Sunday, October 28, 2007

اعتصاب

اصغر کريمي

قسمت اول:
مقدمه: سه سال قبل بدنبال اعتصاب موفق کارگران نساجي کردستان در سنندج در ديماه ١٣٨٦، و با الهام از آن اعتصاب، جزوه اي تحت عنوان "اعتصاب مدرسه انقلاب است" نوشتم و سعي کردم از اينطريق تجارب مهم اين اعتصاب را به ساير کارگران بويژه رهبران اعتصابات منتقل کنم. در اين سه سال اعتصابات مهمي شکل گرفته است، و طبقه کارگر تجارب تازه اي اندوخته است. از جمله اعتصاب دو سال قبل کارگران شرکت واحد و اعتصاب کارگران نيشکر هفت تپه در مهرماه امسال حاوي درسهاي بسيار مهمي براي طبقه کارگر بوده است. نقاط ضعف و قوت اين دو اعتصاب لازم است جمعبندي شود و مورد توجه فعالين کارگري قرار گيرد. بسهم خود سعي ميکنم در سلسله مقالاتي به جنبه هاي مختلف يک اعتصاب، بپردازم و به تجارب اين اعتصابات هم اشاره کنم.
در اين مقالات سعي ميکنم به مجمع عمومي، به نحوه برخورد با احضار و دستگيري رهبران اعتصاب، به نقش خانواده هاي کارگري، به اهميت اطلاع رساني به جامعه، تاکتيک هاي اعتصاب، کميته اعتصاب، جلب همبستگي در داخل و در سطح جهاني، صندوق اعتصاب، اهميت قطعنامه و بيانيه هاي توضيحي و خبري در طول اعتصاب، جايگاه رهبران اعتصاب و مسائل بعد از اعتصاب بپردازم. اما قبل از پرداختن به جنبه هاي مختلفي که يک اعتصاب دارد اجازه دهيد چند کلمه درمورد خود اعتصاب صحبت کنم.
اعتصاب بخشي جدائي ناپذير از زندگي کارگر است. بدون اعتصاب زندگي از اينهم سخت تر ميشود، بيحقوقي از اينهم بيشتر ميشود، دستمزد از اينهم ناچيزتر ميشود. اعتصاب اهرم مبارزات حق طلبانه کارگران براى بيرون کشيدن گوشه اى از مطالبات بحق آنها از يک مشت مفتخور، کارفرما و دولت، است. تجارب اعتصابات مختلف بايد به همه منتقل شود، سازمانيابى اعتصابات بايد بهتر و کارى تر شود، انعکاس اعتصابات بايد وسيعتر شود و همبستگى با کارگران اعتصابي همه گير شود. در سالهاي گذشته طبقه کارگر در ايران تجاربي غني در اين زمينه کسب کرده است. هزاران اعتصاب، آموزش هاي عميقي به کارگران داده است و در بسياري از موارد ابتکارات جالبي توسط کارگران بکار گرفته ميشود. اينها همه بايد مورد بررسي قرار گيرد، نوشته و بازگو شود و به تجربه همه کارگران تبديل شود. طبعا بررسي و بازگو كردن همه اين درسها در يك مقاله يا چند نوشته ممكن نيست. تلاش من اينست كه مهمترين و عاجلترين درسهاي اعتصابات كارگري را حتي المقدور جلوي چشم بگذارم. اميدوارم مورد توجه فعالين کارگري قرار گيرد و محرکي باشد براي فعالين کارگري در سراسر جامعه که تجارب گرانبهاي خود را به رشته تحرير درآورند. بويژه رهبران و فعالين اعتصابات که از نزديک در جريان چم و خم اعتصاب قرار دارند و انتقال تجارب آنها بي شک براي کل طبقه کارگر حياتي است.
١­ مجمع عمومي
اغراق نيست اگر از مجمع عمومي بعنوان مهمترين فاکتور براي به سرانجام رساندن و تضمين موفقيت هرچه بيشتر اعتصاب اسم برده شود.
قدرت کارگران در اتحاد و داشتن تشکل است. اينرا همه ميدانند. کارفرما و مديريت و دولت هم ميدانند و در کنار سرکوب اعتصاب و دستگيري رهبران اعتصاب بي وقفه تلاش ميکنند در ميان کارگران تفرقه بيندازند. مجمع عمومى مناسب ترين ابزار براي ايجاد اتحاد و خنثي کردن تلاش جبهه مقابل است. مجمع عمومي پديده آشنائي براي کارگران است، ظرف طبيعي کارگران در جريان اعتراض و اعتصاب است، در اکثر کارخانه ها کارگران نقش کارساز آنرا ديده اند و کم و بيش اهميت آنرا ميدانند. و به همين دليل مجمع عمومي بيش از هر نوع تشکل ديگر هم ضروري است و هم زمينه مساعد دارد. شايد براي تصميم به اعتصاب مجمع عمومي برگزار نشده باشد اما بلافاصله با شروع اعتصاب، مجمع عمومي بعنوان يکي از مهمترين اقدامات کارگران اعتصابي در دستورشان قرار ميگيرد. اعتصابي که بر اراده جمعي و مجمع عمومي کارگران متکي ميشود شکستش ساده نخواهد بود.
