراض به وضع بد معيشتي زنداني و ضرب و شتم شوند". حتي انقلاب آزاديخواهانه مردم عليه ديكتاتوري پهلوي و اعتصاب و مبارزات كارگران شركت نفت به حساب "انقلاب اسلامي" گذاشته ميشود. اين صدا بهيچ وجه صداي كارگران نيست. و نبايد اجازه داد كه اين گرايش و اين خط بر سنديكاي شركت واحد مسلط شود.
آنچه در اعلاميه سنديكاي شركت واحد تحت عنوان "تمام جوامع بشري مرهون كار و كارگر است (امام خميني)" ميخوانيم در واقع نشان ميدهد كه سنديكاليسم چه ظرفيتهاي بي انتهايي در عقب راندن و به منجلاب كشيدن كارگران دارد. و اين خاص سنديكاليسم در ايران و در سنديكاي شركت واحد نيست. سنديكاليسم از نظر تاريخي گرايشي قديمي در جنبش كارگري است كه موضع و خط هويتي اش اينست كه اعلام ميكند كارگر نبايد به سياست كاري داشته باشد و فقط بايد در مورد حقوق صنفي اش چانه زني كند. اما دور كردن كارگران از سياست، خود سياسي ترين كار است. آنچه تحت عنوان "كارگر نبايد در سياست دخالت كند" دنبال ميشود در واقع دور كردن كارگران از سياست راديكال و سوسياليستي است. حتي سنديكاليسم يا "تريديونيونيسم" پاپيون زده امروز اروپايي، كه مدعي است به سياست كاري ندارد، تاريخا در جنگ خونين طبقه سرمايه دار حاكم عليه كارگران راديكال و سوسياليست در اوايل قرن گذشته كنار طبقه حاكم عليه كارگران ايستاده است. كارگر راديكال و سوسياليست و ضد استثمار را با اخراج و ترور و جو ارعاب، در جنبش كارگري عقب راندند و گرايش راست و اتحاديه چي را جلو كشيدند كه در يك قرن گذشته تاكنون يك پايه رسمي نظام سرمايه داري در همه كشورها را تشكيل داده اند. اينها معمولا بعنوان سياهي لشكر يكي از دو حزب بزرگ و رسمي سرمايه داران عمل ميكنند. حتي در بحبوحه خود اين جنگ طبقاتي عليه كارگران و كمونيستها در اوايل قرن بيست هم شعار سنديكاليستها اين بود كه كارگر نبايد به سياست كار داشته باشد! سنديكاليسم يكي از سياسي ترين گرايشات درون جنبش كارگري است. محافظه كاري و دور كردن كارگران از راديكاليسم و انقلابي گري در بطن همه انواع سنديكاليسم چه طيف ظاهرا چپ و چه طيف راست آن وجود دارد. دور كردن كارگران از سياست يعني به تمكين كشاندن كارگران نسبت به سياست حاكم. يعني تبليغ اين كه كارگران بايد نظم و قوانين و نظام حاكم را بپذيرند در چارچوب آن چانه زني كنند. اين را هم بايد اينجا تصريح كرد كه سنديكاليسم با خود سنديكا و اتحاديه يكي نيست. اتحاديه و سنديكا نوعي تشكل است. طبعا سنديكا بدليل ساختار بوروكراتيك خود ظرف مناسبي براي رشد سنديكاليسم است اما در عين حال بسته بشرايط معمولا گرايشات ديگر هم ميتوانند در سنديكاها و اتحاديه ها فعال باشند و حوزه مانور سنديكاليستها را محدود كنند. شماري از اتحاديه هاي موجود در سطح جهان به دليل قدرت گرايش راديكال و سوسياليستي در آنها، تا حد قابل توجهي از چنگال جريانات و گرايشات سنديكاليستي خارج شده اند. اما شمار آنها چندان زياد نيست. هرچه سنديكا يا اتحاديه به مجمع عمومي كارگران متكي باشد، خطر در غلطيدن به دامن بوروكراتيسم و سنديكاليسم كمتر تهديدش ميكند. دخالت توده كارگران در حيات يك تشكل اهرم نسبتا خوبي براي جلوگيري از اينست كه تشكل مزبور به دامن سياستهاي بورژوايي و سازشكارانه بيفتد. سنديكاليسم نه فقط از دخالت كارگران در سياست دل خوشي ندارد، بلكه كلا و به اشكال آشكار يا پوشيده اي مدافع بوروكراتيسم و تصميم گيري از بالاي سر كارگران است. اين مرض بسيار رايج بخش اعظم سنديكاها و اتحاديه هاي موجود در كشورهاي غربي است كه كلا آنها را از توده كارگران جدا كرده است. بعلاوه هرجا كل فضاي جامعه راديكال است، اتحاديه هاي كارگري هم امكان بيشتري دارند كه به مجمع عمومي و كلا دخالت توده كارگران متكي شوند و از سنديكاليسم و راست روي و محافظه كاري فاصله بگيرند.
