Friday, November 30, 2007

حزب کمونیست کارگری حزب کارگران

یاشار سهندی

٣٠ نوامبر سالروز تشكيل حزب كمونيست كارگري است. حزبي كه عملكردش، سياستهايش، برنامه اش تماما تاييدي بر اينست كه حزب طبقه كارگر است. كارگران را نمايندگي ميكند. رهايي طبقه كارگر و كل جامعه را نمايندگي ميكند. اين حزبي است كه سرسازشي با سرمايه و سرمايه داران و حكومت آنها ندارد. از هيچ گوشه اي از سياستها و برنامه و همچنين عملكرد چندين ساله اين حزب چيز ديگري را نميتوان ديد. اين حزب نشان داده است كه تمام موجوديتش هماني است كه اسمش بيان ميكند: حزب كمونيست كارگري!
کم نیستند احزاب و سازمانهای در جهان و ایران که نام کارگر بر خود گذاشته اند؛ اما امرشان نه تنها رهايي کارگران نیست بلکه محکم کردن کردن غل و زنجیر بر پای کارگران است. هیچ حزب سیاسی در هیچ گوشه ای از جهان پیدا نمیکنید که رسما و علنا بیان کند که ما در پی استثمار کارگر هستیم بلکه برعکس چنان جلوه میدهند که در پی رفاه و آسایش توده مردم هستند. حتی هستند فاشیستی ترین احزاب سیاسی که نامشان کارگر است. سوسیالیسم پسوند نام حزبشان است اما کار دیگر میکنند و در پی وضع قوانینی هستند که استثمار کارگر را شدت بخشند. بهره کشی را لازم و مشروع میدانند و در پی وضع قوانینی هستند که این وضعیت نکبت بار را شدت بخشند. کم نیستند احزابی که به نام کارگر به قدرت رسیدند و از همان روز اول به قدرت رسیدشان دستور دادند که: کمر بندها را محکم تر ببندید که دوران ریاضت اقتصادی بیشتری در پیش است تا جامعه پیشرفت کند! هیچ حزب بورژوایی را پیدا نمیکنید که رسما و علنا مثلا نام خودش را حزب سرمایه داران و استثمارگران بگذارد! و در بیانیه شان تشکیل حزبشان و یا در برنامه شان به صراحت بیان کند: که امرشان استثمار و کسب سود است و مهم نیست چه بر سر توده مردم می آید و دنده شان نرم باید بکشند و اگر نکشند ما نیروهای امنیتی مان را به سراغ شان خواهیم فرستاد. نیت شان را اما در لفافه بیان میکنند، مثلا: مالکیت را امر مقدسی اعلام میکنند و اینکه برخی دارند و برخی ندارند به بی عرضگی و داشتن عرضه افراد ربط میدهند. و توده کارگران که صد البته از دید ایشان یک مشت آدمهایي هستند که بدنیا آمدند تا کار کنند معنی ندارد آسایش داشته باشند. چون از نظر ايشان اگر كارگر كار نكند و استثمار نشود آنوقت معلوم نیست کی بايد کار کند! مثلا به این توجیه دولت فرانسه توجه کنید که دارد زور میزند قوانین کار (همان استثمار) را "اصلاح" کند که البته با اعتراض محکم کارگران مواجه شده است. ایشان اعلام کردند: میانگین متوسط عمر بازنشستگان در فرانسه در دوره بازنشستگي ٢٤ سال است. این یعنی اینکه دارند پول مفت میدهند. بنا به تعریف ایشان معنی ندارد یکی بعد از بازنشستگی این همه زنده باشد! باید چنان تسمه از گرده کارگر کشید که نهایتش ٥ سال بعد از بازنشستگی تمام کند و به رحمت ایزدی بپیوندد. کاری که در ایران کرده اند. بازنشستگی در ایران (به مانند همه امور دیگر سرمایه داری) برای کارگر نه آسایش که تشدید مصیبت است. اما نه در ایران و نه در فرانسه و نه در هیچ جای دیگر اینگونه بیان نمیکنند بلکه مثلا اسم طرحشان را میگذارند" طرح تکریم از فرزانه گان و پیش کسوتان!"