مجمع عمومي ظرف اتحاد و دخالت جمعي کارگران است: مجمع عمومي يعني جمع شدن توده کارگران و تصميم گيري جمعي توسط آنها درمورد مسائل مختلف مربوط به محيط کار، مبارزه و خواستهاي کارگران. اين مهمترين ظرف متحد نگاهداشتن کارگران و جلوگيري از ايجاد شکاف در ميان آنها در طول اعتصاب و قبل و بعد آن و در عين حال عملي ترين نوع تشکل است. نفس جمع شدن زير يک سقف و بحث کردن و تصميم مشترک گرفتن چنان قدرتى به کارگران ميدهد که نيروى آنها را چندين برابر ميکند. مجمع عمومى قدرت کارگران را به آنها نشان ميدهد و به آنها اعتماد بنفس ميدهد و به ترديدها پايان ميدهد. در جريان اين بحثها توده کارگران در کل نقشه شريک ميشوند و براى اجراى آن آمادگى پيدا ميکنند. مجمع عمومي به کارگران آموزش ميدهد، امکان دخالت ميدهد، به ابهامات و سوالاتشان جواب ميدهد و موجب تحکيم اتحاد ميشود. کارگر منفرد قدرت ندارد. به همين دليل موقعي که به خانه ميرود، وزارت اطلاعات تنهائي احضارش ميکند و يا به خانه اش ميريزد. اما همين که جمع ميشود قدرت پيدا ميکند و جرات و شهامت بيشترى از خود بروز ميدهند. نمايندگاني که بر راي و نظر توده کارگر اتکا نکنند زودتر به سازش کشيده ميشوند، به دستاورد کم ممکن است رضايت دهند، و يا بدون دستاورد ممکن است مرعوب شوند و کوتاه بيايند و اعتصاب را به شکست بکشانند. اما کارگران در تجمع شان احساس قدرت ميکنند و دستاورد بيشتري طلب ميکنند. به سادگي براي پايان دادن به اعتصاب رضايت نميدهند. بعضا قبل از شروع اعتصاب امکان تشکيل مجمع عمومي و راي گيري از توده کارگران عملي نيست و بسياري از اعتصابات بدون تشکيل مجمع عمومي شروع ميشود اما در طول اعتصاب کارگران امکان جمع شدن هرروزه و تصميم گيري جمعي را پيدا ميکنند. يکي از مهمترين اقدامات کارگران اعتصابي اين است که بلافاصله با شروع اعتصاب، همه روزه مجمع عمومي خود را برگزار کنند و ادامه اعتصاب را تماما بر مجمع عمومي متکي کنند. در صورتى که نمايندگانى بدون توافق مجمع عمومى تصميم به پايان اعتصاب بگيرند، مجمع عمومى بايد تصميم آنها را باطل اعلام کند و تلاش کند آنها را نيز متقاعد کند که تصميم نادرستي از بالاي سر کارگران گرفته اند و در صورت لزوم نمايندگان ديگري به آنها اضافه کند و اگر لازم است نمايندگاني را تغيير دهد. در يک کلام اعتصاب امر همه کارگران است و همه آحاد کارگر بايد در همه چيز آن شريک باشند. در مجمع عمومي کارگر احساس شخصيت ميکند. در کل پروسه توليد و در کل مسائل مختلف جامعه موجود نظر کارگر پرسيده نميشود، به نظر و پيشنهادش کسي اهميت نميدهد، فقط استخدام ميشود که کار کند و کار کند. مجمع عمومي اولين جائي است که هر کارگري ميتواند براي تقويت اعتصابش صحبت کند، پيشنهاد بدهد، اساسي ترين و فوري ترين مطالبات را طرح کند و درمورد آنها راي بدهد.
در مجمع عمومي نقشه ها و طرحهاي دولت و کارفرما به بحث گذاشته ميشود: در مجمع عمومى توطئه ها، تهديدات و نقشه هاى کارفرما و دولت را بايد توضيح داد و راه خنثى کردن آنرا به بحث گذاشت. اينجا نقش کارگران پيشرو تعيين کننده است که توطئه ها و شگردهاي طرف مقابل را عيان کنند و راههاى خنثى کردن آنها را مورد بحث قرار دهند. در مجمع عمومى همچنين، نمايندگان نتيجه مذاکره با کارفرما و دولت، پيشنهادات آنها و تصميمات خود را به اطلاع کارگران ميرسانند، و کارگران درمورد آنها اظهار نظر ميکنند، پيشنهاد ميدهند، و دسته جمعي پيشنهادات را مورد بحث قرار ميدهند. اين به کارگران امکان ميدهد که شناخت بيشتر و همه جانبه تري از شگردهاي جبهه مقابل پيدا کنند و متحد و يکپارچه به مقابله با آن برخيزند، به کارگران امکان ميدهد که مناسب ترين تاکتيک ها را براي پيشبرد اعتصاب و به کرسي نشاندن خواستهاي خود در پيش گيرند. تصميم گيرى بايد بر اساس نظر اکثريت کارگران اتخاذ شود. کارگران ميتوانند با بالا بردن دست، يا هورا کشيدن در راي گيري شرکت کنند.
در جريان بحث و تصميم گيري، کارگران از نمايندگان خود نيز شناخت بهتري پيدا ميکنند، از مسائلي که آنها را تهديد ميکند مطلع ميشوند، نقش هرکدام و نقاط قوت هرکدام را بهتر ميشناسند. ميدانند که به کدام بيشتر يا کمتر اتکا کنند، کارگران جواني که براي پيشبرد اعتصاب دخالت فعال ميکنند و نظرات راهگشا و کارساز ميدهند نيز پا جلو ميگذارند و به اين معني مجمع عمومي ظرف پرورش و آماده شدن رهبران تازه نيز هست.
علاوه بر کارگران کارخانه، اعضاي خانواده آنها نيز حق دارند و بايد تلاش کنند در مبارزه کارگران و تجمعات آنها و در مجمع عمومي کارگران اعتصابي شرکت کنند و از نقشه هاي کارفرما و تصميمات رهبران اعتصاب باخبر شوند. اين حق اعضاي خانواده کارگر است که بداند تصميم کارفرما جيست و رهبران اعتصاب چه نقشه اي براي مقابله با آن دارند.
مجمع عمومي حفاظي براي نمايندگان و رهبران کارگري است: يک خاصيت مهم مجمع عمومي پوشش محکمي است که براي نمايندگان ايجاد ميشود. در مجمع عمومي بار مسئوليت بر دوش توده کارگران قرار ميگيرد، نظر و پيشنهاد ميدهند، راي ميدهند و بدينطريق خود را بيشتر در اعتصاب دخيل ميدانند و نتيجتا احساس مسئوليت بيشتري در قبال اعتصاب و رهبران اعتصاب ميکنند. جمع شدن زير يک سقف و بحث و تصميم مشترک جسارت بيشتري در طول اعتصاب به کارگران ميدهد و باعث ميشود آحاد کارگر نقش فعالتري بعهده بگيرند و اين کار رهبران اعتصاب را ساده تر ميکند. بار همه مسئوليت بر دوش چند نفر قرار نميگيرد و پشتوانه محکم تري به رهبران کارگران ميدهد. يکى از حقه هاى مديريت و مقامات دولتى اين است که نمايندگان را بترسانند و تهديد کنند و وادارشان کنند که بروند و اعتصاب را تمام کنند. پاسخ نمايندگان بايد ارجاع مساله به مجمع عمومى کارگران باشد و همين را بايد به کارفرما و وزارت اطلاعات و هرکس به آنها فشار مياورد و تهديد ميکند در ميان گذارند. بگويند ما تصميم نميگيريم بايد با کارگران صحبت کنيم. اين هم رهبران اعتصاب و نمايندگان را تحت فشار کمتري قرار ميدهد و هم رابطه نمايندگان با توده کارگر را بسيار مستحکم ميکند.