اما سنديكاليسم با ماهيت ويژه خود و به دليل تلاشش براي دور كردن كارگران از سياست و از دخالتگري سياسي، در يك جامعه درگير جنگ و گريز با حكومت و طبقه حاكم، زمينه مناسبي دارد كه خيلي زود به دامن ارتجاع بغلطد و در خدمت صف ضد كارگري و ضد انقلاب قرار گيرد. اين را هركارگري بايد متوجه باشد. سنديكاليسم و خط محافظه كاري معمولا با هم خيلي زود چفت ميشوند. همين اعلاميه سنديكاي شركت واحد يك نمونه بارز از اين دست است. به اوضاع امروز ايران نگاه كنيد. هيچ تجمع اعتراضي نيست كه در آن تجمع كنندگان عليه حكومت كثيف اسلامي سرمايه داران شعار ندهند و به طور راديكال اعتراض نكنند. ايران امروز يك جامعه پر التهاب و پر مبارزه است كه نمونه اش در جهان مشاهده نميشود. يك سرمايه داري هار و وحشي با حكومتي مذهبي و عقب مانده و خون آشام در يك سو قرار دارد و در سوي ديگر مردمي هستند كه راديكالترين و پيشرو ترين و انساني ترين خواستها و شعارها را مطرح ميكنند و بر آن پافشاري ميكنند. همين ١٣ آذر امسال يك نمونه زنده از اين دست بود كه هم راديكاليسم و فضاي چپ جامعه را بيان ميكرد و هم نشان ميداد كه جنبش اعتراضي دانشجويان و كارگران و بخشهاي مختلف مردم در پيوند بهم به پيش ميرود. در جامعه ايران سرود انترناسيونال دارد به سرود مردم تبديل ميشود. كارگران در اول مه ها عليه نظم سرمايه داري قطعنامه صادر ميكنند و سوسياليسم را فرياد ميزنند. در اعتصابات و اعتراضاتشان بر حق اعتصاب و حق تشكل و اخراج مديران تاكيد ميكنند. دانشجويان و زنان و بخشهاي مختلف مردم دارند از آزادي و برابري و رفع تبعييض و جدايي دين از دولت و ضرورت انقلاب سخن ميگويند. ميدانيم كه اينها هنوز همه گير نيست. هنوز ميليونها كارگران و مردم اين كشور را در برنميگيرد اين را ميدانيم. اما اين صداي پيشرو، در هرجا تجمع و اعتراضي برپا ميشود شنيده ميشود. به همين دليل ميتوان تصور كرد كه اين راديكاليسم و حركت مدرن و پيشرو نماينده خواست قلبي ميليونها نفر از كارگران و مردم است. مردم به صورت ميليوني هرروز به خيابان نمي آيند. روزي كه بيايند ديگر كار حاكمين تمام است. اما فضاي خشم و اعتراض عليه حكومت و كل اوضاع موجود در ميان توده هاي ميليوني است كه باعث ميشود هرروز از ده جا اعتراض و اعتصاب و مبارزه به شكلي فوران كند. خود كارگران شركت واحد نقش مهمي در تداوم اين فضاي رزمنده عليه جمهوري اسلامي ايفا كرده اند. اما سنديكليسم كوته نگر ما اين واقعيات و دستاوردهاي مهم مبارزه همان كارگران واحد براي كل طبقه كارگر را هم نمي بيند يا براي آن ارزشي قائل نيست و در نتيجه كارگر واحد را شكست خورده ميداند. اگر كسي ميخواهد بداند كارگران شركت واحد چه ميگويند و چه ميخواهند بايد همان چند روز اول اعتصاب چندين هزار نفره دوسال پيش شان را بياد بياورد. بايد حرفهاي فعالين كارگري شركت واحد در رسانه ها را كه كيفرخواستي عليه كل سرمايه داري و حكومت اسلامي بود بياد بياورد. شواهد گوياي اينست كه همين گرايش سنديكاليستي در اينكه حكومت بتواند اعتصاب كارگران را عقب براند نيز بسيار نقش داشت. خيلي زود اينها پرچم سفيد بلند كردند. سنديكاليسم در شركت واحد فورا كارگران را به پشت وعده هاي دست اندركاران حكومت كشاند و به خانه فرستاد. اكنون در پس تهاجم حكومت به كارگران شركت واحد و به خود سنديكاي شركت واحد، و به بهانه آن، گرايش سنديكاليستي آمده است و با استغاثه و زاري و طلب عفو ميخواهد كارگر شركت واحد را به نيرويي دست و پا بسته و طرفدار حكومت و قانون و انقلاب اسلامي تبديل كند! اين سياست به منافع دراز مدت كل طقه كارگر شديدا لطمه ميزند و كارگر را حتي به ساده ترين و محدودترين خواستهاي صنفي و فوريش هم نميرساند. اين قانون مبارزه كارگر با كارفرمايان و سرمايه داران است كه يا كارگر با قدرت مبارزه اش چيزي را تحميل ميكند يا اينكه عقب رانده ميشود.
گرايش سنديكاليستي در ميان كارگران در ايران جاي جدي اي نميتواند داشته باشد. مبارزه طبقاتي در ايران تند تر از اين است كه گرايش راست مماشات جوي تسليم شده به حكومت بتواند جاي پاي جدي اي در جنبش كارگري پيدا كند. اين را هم بايد دانست كه حتي انواع ظاهرا راديكال تر سنديكاليسم نيز به همان دلايلي كه اشاره كردم سرانجامشان چيز ديگري جز همين افتادن بدامان حكومت و قوانين حاكم نيست. سنديكاليسم يعني آن گرايشي كه ميخواهد كارگر را از دخالتگري سياسي، از مبارزه راديكال و تغيير اساسي اوضاع جهنمي موجود دور كند. اينها خودشان را سنديكاليست نميخوانند اما شناختنشان چندان مشكل نيست. گرايشاتي كه ميخواهند كارگر را در چارچوب قوانين حاكم محدود كنند، و گرايشاتي كه تلاش ميكنند شورا و مجمع عمومي و دخالتگري مستقيم توده كارگران را محدود كنند و به انحاء مختلف مبارزه كارگران را به خواستهاي صنفي محدود كنند، اينها سرنوشتشان دير يا زود همين است و انزوايشان در جامعه متلاطم ايران حتمي است.
ما هيچ ترديدي نداريم كه بخش اعظم كارگران شركت واحد با اين اعلاميه و اين مواضع مخالفند و اين خط را مخصوصا وقتي كه ديگر اينچنين راست روي آن به نحو ذوق زننده اي به چشم ميزند، كنار خواهند زد.
سنديكاي شركت واحد يك دستاورد ارزشمند كارگران در ايران است. نبايد اجازه داد كه اين تشكل به محمل سياستهاي راست و طرفدار حكومت و قوانين اسلامي تبديل شود. هيچ درجه فشار و سركوب توجيهي براي اين همه راست روي نيست. اين تشكل اگر بخواهد بعنوان يك تشكل كارگري باقي بماند و جايگاه خودرا در ميان كارگران حفظ كند بايد حساب خودرا از اين اعلاميه و اين سياست جدا كند. در غير اينصورت بدون ترديد خيلي زود به حاشيه رانده خواهد شد.