چرا اینگونه است؟ چرا در پشت نام کارگر مخفی میشوند؟ جایگاه اجتماعی طبقه کارگر به گونه ای است که ترس را در دل سرمایه داران کاشته است. طبقه کارگر بنابر جایگاهش در عرصه تولید جامعه میتواند شیرازه این بساط استثمار را از هم بپاشاند. او نفعی در ادامه وضع موجود ندارد که برعکس هر روز ادامه این وضعیت تباهی بیشتر و بیشتری نصیبش میکند. کارگر میداند کافی است چند ساعت فقط چند ساعت دست از کار بکشد تا همگان مشاهده کنند که چگونه چرخ این نظم (در واقع بی نظمی) کنونی از کار میفتد. طبقه کارگر کافی است به صورت متحدانه دست به اقدام زند و در تشکلی خود را سازمان دهد تا مشاهده شود که چگونه همه اعوان و انصار سرمایه به پایش میفتند که برگردد سرکار. میزنند و زندان میکنند و میکشند و چاپلوسی میکنند تا کارگر قبول کند. تا بوده همین بوده و خواهد بود. بسیار زور میزنند که کارگر خودش را متشکل نکند و تشکیلاتش را شکل ندهد. همه کارشناسان بورژوازی جمع میشوند تا مانع این امرشوند. اگر هم نتوانستند مانع شکل گیری تشکیلات کارگری شوند زور بسیار میزنند تا آنرا به یک تشکل ابتر تبدیل کنند. و بخصوص مواظبند که کارگر فکر نکند که در امر سیاست و قدرت سیاسی میتواند دخالت کند و باید دخالت کند. کارگری که به ضرورت دخالت در سیاست و قدرت سیاسی بیفتد از هر مصیبتی برای ایشان عظیم تر است.
این است که کارشناسان به خط میشوند که نشان دهند سیاست امری است مربوط به از ما بهتران که جای در آن برای کارگر و طبقه کارگر نیست. حزب و تشکیل حزب میوه ممنوعه ای است که کارگر حق ندارد حتی هوس گاز زدن به آنرا به مخیله خود راه دهد. تشکیل حزب و عضویت در آن و فعالیت تحت این پوشش برای کارگر سم میدانند که او را از "وظیفه تاریخی اش" دور میسازد. کارگر بخصوص ایرانی آن هنوزمانده تا به این درجه از "خودآگاهی" برسد باید صبر ایوب و عمر نوح داشته باشد تا روزی شاید این امتیاز را بدست آورد. دسته ای به ضرب زندان و گلوله میخواهند این امر را ثابت کنند. این کار دولتهای سرمایه داری است که تکلیف طبقه با آنان روشن است، سرنگونی به نیروی انقلاب.
دسته ای دیگر اما به زبان ما کارگران سخن میگویند اما در بهترین حالت هنوز کارگر را و طبقه کارگر را آماده متشکل شدن در حزب و به طبع آن بدست گرفتن قدرت سیاسی نمیبیند. معتقدند سالیان بسیار باید سپری شود تا طبقه به منافع خود آگاه شود. پروسه جانفرسایي باید طی شود و چندین نسل تباه شوند تا روزی که کارگران پی بردند که حزب و دخالت در امر سیاسی لازم است. اینرا چه کسی اعلام خواهد کرد که طبقه بالغ شده است؟ اینان هستند که ظاهرا چهارتا پیراهن بیشتر پاره کردند یک روز از روزهای خوب خدا متوجه این امرمیشوند، تا آنروز اما، طبقه باید صبر کند و برای تمرین برای منافع صنفی اش تلاش کند. دسته ای دیگر فریاد میکشند جنبش طبقه جنبش " ضد سرمایه داری" و باید در جهت لغو کارمزدی باشد. اما تا میتوانند پرهیز میکنند که نام سوسياليسم و جامعه سوسیالیستی را ببرند. حزب و تشکل حزبی را امری پوچ و زنجیر بر مبارزه " ضد سرمایه داری" قلمداد میکنند! حزب را امر روشنفکری میدانند اما تا جا دارد در بیان نظراتشان از ادبیاتي استفاده میکنند که معروف به روشنفکری شده است. چرا که در پشت عبارت پردازی های پر طمطراق میخواهند خود را مخفی نگه دارند. چون اگر به صراحت بخواهند حرف بزنند حرفی ندارند جز همان حرف دیگران که تشکلی به نام حزب که کارگر در آن متشکل شده باشد نالازم و روشنفکری میدانند چرا که امرشان به واقع سوسیالیسم نیست.