مجمع عمومي پايه تشکل واقعي کارگران است: مجمع عمومي سنگ بناي هر تشکل واقعي کارگري و پايه شوراهاي واقعي کارگري است. تشکلي که به مجمع عمومي و نظر توده کارگران متکي نباشد و از بالا و به نيابت از طرف توده کارگران تصميم گيري شود، تشکل واقعي کارگران نيست. اينکه توده کارگران يک کارخانه يکبار در سال براي انتخاب هيئت مديره جمع شوند بدرد کارگر نميخورد. اينکه کارگر يکبار کساني را انتخاب کند و تا يکسال نه در تصميمات آنها شرکت داشته باشد و نه امکان عزل و نصب آنها را داشته باشد مشکل کارگر را حل نميکند. آحاد کارگران بايد مدام در همه مسائل مربوط به خود امکان دخالت داشته باشند و نظر بدهند و هروقت تشخيص دادند نمايندگاني را تغيير دهند و نمايندگان جديدي براي پيشبرد کارهاي خود انتخاب کنند. مرتب از فعاليت ها و تصميمات نمايندگان خود مطلع شوند و بتوانند هر جا لازم است تصميماتي را عوض کنند. اين در واقع اولين بند اساسنامه يک تشکل واقعي کارگري است.
کارگران در جريان مجمع عمومي رشد ميکنند، ياد ميگيرند که چگونه تصميم جمعي بگيرند، که چگونه يک جلسه بزرگ را اداره کنند، چگونه با توجه به همه تهديدها و موانع حرف بزنند و رفقاي مردد را قانع کنند که با آنها همراه شوند و بدينطريق اتحاد محکم تري بوجود آورند. کارگري که برگزاري مجمع عمومي و بويژه مجمع عمومي منظم را تجربه کرده است، بيش از پيش به اهميت تشکل واقف ميشود، ياد ميگيرد که چگونه متشکل شود، که نمايندگان واقعي خود را انتخاب کند و از آنها گزارش بخواهد. توقعش از نمايندگانش بالا ميرود. با چشم بازتر به آنها و تصميمات آنها نگاه ميکند. ياد ميگيرد و اينرا حق بديهي خود ميداند که هروقت نماينده اي را مناسب تشخيص نداد برکنار کند و نماينده ديگري بجاي او انتخاب کند.
در يک کلام مجمع عمومى ظرف اتحاد، ظرف متشکل شدن، ظرف تصميم جمعى، ظرف قوى تر شدن است. با مجمع عمومي، کارگران احساس قدرت ميکنند، احساس غرور ميکنند و مثل فولاد محکم و آبديده ميشوند.
بررسي کوتاهي از چند تجربه: شرکت واحد، نساجي کردستان و نيشکر هفت تپه: در اعتصاب کارگران شرکت واحد اتکا به مجمع عمومي جائي نداشت و اين يک نقطه ضعف بزرگ آنها بود. البته لازم است گفته شود که کارگران واحد مثل کارگران کارخانه زير يک سقف نيستند و جمع شدن دشوارتر است. با اينهمه اگر سنت مجمع عمومي قوي تر بود ميتوانستند مانع جمع شدن را رفع کنند. چنان اين سنت کارگري ضعيف بود که حتي جائي که شش هزار کارگر جمع بودند در مقابل وعده هاي توخالي و فريبکارانه قاليباف، متاسفانه نماينده يا نمايندگاني که در مقام تصميم گيري بودند به توده کارگر رجوع نکردند و تصميم به پايان دادن تجمع و اعتصاب گرفتند. در حالي که ميتوانستند همانجا اعلام کنند که کارگران اينجا حضور دارند نظر آنها را ميپرسيم. و شکي نبود که اگر نمايندگان به توده کارگران روي مياوردند، توده کارگران به سادگي تصميم به پايان اعتصاب و تجمع نميگرفتند، بودند نمايندگاني که با تصميم به پايان اعتصاب و تجمع شديدا مخالف بودند و ميتوانستند نظر خود را مطرح کنند و کارگران يقينا با آنها همراه ميشدند. و در اين صورت يا قاليباف مجبور ميشد تضمين هاي بيشتري براي بررسي خواست هاي آنها بدهد، مثلا کتبا و با ذکر تاريخ مشخص وادار ميشد اعلام کند که چه روزي و به کدام خواستها پاسخ مثبت ميدهد و يا کارگران تصميم به ادامه اعتصاب و تجمع ميگرفتند. اتفاقا اگر کارگران پراکنده اند و زير يک سقف نيستند و امر تجمع دشوار ميشود، اعتصاب را بايد با تجمعات اعتراضي همراه کرد و در تجمعات مجمع عمومي را برگزار کرد، تصميم گيري جمعي کرد، نظر توده کارگر را پرسيد و دخالت داد. يکي از نقطه قوت هاي کارگران واحد وجود سنديکا بود که سازماندهي اعتصاب را ساده تر ميکرد اما نقطه ضعف مهم آنها نيز فقدان اتکا به نظر و راي و پيشنهادات توده کارگران بود. برعکس در نساجي کردستان اتکا به مجمع عمومي نقطه قوت درخشان کارگران بود. چنان برگزاري مجمع عمومي در طول اعتصاب سه سال قبل آنها جا افتاده بود که حتي در خيابان زماني که نيروي انتظامي مانع ادامه راهپيمائي آنها شد نمايندگان اعلام کردند که کارگران بايد تصميم بگيرند. در وسط خيابان نشستند، صحبت کردند و دسته جمعي تصميم به بازگشت به کارخانه گرفتند. در طول اعتصاب مکررا مجمع عمومي برگزار شد و بتدريج اتحاد عميقي ميان کارگران شکل گرفت و باعث شد که کارگران به بسياري از خواستهاي خود دست يابند.
تجربه کارگران هفت تپه، الگوي طبقه کارگر خواهد شد: کارگران نيشکر هفت تپه ظاهرا آگاهي چنداني در ابتدا در مورد مجمع عمومي نداشتند اما در طول اعتصاب بتدريج به اهميت آن واقف شدند و بلافاصله در بيانيه پاياني اعتصاب اعلام کردند که هر پنجشنبه ساعت يک تا دو مجمع عمومي خود را برگزار ميکنند، آنرا تشکل واقعي خود ميدانند و برگزاري آنرا حق خود ميدانند.
خواست و تصميم کارگران هفت تپه براي کل طبقه کارگر بسيار حائز اهميت است. يک اعتصاب متحد و پيروز، کارگران را در موقعيتي قرار ميدهد که توان تداوم مجمع عمومي بعد از اعتصاب را نيز خواهند داشت و اين را بايد بعنوان يکي از خواست هاي همه اعتصابات و دستاوردهاي اعتصابات براي خود تثبيت کنند. کارگران حتي در شرايط عادي که در حال اعتراض و اعتصاب نيستند نيز به سازمان، به تجمع و تصميم گيري نياز حياتي دارند. برگزاري منظم مجمع عمومي امکان ميدهد که هر هفته کارگران درمورد مسائل و مشکلات خود صحبت کنند، اگر مزدي دير پرداخت شد بلافاصله در مقابل آن تصميم گيري کنند، اگر ايمني محيط کار پائين است يا فشار کار بالا است، اگر مشکل اياب و ذهاب دارند و يا غذاخوري تميز نيست و غذاي آنها کيفيت پائيني دارد، اگر بحث از اخراج همکاران است و يا در مقابل هر اجحاف و زورگوئي و هرمورد احضار و دستگيري بتوانند درمورد همه آنها صحبت کنند و چاره جوئي کنند. نفس داشتن مجمع عمومي منظم، باعث ميشود کارفرما و وزارت اطلاعات با احتياط بيشتري در مقابل کارگران رفتار کنند.
کارگران هفت تپه بدرست بر يک خواست مهم و حق مسلم خود انگشت گذاشتند. اين حق کارگر است که بتواند هرهفته جمع شود و درمورد همه مسائل مربوط به خود تصميم بگيرد. تصميم کارگران هفت تپه بايد به خواست سراسري کارگران تبديل شود.
داشتن تشکيلات براي کارگران مثل هوا حياتي است. کارگران بدون تشکيلات، پراکنده و ضعيف هستند، قدرت خود را نميتوانند نشان دهند، خود متوجه قدرت خود نميشوند. مجمع عمومي پايه و اساس تشکيلات واقعي کارگران است، چه در شرايط عادي و چه موقع اعتصاب.

ترور فعال كارگري، هفت تپه و فولاد مباركه

کامران روشن- اصفهان

خبر ترور يکي از فعالين کارگري، از مهمترين اخبار اخير و يکي از نمونه هايي است که نشان ميدهد، مبارزات کارگران، حالت يک مبارزه ي همه جانبه ي سياسي را به خود گرفته. صحبت از ترور فعالين کارگري به ميان آمده و ترور به عنوان جنايتکارانه ترين ابزار سرکوب سياسي، حالا به صورت مستقيم عليه کارگران به کار گرفته ميشود. اسانلو و صالحي را دارند آرام آرام در زندان ميکشند. اگر تا چندي پيش، بعضيها به خودشان اجازه ميدادند که حرکت کارگران را به عنوان اعتراضات سنديکاليستي قلمداد کنند، اکنون پس از اين قضيه و عملکرد قدرتمند کارگران هفت تپه و اين همه اعتراض و اعتصاب کارگري، ديگر نميتوان اينها را کوچک، بي اهميت، زودگذر و بي اثر تلقي کرد. جمهوري اسلامي، با آنهمه نيرو که براي سرکوب کارگران هفت تپه آورد، حريفشان نشد. مبارزه ي کارگران با همه ي نقطه ضعفهايش، تمام فاکتورهاي يک مبارزه ي سياسي را داراست. در حال حاضر، ما فعالين کارگري شناخته شده و جهاني داريم. يا همين اعتراض قدرتمند هفت تپه، كه در آن كارگران با هيچ حيله و ترفند و زور و خشونت، عقب نشيني نکردند. با قدرت آمده اند و تهديد هم کرده اند. خواستهايشان فراتر از حقوق عقب مانده است. دارند با تمام اشکال اين نظامي که موجبات فلاکتشان را فراهم آورده، ميجنگند... از طرفي جنبش دانشجويي را داريم که در طيف وسيع چپ و کارگري، از مبارزات کارگري حمايت ميکند همين پلاکاردهاي قرمز رنگ اعتراض دانشجويي ٣٠ مهر، بهترين نمونه است. خيلي از اتحاديه هاي جهاني به وضعيتي که جمهوري اسلامي، براي کارگران بوجود آورده؛ اعتراض کرده اند. اين جرياني است که به صورتي همه جانبه به راه افتاده و به سوي کاملتر شدن ميرود و به هيچ ترتيبي نميتوان متوقفش کرد. ولي پيروزي اين حرکت، نياز به همبستگي، قدرت و سرعت بيشتري دارد. لازم است که مبارزات کارگري در سراسر کشور و در همه ي کارخانه ها و کارگاهها شروع شود. براي مثال در کارخانه هاي بزرگي مثل فولاد مبارکه و ذوب آهن که خطر خصوصي سازي، آنها را تهديد ميکند. نکته ي اصلي در حركت كارگران هفت تپه، هوشياري کارگران در برابر نقشه هايي بود که ميتوانست زندگي آنها را به نابودي بکشاند. کارگراني که جانشان به لب رسيده بود و فهميدند که اگر برنخيزند، نابود خواهند شد.حال کارخانه ي فولاد مبارکه، يکي از پر تبعيض ترين و بدترين محيطها براي کارگران در کشور است. اين کارخانه شايد بيشترين تعداد مديران بسيجي را داشته باشد و به جاهاي مختلفي مانند حوزه علميه و نيروي انتظامي، باج ميدهد و در برنامه ريزيها و پروژه هاي آن، آخوندها و ملاها نقش دارند. تمام نشانه هاي جنايات سازمان يافته ي سيستم سرمايه داري را در اين کارخانه ميتوان مشاهده کرد و نقشه ي جديدي که براي نابودي کامل و قطعي حقوق کارگران در اين کارخانه کشيده اند، خصوصي سازي است. به اين ترتيب كه کارگران رسمي که از وضعيت بهتري نسبت به کارگران قراردادي برخوردارند، بازخريد ميشوند و به صورت قراردادي، استخدام ميگردند و به صورت مرتب و با برنامه ريزي پلکاني، تمامي حقوقشان پايمال ميشود. در اين ميان کارگراني که از قبل، قراردادي بوده اند به صورت پيمانکار درجه دو، مورد وحشتناکترين اجحافها قرار خواهند گرفت. خود کارگران از اين چيزها خيلي بهتر از من که دارم اينها را مينويسم، آگاهند ولي هيچ اعتراض منسجمي براي اين موضوع نميکنند. مدتيست که در هر گوشه از کارخانه همين صحبتهاست و همه از اين مسئله نگرانند ولي فولاد مبارکه، هيچ اعتصابي را در تاريخ خود نديده. با کمي سود سهام و وعده و وعيد فريبشان داده اند. مديران گفته اند؛ فرقي که نميکند، حالا کارگر رسمي فولاد مبارکه هستيد و مدتي بعد کارگر قراردادي فولاد مبارکه خواهيد شد. تمام حقوق و مزايايتان سر جايش است ولي بر همه واضح است که چه خواهد شد. وضعيت کارگران قراردادي را دارند ميبينند. حقوقهاي پايين، عقب افتاده، اخراج و هر گونه ستمي که بتوان يا نتوان فکرش را کرد. کارگران رسمي بايد به سرعت و با تمام قوا به خصوصي سازي کارخانه اعتراض کنند. کارخانه مال کارگران است و آنها بايد برايش تصميم بگيرند نه مشتي آخوند و بسيجي مزدور و جنايتکار. از مبارزه ي کارگران هفت تپه بايد درس بگيرند وقتش رسيده که به جاي صحبتها و نارضايتيهايي که فقط در ته سرويس و سالن غذا خوري به صورت جمعهاي کوچک، مطرح ميشود، به صورتي يکپارچه و موثر، اعتراض و مبارزه کنند و با هيچ فريب و نيرنگي از ميدان به در نروند. کارخانه ي فولاد مبارکه حدود بيست هزار کارگر دارد که با اين تعداد ميتوان قدرت نظامي جمهوري اسلامي را خنثي کرد. حتي با يک اعتصاب کوچک هم ميتوانند تمام خواسته هايشان را برآورده سازند بالاخره بايد از يک جايي شروع کنند. از همين حالا لازم است که يک تشکل درست کنند و به مبارزه برخيزند و هيچ موردي را در اين روند صعودي که دارد حقوقشان را پايمال ميکند، نپذيرند. بلکه مسير را در جهت عکس و به نفع خودشان تغيير دهند. فرصت خيلي کم است، ظرف چند ماه آينده اين طرح اجرا ميشود و مقدماتش را فراهم کرده اند اگر هيچ کاري نکنيم، نابودمان ميکنند.

Sunday, October 21, 2007

از نيشکر هفت تپه تا فولاد مبارکه

کامران روشن

بيشتر کارگران در ماه رمضان، با توجه به سنگيني کار و فضايي که در مراکز کارگري وجود دارد و كلا به دليل عدم اعتنا به مذهب، روزه نميگيرند. روزه گرفتن مال آنهاييست که از راه اين ظاهر فريبيها، زندگي را ميگذرانند. کارگران فولاد مبارکه در اين روزها با لذت خاصي سيگار ميکشند و غذايشان را نوش جان ميکنند. ما در جمعهاي کارگري، روي پشت بامها و فضاهاي سبزي که تا حدي از ديد آدم فروشان و بسيجيان، پنهان است و به اصطلاح، تابلو نيست، اوقات خوشي را با چاي و سيگار، ميگذرانيم و در اين جمعها، صحبتهاي خوبي را چه از اعتراض به وضعيت موجود و چه دوري جستن از تعصبات مذهبي و خرافات، ميتوان شنيد. همين چند روز پيش، يکي از کارگران در مورد کارخانه ي ميرزا کوچک خان از کارخانجات نيشکر هفت تپه تعريف ميکرد. او در سال ٨٤، به مدت يک ماه به عنوان کارگر قراردادي، آنجا کار ميکرده و اعتراض قوي کارگران را از طريق تلويزيون کانال جديد ديده بود. از هواي گرم و طاقت فرسا و شرايط سخت کار در آنجا ميگفت گرچه اطلاعات زياد و دقيقي نداشت ولي خيلي از اين حرکت کارگران نيشکر، خوشش آمده بود و اعتقاد داشت که ما و همه ي کارگران بايد همينگونه با همبستگي و قدرت به وضعيت وحشتناک کار، اعتراض کنيم.وضعيت کار در فولاد مبارکه و همه محيطهاي کاري، جاي شديدترين اعتراضها را دارد. مديران مزدور جمهوري اسلامي در فولاد مبارکه سعي ميکنند که بين کارگران رسمي و قراردادي، فاصله بيندازند و با جدا کردن سرويسهاي رفت و آمد، غذا خوريها و حتي دستشوييها، دودستگي عميقي را ايجاد ميکنند. به کارگران رسمي، سهام و پاداش ميدهند ولي حقوق کارگران قراردادي را هم به زور ميدهند. اداره ي کار نيز کارگراني که شکايت ميکنند را لو ميدهد و مديران شرکتها، اين کارگران را به بهانه هاي مختلف، اخراج ميکنند. اين فراتر از پايمال کردن حقوق کارگران است و در واقع يک جنايت سازماندهي شده بر ضد بشريت ميباشد. با همه ي اين احوال، اکثر کارگران رسمي از درک خوبي نسبت به وضعيت کار کارگران قراردادي برخوردارند بالاخره آنها هم کارگرند و راهي به جز همبستگي، براي کارگران وجود ندارد. بخاطر سياستهاي جديد جمهوري اسلامي، خطر بيکار شدن، کارگران رسمي را تهديد ميکند. با تصويب شدن قانون بازنشستگي بالاي بيست سال و خصوصي سازي کارخانه ها، قرار است که فولاد مبارکه و ذوب آهن اصفهان به بخش خصوصي واگذار شوند به اين ترتيب، درصد زيادي از کارگران رسمي، باز خريد خواهند شد و فقط تعدادي بسيجي آدم فروش و نورچشمي ها باقي ميمانند. از آن طرف، بيشتر سهام فولاد مبارکه را به مديران داده اند و مطمئنا بين بازرسها و حوزه علميه و بقيه ي مفت خورها نيز تقسيم کرده اند. کمي هم به کارگران رسمي داده اند تا به اصطلاح، در دهن آنها را ببندند. به طور کلي ميخواهند همه ي صنايع را به عنوان سرمايه ي شخصي خودشان، تصاحب کنند. اين مهمترين هدف خصوصي سازيست.ولي کافيست پاي صحبت کارگران بنشينيم تا متوجه شويم که حواسشان به همه ي اين چيزها هست و آگاهند که چه نقشه هايي برايشان کشيده اند.همبستگي بيشتري لازم دارند و نبايد اجازه دهند که برايشان تصميم بگيرند و حقشان پايمال شود. اعتراض قدرتمند کارگران نيشکر هفت تپه، درس خوبي بود براي رژيم جمهوري اسلامي و همه کارگران تحت ستم. آنها نيز بايد اينگونه و حتي قويتر از اين برخورد کنند. جمهوري اسلامي از هيچ چيز بيشتر از اين نميترسد. همه ي کارگران در ايران بايد با هم متحد شوند و اين نظام را براندازند. آنها ميتوانند پيام خود را از طريق تلويزيون کانال جديد به گوش همه ي کارگران دنيا برسانند و از حمايت آنها نيز برخوردار شوند.

اهميت اعتصاب كارگران نيشكر هفت تپه

گفتگو با شهلا دانشفر
كارگر كمونيست: شهلا دانشفر كارگران نيشكر هفت نپه با گرفتن طلبهايشان اعتصاب خودرا خاتمه دادند. اين مبارزه اي پرشور بود كه خبر آن وسيعا در ميان كارگران و مردم انعكاس پيدا كرد و شور و شوق وسيعي را برانگيخت. بنظر شما اهميت اين مبارزه و اعتصاب در چه بود؟
شهلا دانشفر: از نظر من اعتصاب و مبارزات متحد و پرشور ٤٠٠٠ کارگر طرح نيشکر هفت تپه يک اتفاق مهم در دو هفته اخير بود. اتفاقي که بطور واقعي تاثير خود را بر روي اعتراضات کارگري و مردم در منطقه خوزستان و کل اعتراضات کارگري در ايران و شايد بهتر است بگويم در اوضاع جامعه گذاشت. بويژه اين اتفاق در شرايطي روي داد که رژيم اسلامي به خيال خود کمر به سرکوب و عقب راندن اعتراضات کارگري و جنبش اعتراضي در جامعه بسته است٬ و وقوع چنين اعتراض قدرتمندي در واقع پاسخ کارگران و پاسخ جامعه به سياست ارعاب رژيم است. اعتراضات کارگران نيشکر هفت تپه در کنار حرکت اعتراضي زندانيان سياسي و فراخوان جهاني آنها در هفت سپتامبر (١٦ شهريور)٬ اعتراض قدرتمند دانشجويان به حضور احمدی نژاد در دانشگاه تهران با شعارهايي چون مرگ بر دیکتاتور"، "توپ تانک بسیجی، دیگر اثر ندارد"٬ و در کنار مراسم هاي با شکوه روز جهاني کودک در شهرهاي مختلف کردستان و در تهران همه و همه بار ديگر اعلام شکست سياست ارعاب رژيم از سوي کارگران و جامعه است. و اين مهم است.دومين جنبه مهم اين حرکت اعتراض متحد اين کارگران به دستمزدهاي معوقه و پرداخت نشده خود است. معضلي که بطور واقعي معضل بخش وسيعي از کارگران در ايران است. حرکت يک مرکز بزرگ کارگري چون نيشکر هفت تپه با ٤٠٠٠ کارگر٬ در اعتراض به اين موضوع نقطه قوتي براي همه کارگراني است که با اين معضل درگيرند. بطور مثال به گفته يکي از کارگران اين شرکت٬ در منطقه خوزستان حداقل هشتاد درصد مردم کساني هستند که در شرکت هاي مختلف منطقه مشغول بکارند. شرکت هايي که عمدتا با مساله دستمزدهاي پرداخت نشده روبرويند. بنابراين وقتي در يک جا حرکتي صورت ميگيرد فوري در شهرهاي مختلف منطقه انعکاس مي يابد. چنانچه ديديم همزمان با اعتراض کارگران نيشکر هفت تپه ١٢٠٠٠ کارگر کشت و صنعت کارون بخاطر دستمزدهاي پرداخت نشده خود اولتيماتوم به اعتصاب دادند و کارفرما نيز فورا عقب نشست و اتفاقا اين اولتيماتوم موقعيت کارگران نيشکر هفت تپه را نيز قويتر کرد و رژيم و دولت را بيشتر سراسيمه کرد. هفته قبل آن نيز در کاغذسازي کارون شوشتر در رابطه با همين مساله دستمزدهاي پرداخت نشده کارگران دست به اعتراض زدند اينها. بدين ترتيب ميبينيم که چطور وضع اين منطقه مشخص و کلا وضع جنبش کارگري به حالت انفجاري در آمده است و رژيم نيز به شدت از اين وضعيت بيم دارد و اين بيم و هراس را در اظهارات مقامات مختلف دولت در رسانه ها و تلويزيون در طول اعتصاب کارگران نيشکر هفت تپه ميتوان ديد. و بالاخره اينکه حرکت نيشکر هفت تپه الگوي خوبي بود از حرکت متحد و متشکل کارگري٬ حرکتي که پژواكش به كل جامعه رسيد و در سطح جهاني منعکس شد. كارگران از ابزاري چون تلويزيون کانال جديد و رسانه هاي ديگر استفاده کردند و وسيعا خبررساني کردند و غيره. ديديم همه اينها تاثيرات غير قابل انكار خود را در قدرتمندتر شدن حرکت اعتراضي اين کارگران و عقب نشيني کارفرما و موفقيت اعتصاب آنان گذاشت. در هر حال برپايي اعتصابي يازده روز کار بزرگي است و در اين کار ما شاهد هوشياري بالايي از سوي فعالين و رهبران اين حرکت اعتراضي بوديم. من همينجا به سهم خود دست آنها را به گرمي ميفشارم و اين موفقيت را به کارگران نيشکر هفت تپه و به همه کارگران تبريک ميگويم .
كارگر كمونيست: از گزارشهاي منتشر شده و حرفهاي خود كارگران نيشكر هفت تپه روشن است كه آنها بارها دست به مبارزه و اعتصاب زده اند و بعد از مدتي با وعده هايي به سركار رفته اند و بعد اين وعده ها عملي نشده است. چه چيز تضمين ميكند كه اين بار اين پيروزي در حد وعده هايي باقي نماند؟ شهلا دانشفر: به نظر من تا همين جا اعتراضات کارگران نيشکر هفت تپه به موفقيتهاي خوبي رسيده است و يک پيروزي براي اين کارگران و کل کارگران در ايران است. کارگران نيشکر هفت تپه توانستند دستمزدهاي پرداخت نشده خود را نقد کنند. اما بخشي از طلبهاي مربوط به پاداش و بن و خواستهاي ديگري که طرح کرده بودند هنوز بي جواب مانده است و به کارگران وعده دو هفته ديگر داده شده است. بنابراين بقول شما براي اينکه اين وعده ها در حد وعده صرف باقي نماند٬ براي اينکه کارگران مجبور نباشند هر ماه براي گرفتن حقوق و دستمزدشان به زور اعتصاب و تجمع متوسل شوند و دستمزد آنها در سر موعد هر ماه پرداخت شود و براي اينکه کارگران بتوانند خواستهاي ديگر خود را تحميل کنند. بايد متحد و متشکل باشند و متحد و متشكل بمانند. خود کارگران نيشکر هفت تپه خواست ايجاد تشکل را مطرح کرده اند. ولي مساله اينستکه تشکل را بايد ايجاد کرد و تحميل کرد. نميشود آنرا مطالبه کرد. راه آن تبديل همين تجمعاتي که کارگران در طول اعتصاب ناگزير بودند هر روزه برپا کنند و بر سر ادامه حرکت اعتراضي خود تصميم بگيرند٬ به تجمعاتي منظم و ادامه دار و تبديل آن به محلي براي تصميم گيري خود کارگران در مورد شرايط کار و تحميل خواستها و مطالباتشان است. کارگران بايد اعلام کنند که تشکيل مجمع عمومي هفتگي را حق خود و تنها تشکل واقعي خود ميدانند. تحقق و تحميل اين حق يعني دستيابي کارگران نيشکر هفت تپه به تشکل واقعي خود. يعني دست يافتن به ابزاري که در آن ٤٠٠٠ کارگر بتوانند متحد تصميم بگيرند و متحد بمانند. تحقق اين امر است که نميگذارد که کسي بتواند کارگران را سربدواند. يا اگر وعده اي به آنان داده ميشود٬ به وعده ها عمل شود و دولت و کارفرما بدانند که اگر خواستهاي کارگران پاسخ نگيرد٬ ٤٠٠٠ کارگر در مجمع عمومي خود باري ديگر تصميم به اعتصاب خواهد گرفت. و بدين ترتيب خود را در برابر چنين قدرتي ببينند و از آن حساب ببرند. اين تنها راهي است که پيروزي کارگران و تحقق يافتن خواستهاي آنان را تضمين ميکند. بويژه شما ميدانيد که بعد از هر اعتصاب رژيم و کارفرما تلاش ميکنند٬ با زير فشار گذاشتن فعالين و رهبران کارگري٬ با احضار کردن و تهديدات موفقيت هاي کسب شده را بازپس بگيرند. کارگران را از ادامه مبارزاتشان براي تحميل ديگر خواستهايي که دارند بازدارند و غيره. اين يک بخش مهمي از کار است که فعالين و رهبران کارگري در نقشه خود براي بعد از اعتصاب نيز نقشه داشته باشند. برنامه ريزي کردن براي برپايي تجمع ثابت هفتگي و تثبيت مجمع عمومي کارگري پاسخ اين مساله نيز هست که خوشبختانه کارگران نيشکر هفت تپه طي بيانيه اي اعلام داشته اند٬ هر پنجشنبه جمع خواهند شد و در مورد وضعيت کاري خود تصميم خواهند گرفت. اين مهمترين دستاورد اين حرکت اعتراضي است كه اگر عملي شود تاثيرات بسيار مهمي در موقعيت كارگران خواهد داشت. بشرط اينكه کارگران نيشکر هفت تپه با جديت براي برپايي اين تجمعات هفتگي و تثبيت مجمع عمومي خود حرکت کنند و آنرا بعنوان پايه واقعي تشکل خود به کارفرما و دولت تحميل کنند. زيرا اعلام اينکه کارگران همچنان متحد هستند٬ هرهفته جمع ميشوند و در مورد وضعيت خود تصميم ميگيرند. اجازه نميدهند که رهبران و سخنگويانشان مورد تهديد و فشار قرار گيرند و غيره٬ سلاح سرکوب و تهاجم مجدد را تا حد زيادي از دولت و کارفرما خواهد گرفت. اينهم جنبه ديگر اهميت اينکار براي تضمين پيروزي مبارزات کارگري است.
كارگر كمونيست: اشاره كرديد به اتحاد ٤٠٠٠ كارگر در اين مبارزه. چه درسهايي از اين اتحاد و حركت متحد ميتوان گرفت؟ چگونه ميتوان اين اتحاد را حفظ كرد؟
شهلا دانشفر: هدايت و رهبري يازده روز اعتراض و مبارزه متحد و يکپارچه٬ شهامت و جسارتي که کارگران در اين مبارزه از خود نشان دادند٬ مصمم بودن آنها بر روي خواستهايشان٬ اعلام اينکه کارگران ديگر وعده و وعيد را نميپذيرند٬ بلکه بايد هر پاسخي به آنان کتبا و بصورت بخشنامه رسما ابلاغ شود٬ وادار کردن مديريت و مقامات دولتي به پاسخگويي به جمع کارگران و برپايي تجمعات قدرتمند اعتراضي و يازده روز اعتصاب متحد از نقطه قدرت هاي بزرگ حرکت اعتراضي کارگران نيشکر هفت تپه بود. حرکت اعتراضي کارگران نيشکر هفت تپه درسهاي با ارزشي براي خود اين کارگران و براي جنبش کارگري داشت که من در اينجا بطور مختصر به رئوس اصلي آن اشاره ميکنم.
١- اعتصاب متحد و يکپارچه و برپايي تجمعات اعتراضي يک نقطه مهم قوت کارگران نيشکر هفت تپهکارگران نيشکر هفت تپه با اعتصاب خود و وادار کردن مديريت به عقب نشيني توانستند قدرت متحد خود را تجربه کنند و اين بزرگترين تجربه و درس اين حرکت اعتراضي براي اين کارگران است. امروز کارگران بيش از هر وقت خود را متحد و قدرتمند مي بينند و اين فرصتي است که کارگران را در موقعيت بهتري براي خيز برداشتن براي ديگر خواستهايشان قرار ميدهد. چنانچه ميبينيم که کارگران با گرفتن دستمزد معوقه دو ماه خود٬ طي بيانيه اي خواستهاي خود را به مديريت اعلام ميکنند و پانزده روز اولتيماتوم ميدهند و ميگويند که اگر به ساير خواستهايشان پاسخ داده نشود دو باره دست به اعتصاب خواهند زد و تجمعات اعتراضي خود را برپا خواهند کرد. کارگران نيشکر هفت تپه در طول حرکت اعتراضي خود همه جا سعي کردند جمعي ظاهر شوند و نشان دهند که اگر به خواستهايشان پاسخ داده نشود٬ اگر رهبرانشان مورد تهديد و فشار قرار گيرند و غيره و غيره با جمع بزرگ کارگران روبرو خواهند بود. اين خود يک نقطه قوت و رمز بزرگ پيروزي کارگران نيشکر هفت تپه بود و اين را در بيانيه خود اعلام داشتند. کارگران نشان دادند حتي آنجايي که نمايندگان آنها به مذاکره ميروند نيروي معترض کارگران در بيرون درب مذاکره و در محل شرکت جمع است و دولت و مديريت در مقابل همه کارگران بايد پاسخگو باشد.٢- خبر رساني وانعکاس اخبار اين حرکت اعتراضي به سطح جامعه و در سطح بين المللي يک دستاورد و در واقع نقطه قوت اعتراضات کارگران نيشکر هفته تپه خبررساني و مطلع کردن جامعه و سطح بين المللي از اين اعتراض و خواستهاي کارگران بود. کارگران با دادن بيانيه٬ با استفاده از تلويزيون کانال جديد و ديگر رسانه ها تلاش کردند اين کار را بکنند و تاثيرات آنرا نيز ديديم. خبر اين اعتراض خيلي سريع در مراکز مختلف کارگري و بويژه در منطقه خوزستان و نيز در سطح جهاني انعکاس يافت. بطوريکه با اين حرکت اعتراضي کارگران، چنان فضای همبستگی اي در میان مردم شهرهای اطراف کارخانه ايجاد شده بود که بنا به گزارشي که دريافت کرديم حتی در راهپیمائی دولتي "قدس" در شوش دانیال نيز عده اي شعار دادند "حقوق کارگران هفت تپه پرداخت باید گردد!". اين سطح از حمايت و سمپاتي با اعتراض کارگران نيشکر هفت تپه يکي ديگر از نقطه قوت ها و دست آوردهاي اين اعتراض بود. اين موضوع هراس مقامات دولت و مديريت را برانگيخته بود و مرتبا ناگزير بودند از طريق رسانه ها قول و وعده دهند و اعلام کنند که به زودي جواب کارگران نيشکر هفته تپه را خواهند داد تا مبادا حرکت اعتراضي کارگران نيشکر هفته تپه به اعتراضي در سطح منطقه تبديل شود. مبادا دامنه اش گسترش يابد و در کنار کشت و صنعت کارون و کاغذسازي کارون و پتروشيمي ماهشهر و غيره به حرکتي بزرگتر و جدي تر تبديل شود.
٣- کارگران از نمايندگانشان حمايت ميکننددر طول حرکت اعتراضي کارگران نيشکر هفت تپه ما شاهد فشارآوردن ها و تهديد دائمي رهبران اين حرکت اعتراضي توسط مقامات و ارگانهاي حكومت بوديم. اما ديديم وقتي نيروهاي اطلاعات چند نفر از اين کارگران را دستگير و احضار کردند با تجمع اعتراضي کارگران روبرو شدند. مشخصا روز پنجم اين اعتصاب بود وقتي وزارت اطلاعات چهار نفر از کارگران را احضار کرد و شبانه به خانه يکي ديگر از کارگران ريختند و او را به وزارت اطلاعات بردند٬ به محض شنيدن خبر کارگران بلافاصله در چهار راه شوش دست به تجمع ١٠٠٠ نفره زدند و وزارت اطلاعات را مجبور به آزادی فریدون نیکوفر کردند. و در روز ششم اعتصاب خود نيز با تجمع خود در مقابل مديريت يکي ديگر از رهبران خود را که بازداشت شده بود آزاد کردند. بنابراين ميبينيم که کارگران نيشکر هفت تپه با يازده روز اعتصاب و مبارزه متحد توانستند در مقابل سرکوب رژيم و تهديد و فشار رهبران خود بايستند. و انتظار ميرود که اکنون بعد از اعتصاب و بويژه در حاليکه کارگران اولتيماتوم داده اند که اگر به باقي خواستهايشان پاسخي داده نشود٬ دوباره دست به اعتصاب خواهند زد٬ به همين شکل هوشيار و متحد بايستند. اجازه ندهند که رهبران و سخنگويان آنان مورد فشار و تعرضي قرار گيرند. در مقابل کوچکترين تهديدي عکس العمل جدي نشان دهند. اگر هر يک از کارگران و نمايندگان آنها دستگير شدند٬ فورا جمع شوند و موضوع را به سطح بين المللي و جامعه انعکاس دهند و براي آزادي فوري آنها مبارزه کنند. در هر حال هوشياري در اين زمينه يک نقطه قوت و يکي از درسهاي آموزنده اعتراضات کارگران نيشکر هفت تپه بود.
اما اجازه بدهيد در آخر به نکته اي مهم که در آخرين اخباري که دريافت کرده ايم٬ به ما گزارش شده است٬ اشاره اي مختصر بکنم. در گفتگو با يکي از کارگران اين شرکت در برنامه تلويزيوني "کارگران و يک دنياي بهتر" مطلع شديم که گويا مديريت تصميم دارد که به اشتغال نزديک به دو هزار کارگر استخدام قراردادي در اين شرکت که بعضا ١٥ سال سابقه کار دارند٬ خاتمه دهد و قرار داد جديد با آنها نبندند. اين در واقع انتقام مديريت از اعتراض متحد کارگران نيشکر هفت تپه است. با اين کار مديريت ميخواهد درصف متحد کارگران در اين شرکت شکاف ايجاد کند و براي آن از ضعيف ترين حلقه شروع کرده است. بايد در برابر اين حمله يکپارچه و متحد ايستاد. و خوشبختانه دوست کارگر ما در برنامه تلويزيوني مورد اشاره٬ تاکيد کرد که کارگران نيشکر هفت تپه به اين مساله حساس هستند و در برابر آن خواهند ايستاد.