حزب كمونيست كارگري
16 سال پیش اما، انسانی شریف (منصور حکمت) در بحبوحه فریادهای گوشخراش بورژوازی که کمونیسم را تمام شده اعلام کرد و پرچم سرخ کارگران را لگد مال میکرد این پرچم را از زیر دست و پای استثمارگران بیرون کشید و تشکیل حزب کمونیست کارگری را اعلام کرد و بر پرچم آن نوشت سوسیالیسم همین امروز. این همه به پشتوانه سالها مبارزه نظری و سیاسی بود که پشت سر گذاشته شده بود.او نه از خیرخواهی و نیکوکاری بلکه عمیقا معتقد بود که کمونیسم امر کارگران است، جنبشی متعلق به طبقه کارگراست؛ این جنبشی است که همه بشریت را رها و آزاد خواهد ساخت و برای این اتفاق باید قدرت سیاسی را گرفت و برای این کار باید در حزب متشکل بود تا این امربصورت متحد انه ای به پیش رود. برای همین همه را دعوت میکرد" لطفا به این حزب بپیوندید."
طبقه کارگر نه صرفا یک طبقه زحمتکش با دستان پینه بسته بلکه آن طبقه ای است که باید جنبش خودش را به پیش ببرد تا کل بشریت را رها سازد. طبقه کارگر هیچ نفعی در ادامه این نظم ستمگرانه ندارد بلکه آن نیرویي است که میتواند این نظم ضد انسانی را سرنگون سازد. طبقه کارگر را نه بخاطر اینکه "با معرفت" است میخواهد همه را آزاد سازد بلکه تا وقتی زنان از تبعیض رهایی نیابند تا وقتی کودکان از بی حقوقی مطلق خلاص نشوند خود طبقه هم آزاد نشده است. کمونیسم جواب به همه این ستمگریهاست و پایانی است به آلام و دردهای بشری که چندین هزار سال است دوام آورده است. کمونیسم نه امری محتوم که امری است که خودانسانها باید برپایش دارند و برای برقرار ساختن آن پیش هر چیز باید قدرت سیاسی را طبقه کارگر بدست گیرد و این امر محقق نخواهد شد مگر اینکه در حزب خودش متشکل شده باشد. و منصور حکمت این حزب را بنیان نهاد تا همین امررا به پیش برد. این حزب، حزب کارگران است چون امرش ساختن جامعه سوسیالیستی است و این امر جنبش کارگری است. بر این حزب خرده میگریند که کو توده کارگر عضو این حزب بخصوص "بخش پرسروصدای آن"!؟ ایشان عضویت را فقط با داشتن کارت عضویت بر سینه برسمیت میشناسند اما نمی بینند که توده کارگر از طریق نمایندگانش برای پیش برد امراعتراض روزمره اش به این حزب مراجعه میکند. نمی بیند که هر روز بیشتر از پیش آرا و نظرات این حزب در جامعه مطرح میشود.
این حزب از اول به کم راضی نبوده و برای همین از پله ای به پله ای دیگر پیشرفت کرده است. اکنون این حزب به معنی واقعی کلمه امر رهایی همه انسانها را با وجود آنکه در اپوزیسیون است به پیش میبرد. جنبش علیه تبعیض زنان، جنبش حقوق کودک، جنبش علیه اعدام و سنگسار، جنبش علیه اسلام سیاسی در اروپا، جنبش علیه اسلام سیاسی درخاورمیانه از طریق سازماندهی کردن سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی که خود ضربه ای مرگبار بر پیکر سرمایه داری در سطح جهان است. اینها خواستهای کدام طبقه است؟ میتوان به صراحت ادعا کرد که این حزب کارگران است چون امر جنبش طبقه کارگر را که همانا کمونیسم است، با قدرت به پیش میبرد.
زنده باد حزب کمونیست کارگری
گرامی باد سالروز تشکیل آن

No comments: