Tuesday, July 29, 2008

مروري بر معضل بيکاري و راههاي مقابله با آن

عبدل گلپريان


علل بيکاري
يکي از معضلات و مشکلات هميشگي طبقه کارگر در ايران تحت حاکميت سرمايه داري جمهوري اسلامي، مسئله بيکاري بوده است. پديده بيکاري يکي از عوارض مناسبات سرمايه داري در سطح جهان است که زندگي کارگر و خانواده هاي کارگري و مزدبگيران جامعه را با مسائل و مشکلات دردناکي مواجه کرده و مي کند.
مسئله بيکاري در ايران حتي دردناکتر و مضاعف تر از بيکاري در کشورهاي سرمايه داري آسيائي است که بر بستر اين مناسبات و براي کسب سود از طريق استثمار نيروي کارگر، انباشت سرمايه و بهره گيري سرمايه از تکنولوژي مدرن، مداوما بيکاري روز افزون را به کارگران تحميل مي نمايد. در حاليکه در جامعه اي که بنياد آن بر مالکيت اشتراکي جامعه و توليدکنند گان متکي باشد با اتکا به همين تکنولوژي همه مي توانند در رفاه و آسايش زندگي کنند و نه از بيکاري خبري خواهد بود و نه از استثمار و بهره کشي. در نظامي که بنياد آن بر کسب سود و انباشت سرمايه در دست عده قليلي مفت خور بنا شده باشد، در زندگي و معيشت کارگر شاغل و بيکار نه تنها بهبودي حاصل نمي شود بلکه در اثر اين استثمار و انباشت سود و سرمايه از نيروي کار کارگر، ثروتهاي افسانه اي نصيب دولت و سرمايه داران مي شود آنهم به قيمت فقر، فلاکت، بي حقوقي و نهايتا بيکار سازي فروشندگان نيروي کار.

بيکار شامل چه کساني ميشود؟
تصور رايج اين است که بيکار کسي است که زماني را به کار در يک واحد توليدي مشغول بکار بوده و اکنون بدليل مثلا تعطيلي کارخانه، ورشکستگي، و يا از کار افتادن فرد کارکن و دلايل متعدد ديگر اکنون بيکار است. اين تصور رايج درست است اما اين تعريف تمام تصوير را نشان نمي دهد چرا که بيکار و توده هاي ميليوني بيکاران بسيار وسيع و گسترده تر از اين تصوير است که يا بدان پرداخته نشده يا اگر بدان پرداخته شده چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
بالاتر اشاره شد که قبل از هر چيز و بنا به تعريفي که مناسبات سود و سرمايه از بيکار ارائه مي دهند، به کارگراني اطلاق مي شود که دوراني شاغل بوده و بدلايل همان هرج و مرج نظم سرمايه، انباشت و غيره بيکار شده اند.
به اين دسته از بيکاران مي توان (کارگران قراردادي و موقت، کارگران فصلي، زنان خانه دار، جوانان فارغ التحصيل از دبيرستان و دانشگاه، دست فروشان دوره گرد، کارگران مرزي) را هم اضافه کرد و جز کارگران بيکار محسوب کرد آنهم به اين دليل که اين دسته از کارگران بيکار هيچکونه تضمين ادامه کاري شغلي ندارند. کارگران قرار دادي همانطوريکه از اسمش پيداست، براي مدت معيني و بصورت بستن قرار داد به کار اشتغال دارند کارفرما يا صاحب کار و دولت بنا به منافع خويش و در راستاي سود بيشتر براحتي مي توانند اين قرار دادها را باطل اعلام کنند. از اين رو کارگر قرار دادي سرنوشت نامعلومي دارد و پتک بيکاري بيشتر از همه روي سرش است. کارگران موقت، کارگران فصلي، و بسياري از کساني که به هر دليل مقاطعي از زندگيشان در طول سال بيکار هستند.
بخش ديگري از بيکاران جامعه که اوقات زيادي در طول شبانه روز به کارهاي طاقت فرسا و بدون دستمزد مشغولند زنان خانه دار هستند.
ميليونها زن خانه دار در ايران و ديگر کشورهاي اسلام زده عملا کارگراني هستند که دو سوم شبانروز در چهار ديواري منزل مشغول جان کندن هستند و جزء بيکاران محسوب نمي شوند. همين يک مورد يعني زنان خانه دار به کارهايي در منزل اشتغال دارند که بعضا تا هنگام خواب و استراحت شبانه ادامه دارد. پخت و پز، نظافت، بچه داري، رخت شويي، خريد روزانه منزل که در بيشتر موارد با در آغوش داشتن بچه اي اين کارهاي شاق توسط زنان خانه دار انجام مي شود که هيچگونه دستمزدي براي اين کارهاي مادم العمر زنان خانه دار در حاکميت اسلام سرمايه داري وجود ندارد.
دست فروشان دوره گرد در شهر و روستا و همچنين کارگران مرزي که به حمل کالا از دو سوي مرزها بويژه در مرز ايران و عراق در تلاش براي سير کردن شکم خانواده هايشان هستند، از کارگران بيکاري هستند که شغل خود را از دست داده يا توسط کارفرما از کار اخراج شده اند. دست فروشان و کارگران مرزي بارها و بارها مورد هجوم پاسداران اسلام و سرمايه قرار گرفته اند. اذيت و آذار دست فروشان و مصادره ناچيز ترين منبع درآمدشان توسط اوباشان اسلامي، پديده تازه اي نيست. و تقيب و آزار و تيراندازي به طرف کارگران مرزي نيز يکي ديگر از جناياتي است که جمهوري اسلامي عليه کارگران بيکار مرزي انجام مي دهد. تنها در سال 86 فقط در مرز شمالي ايران با عراق بيش از 40 نفر از کارگران بيکار مرزي که در ميان آنان کودک خردسال هم بوده است بدست ماموران دولتي کشته شده اند.
جواناني که تحصيلات خود را تمام کرده و در انتظار دست يابي به شغلي روزگار سخت اقتصادي و ديگر فشارهاي ناشي از سيستم حکومتي جمهوري اسلامي را بر خود حس مي کنندنيز جرء بيکاران هستند.

عوارض بيکاري و عدم تامين بيمه بيکاري
از آنجا که بيکاري خود زايده مناسبات سود و سرمايه است، به همين روال انواع دردهاي ديگر اجتماعي نظير اعتياد، تن فروشي، فقر و نداري و دهها مشکل ديگر اجتماعي نيز از بيکاري زائيده مي شود و گريبان بيکاران را مي گيرد.بنابر اين به تنهايي خود بيکاري که ريشه و منشا آن از سرمايه داري مايه ميگيرد، بويژ در کشوري که تحت سلطه مشتي مفت خور و آيت اله هاي دزد و ميلياردر است و به زور اعدام، قتل، زندان، شکنجه و سنگسار بر آن حکم ميرانند، زندگي نسلي را به تباهي کشانيده است. اگر تنها به عوارض اقتصادي و اجتماعي اکتفا کنيم هنوز نيم ديگري از بازتاب آن را که در مصائب و مشکلات روحي، رواني از يک سو و از سوي ديگرانواع امراض و بيماريها که ناشي از سوء تغذيه است نپرداخته ايم. يک قلم از اين عوارض، توليد و باز توليد کودکان کار و خياباني است. پدر يا مادر اين کودکان به دليل بيکاري يا نقص عضو ناشي از سوانح کار، روانه بازار کار مي شوند که اغلب به کارهايي چون واکس کفش در کنار خيابانها، کار در انبارهاي کثيف و غير بهداشتي که حتي براي بزرگسالان هم مضر و خطرناک است، شستشوي ماشينها، جمع آوري زباله هاي بازارچه ها و دهها کار شاق ديگر که از ظرفيت سني و جسمي آنان خارج است کشيده مي شوند. به همه اينها اذيت و آزار جسمي و جنسي توسط صاحبان کار و باندهاي مختلف را بايد اضافه کرد.
در تمامي بخشهايي که برشمرده شد يعني کارگران شاغل در معرض خطر اخراج، کارگران قراردادي، کارگران موقت، کارگران فصلي، زنان خانه دار، دست فروشان و کارگران مرزي، کودکان کار و خياباني و جوانان بيکار کوچکترين تضميني براي زندگي حال و فرداي هرکدام از آنها در حاکميت سرمايه داري جمهوري اسلامي موجود نبوده و نيست. زندگي بيکاران در ايران به يک تراژدي هولناک شباهت دارد که براي بيان اين زندگي دردناک از وضعيت زندگي بيکاران، کلمات و جملات ناتوان از توصيف آن است.


خواست و مطالبه بيمه بيکاري و راههاي تحقق آن
کارگران بيکار خواست و مطالبات زيادي دارند که بايد تحقق پيدا کند و با مبارزه خود آنها را از حلقوم دولت و کارفرمايان بيرون بکشند. يکي از مهمترين مطالبات کارگران چه شاغل و چه بيکار بايد تامين کامل و بي چون و چراي بيمه بيکاري و خواست ممنوعيت اخراج از کار باشد. ممنوعيت اخراج خواست همه کارگران بايد باشد و اتفاقا اين خواستي است که قبل از بيکار شدن براي کارگر شاغل طرح آن موضوعيت بيشتري دارد و در کنار اين، خواست بيمه بيکاري است که کاملا اين دو مطالبه به همديگر مربوط هستند. تحقق ممنوعيت اخراج و تامين بيمه بيکاري بايد شعار همه کارگران شاغل و بيکار در مبارزات روزمره باشد. دولت و سرمايه داران اسلامي خود باني و مسبب فلاکتي هستند که براي مزدبگيران جامعه ايجاد کرده اند. تحقق و بکرسي نشاندن اين مطالبات و ديگر خواستهاي کارگران بيکار و شاغل به دولت، تنها با مبارزه اي متحد، متشکل و گسترده امکانپذير است. مساله مهم اينست که کارگري که بيکار شد بايد تا زماني که دولت کار ديگري براي او پيدا ميکند به وي بيمه بيکاري بدهد. بنابراين خواست و مطالبه اصلي کارگران بايد روي اين متمرکز شود که مادام که دولت نتوانسته شغل مناسبي براي کارگر بيکار شده، يا کسي که بهرحال آماده بکار است، پيدا کند آنگاه بايد به وي بيمه بيکاري بدهد. به کارگر مربوط نيست که کارخانه بسته شده يا کارفرما ورشکست شده، دولت بايد بيمه بيکاري بدهد يا شغل مناسب و قابل قبول به کارگر بدهد.
کارگران بيکار خواست و مطالبات وسيع و عديده اي فراتر از اين دو خواست اصلي دارند اما اين دو مطالبه سر منشا تحقق مطالبات بعدي مي تواند باشد. دولت موظف است و بايد براي کارگر بيکار شغل ايجاد کرده و يا به سر کار بازگرداند و اخراج از کار بايد اکيدا ممنوع شود و همزمان با اين بايد حقوق بيکاري که يکي از خواستهاي اساسي کارگران بيکار براي تضمين زندگي اقتصادي در ايام بيکار شدن است به کارگر بيکار و هر کسي که به نحوي از انحا هم اکنون بيکار و آماده کار است تعلق بگيرد و به اجرا درآيد.
نبايد ذره اي براي طبقه کارگر و کل جامعه مزد بگير، بيکاري پذيرفتني باشد. کارگري که بيکار است از کجا بايد زندگي خود و خانواده اش را تامين کند؟ پرداختي کامل آخرين حقوق دريافتي تا مقطع اشتغال به شغل جديد به کارگراني که بنگاه يا کارحانه آنها تعطيل شده است يا موظف کردن دولت به پيدا کردن و ايجاد مشاغل جديد براي کارگراني که به دليل تعطيلي کارخانه بيکار شده اند، خواست اصلي کارگران است.
پايان دادن به پديده بيکاري در ايران فقط با ساقط کردن رژيم اسلامي و لغو مالکيتي است که هم اکنون در انحصار دولت و سرمايه داران قرار دارد و نه تنها بيکاري بلکه ديگر درد و رنجهاي اجتماعي را که از بيکاري و از حکومت اسلامي و سرمايه داري اش ناشي ميشود از ميان خواهد برد اما همين امروز و تا سرنگوني اين حکومت مي توان بسياري از خواستها و مطالبات را از جمله بيمه بيکاري را به لاشخورهاي حاکم تحميل کرد.
تمام بخشهاي مختلف کارگري در ايران، چه شاغل و چه بيکار که تقريبا اکثريت کل جامعه را تشکيل مي دهند، مي توانند بيمه بيکاري را به حکومت اسلامي حامي سرمايه داران تحميل کنند. مبارزات طبقه کارگر براي کسب حقوق و مطالباتش در طول تاريخ نظام سرمايه داري اندوخته و تجارب زيادي را در کارنامه خود دارد. طبقه کارگر در ايران تا کنون توانسه است از اين تجارب بهره گيرد و خود نيز تجارب مبارزاتي ويژه اي را با يک حکومت استثمارگر و ارتجاعي براي جنبش کارگري بدست داده است اما کافي نيست. با توجه به توان و ظرفيتي که مبارزه کارگران در مقابل حکومت اسلامي از خود نشان داده و هر روز ابعاد تازه تري بخود مي گيرد اين قابليت را بخوبي دارد که بيمه بيکاري را به تثبيت برساند.

کارگران شاغل در جهت تحقق اين خواستها و بويژه بيمه بيکاري که ممکن است فردا همين کارگر شاغل به خيل بيکاران افزوده شود،مبارزه اي متحد و متشکل را مدام بايد در دستور خود داشته باشد. در واقع کارگران شاغل با توجه به نقشي که در توليد دارند مي توانند از ظرفيت و پتانسيل نقش خود براي تامين خواست بيمه بيکاري که در ايام بيکار شدنشان گريبان آنها را خواهد گرفت، اين خواسته را با قدرت و انسجام و اتحاد مبارزاتي خويش جامه عمل بپوشانند و يکي از خواستهاي مطرح در مبارزه روزمره شان باشد.
ابزار پيشبرد اين مبارزه در ميان کارگران بيکار و براي متحقق ساختن بيمه بيکاري، متشکل شدن کارگران بيکار و اتحاد کارگري عليه بيکاري است. کارگران بيکار نبايد تنها به اين اکتفا کنند بلکه وسيع ترين اتحاد و همبستگي مابين کارگران بيکار و کارگران شاغل در مبارزه براي کسب بيمه بيکاري، ضامن پيشروي و تحقق اين خواست اساسي و ابتدائي کل طبقه کارگر در ايران است.

Thursday, July 03, 2008

درسهاي آموزنده يك مبارزه باشكوه٥١ روز اعتصاب، و تجمع و تظاهرات كارگران هفت تپه

شهلا دانشفر

٥١ روز اعتصاب با شکوه کارگران نيشکر هفته تپه در دور اخير مبارزاتشان٬ يک اتفاق سياسي مهم و يک پيشروي بزرگ براي جنبش کارگري در ايران است. مبارزاتي که بطور واقعي بر توازن قواي سياسي جامعه و اعتراضات کارگري نقش موثري داشته است. آخرين خبر در مورد اين مبارزات اينست که مديريت به کارگران وعده پرداخت سه ماه حقوقشان را تا ١٤ روز ديگر داده است و کارگران نيز اولتيماتوم داده اند که اگر به اين وعده عمل نشود٬ دوباره به همراه خانواده هايشان٬ اعتراض خود را با شدت بيشتري از سر خواهند گرفت و امروز همه ميدانند که اين اولتيماتوم يعني چه و مصر بودن و عزم راسخ اين کارگران را ديده اند. کارگران نيشکر هفت تپه ٥١ روز متحد و يکپارچه دست از کار کشيدند و در طول حرکت اعتراضي خود٬ صحنه هاي با شکوهي از اتحاد و همبستگي را به نمايش گذاشتند. نگاهي به اين ٥١ روز و نقطه عطف هاي آن٬ جايگاه مهمي هم براي تداوم مبارزه خود اين کارگران و هم براي جنبش کارگري در ايران دارد و بطور واقعي تصويري گويا تري از جنبش نوين کارگري بدست ميدهد. من در اينجا قبل از هر چيز به کارگران نيشکر هفت تپه و به رهبران اعتراضاتشان درود ميگويم و دست آنها را بگرمي ميفشارم. اما ببينيم بطور واقعي در اين اعتراضات چه گذشت٬ نقطه عطف هاي آن کدامند و درسهايش چيست؟
١- ٥١ روز مبارزه متحد و يکپارچهاعتصاب کارگران نيشکر هفت تپه به لحاظ طولاني بودن مدت اعتراض و حفظ اتحاد و يکپارچگي در ميان کارگران٬ يک نمونه منحصر به فرد از مبارزه كارگري در سالهاي اخير است. اين کارگران ٥١ روز در اعتصاب بودند و بر خواستهايشان پاي فشردند و با به کار بردن اشکال متنوعي از اعتراض٬ از جمله برپايي تجمعات چند هزار نفره٬ راهپيمايي٬ بستن جاده توانستند اعتراض قدرتمندي را به پيش ببرند. يک نقطه قوت اعتراض کارگران نيشکر هفت تپه کشيده شدن اعتراض آنها به بيرون از کارخانه و انعکاس وسيع اجتماعي اعتراض آنها بود. امروز ديگر در همه کارخانجات و در صدر اخبار صحبت از مبارزه کارگران نيشکر هفت تپه است. مبارزه اين کارگران مردم شهر شوش را به حرکت در آورد. راهپيمايي هاي چند هزار نفره آنها بر فضاي سياسي اين شهر و کل منطقه خوزستان تاثير چشمگيري داشت و بطور واقعي اين مبارزه تاثير مستقيمي بر روي فضاي سياسي جامعه و جنبش اعتراضي کارگري گذاشت. اين مبارزات الگوهاي خوبي از حرکت و اعتراض را در مقابل جنبش کارگري و بخش هاي مختلف کارگران قرار داد.
٢- کارگران نيشکر هفت تپه سنديکاي خود را تشکيل دادند.تشکيل سنديکاي کارگران نيشکر هفت تپه٬ يک اقدام تاريخي مهم در مبارزات اين کارگران و يک دستاورد بزرگ براي کارگران در ايران است. کارگران نيشکر هفت تپه نشان دادند که ايجاد تشکل کارگري امر خود کارگران است و راه عملي متشکل شدن را نشان دادند. در اعتصاب ١١ روزه مهر ماه گذشته بود که اين کارگران خواست تشکل را به ميان کشيدند. در بيانيه ٦ ماده اي خود اعلام داشتند که تشکيل مجمع عمومي منظم را بعنوان محلي براي تصميم گيري خود در مورد شرايط کارشان٬ حق خود ميدانند و خواهان تشکيل سنديکاي خود هستند. در پيگيري اين خواست خود بود که کارگران نيشکر هفت تپه٬ به همه مراجع دولتي مراجعه کردند٬ در برابر سنگ اندازي هاي آنها ايستادند٬ وقتي که اداره کار و مقامات مختلف دولتي٬ براي تشکيل سنديکا شرط امضاي تعداد معيني از کارگران را در مقابلشان گذاشتند٬ آنها در مهلتي کوتاه بيش از دو هزار و پانصد امضا به اداره کار و مقامات مختلف دولتي تحويل دادند٬ هنگاميکه اطلاعات رژيم رهبرانشان را بخاطر اين مبارزات و تلاش براي ايجاد تشکل مورد تهديد و فشار قرار داد٬ از حق مسلم خود٬ حق داشتن تشکل دفاع کردند. و در آخر نيز سنديکاي خود را تشکيل دادند. تشکلي که حاصل اعتراضات و مبارزات با شکوه تا کنوني کارگران نيشکر هفت تپه است و با اتکا به نيروي تجمعات هزاران نفره کارگران قدرت ابراز وجود و اعلام موجوديت پيدا کرد. رسيدن به اين نقطه يک تجربه مهم براي کارگران نيشکر هفت تپه و کل کارگران در ايران است و يک درس مهم اين تجربه اتکا به نيروي متحد کارگران است. سنديکاي کارگران نيشکر هفت تپه تنها با اتکا به اين نيرو و با اتکا به مجمع عمومي منظم خود و اعمال اراده اين کارگران از طريق تصميم گيري در اين مجامع است که ميتواند وجود قدرتمند خود را بر دولت و کارفرما تحميل کند و مبارزات متحد کارگران نيشکر هفت تپه را به جلو برد.
٣- نقش چشمگير خانواده هاي کارگران نيشکر هفت تپه درس آموزنده اي براي خود اين کارگران و براي کل جنبش کارگري بود.واقعيت اينست که كلا وقتي به جنبش کارگري در ايران نگاه ميکنيم٬ خانواده هاي کارگري٬ نقش برجسته تري نسبت به چند سال گذشته٬ در اعتراضات کارگري پيدا کرده اند و اين خود يکي از مولفه هاي مهم جنبش نوين کارگري است. از جمله در حرکات اعتراضي بسياري ميشنويم که کارگران تهديد ميکنند٬ که اگر به خواستهايشان پاسخ داده نشود با خانواده هايشان تجمع خواهند کرد و بسياري اوقات نيز اين کار صورت گرفته است. اما عليرغم همه اين پيشروي ها ما هنوز تا داشتن يک تصوير روشن از نقش خانواده ها به عنوان يک نيروي اجتماعي مهم در قدرتگيري اعتراضي کارگري و اتکا وسيع به اين نيرو در مبارزاتمان فاصله زيادي داريم. هنوز خانواده کارگري٬ بعنوان اعضاي طبيعي يک طبقه که مستقيما در اعتراضي که يک کارگر در کارخانه بر سر دستمزد و شرايط کارش انجام ميدهد٬ دخيل است٬ به حساب نمي آيد و براي دخالت فعال آنها در اين اعتراضات برنامه روشني نداريم و بعضا حتي ممکن است که اين موضوع در ذهن ما جاي زيادي نداشته باشد. مبارزه کارگران نيشکر هفت تپه از اين جهت گام مهمي به جلو بود. در اين حرکت اعتراضي٬ خانواده هاي کارگري ٬ هنگاميکه کارگران در خيابانهاي شهر شوش راهپيمايي ميکردند٬ در جلوي صف حرکت ميکردند و حضور آنها خود ابعاد اجتماعي تري به مبارزه اين کارگران ميداد و و مردم بيشتري را به حمايت از اين اعتراضات کشاند و بطور واقعي کل شهر شوش را به تحرک درآورد. در روزهاي آخر اين اعتراضات حضور اين خانواده ها ديگر شکل هر روزه بخود گرفته بود. در ٢٩ خرداد بود که تعدادي از خانواده ها در مقابل کارخانه جمع شدند و کارگران که از حضور خانواده ها مطلع شدند به بيرون از کارخانه آمدند و تا بازار هفت تپه راهپيمايي کردند و بعد هم رفتند و جاده انديمشک اهواز را بستند و جمعيتي هزاران نفره جمع شد و خبر در کل منظقه پيچيد. همچنين روز بعد از اين روز بود که تعدادي از کارگران به درون کارخانه رفتند و دوش به دوش کارگران در اين اعتراض شرکت کردند. اينها همه ويژگي هاي مهم و آموزنده حرکت کارگران نيشکر هفت تپه است. طبعا در اين اعتراض تنها تعدادي محدود از خانواده هاي کارگري شرکت داشتند. اما نفس اين اتفاق سنت هاي جديدي را پايه گذاشت و تابو هايي را شکست. اين اتفاق بطور واقعي جايگاه خانواده هاي کارگري را در مبارزات کارگري و گسترش ابعاد اجتماعي اين مبارزات بيش از بيش نشان داد. تصورش را بکنيد٬ اگر ٥ هزار کارگر نيشکر هفت تپه٬ همگي با خانواده هايشان به خيابانها مي آمدند٬ در اين حرکت اعتراضي چه نيروي عظيمي به حرکت مي افتاد. نقش خانواده هاي کارگران نيشکر هفت تپه درس آموزنده اي براي خود اين کارگران و براي کل جنبش کارگري بود.
٤- کارگر هفت تپه ايم گرسنه ايم گرسنه ايم! معيشت زندگي حق مسلم ماست!اينها فرياد اعتراض کل جامعه است که امروز در اين شعارها و در اعتراض چند هزار کارگر نيشکر هفت تپه بلند شده است. صداي اعتراض مردمي که از گراني و فقر و فلاکت به فغان آمده اند. با اين شعار ها اعتراض کارگران نيشکر هفت تپه به دلها نشست و توجه هاي بسياري را بسوي خود جلب کرد. خواستهاي کارگران نيشکر هفت تپه خواستهاي بخش عظيمي از کارگران در ايران است. کارگران نيشکر هفت تپه ٥ ماه دستمزد پرداخت نشده خود را ميخواهند. اين کارگران خواهان اخراج رئيس حراست و مديران دزد کارخانه هستند. اين کارگران خواستار خاتمه دادن به احضار فعالين و رهبران خود به دادگاه و محاکمه قضايي آنها شده اند. و اين کارگران ٥١ روز تمام براي اين خواستها اعتراض و مبارزه کردند و امروز نيز اولتيماتوم داده اند که اگر پاسخ نگيرند دوباره باز خواهند گشت. اين کارگران اعلام کردند که اجازه نخواهند داد بيش ازين پرداخت دستمزدشان به تعويق افتد و از سال گذشته تا کنون همواره با اعتراض و مبارزه توانسته اند دستمزدهايشان را نقد کنند. در شرايطي که همه اينها معضلات بخش اعظمي از کارگران است٬ تا همين جا اين مبارزات نقش موثري در پيشبرد مبارزه براي دستمزدهاي پرداخت نشده در بخش هاي مختلف کارگران داشته است و امروز در بسياري از کارخانجات ما شاهد اين هستيم که به محض تعويق اولين ماه دستمزدها زمزمه اعتراض بلند ميشود و فاصله زماني تعويق انداختن دستمزدها کمتر شده است.
٥- دادگاه رهبران کارگران نيشکر هفت تپه ناتمام ماند٣١ ارديبهشت روز دادگاهي کردن ٦ تن از رهبران کارگران نيشکر هفت تپه بود. روز قبل از آن کارگران نيشکر هفت تپه به خيابانها آمدند. و با مارش با شکوه خود در خيابانهاي شوش و با شعار کارگر زنداني آزاد بايد گردد٬ و با خواست خاتمه دادن به محاکمه قضايي رهبرانشان٬ نه تنها از رهبرانشان دفاع و پشتيباني کردند٬ بلکه سر فصل جديدي در مبارزه براي آزادي زندانيان سياسي گشودند. کارگران نيشکر هفت تپه با اين اقدام با شکوه خود درس بزرگي به کارگران و به کل جامعه دادند. زندان جماقي است بر سر کل جامعه براي عقب راندن اعتراضات برحق ما و بايد درب زندانها را گشود. کارگر زنداني آزاد بايد گردد. طنين اين صدا آنقدر سنگين بود که روز بعد که روز دادگاهي شدن ٦ کارگر نيشکر هفت تپه بود. به بهانه اي دادگاه ناتمام ماند و انجام آن به وقت ديگري موکول شد. در آنجا وقتي کارگران را به اخلال در نظم عمومي متهم ميکردند. کارگران اعلام داشتند که ما گفته ايم کارگر هفت تپه ايم گرسنه ايم٬ گرسنه ايم٬ و اين عين حقيقت است. دستمزدمان را بدهيد تا به خيابانها نياييم. اين حرف همه کارگران هفت تپه است و آيا اين جرم است؟. کارگران نيشکر هفت تپه با اجتماعاتشان رهبران خود را در حفاظ خود قرار دادند. اين نيرويي است که در مجمع عمومي کارگري٬ بطور ادامه کاري رهبران کارگري را تحت پوشش و حفاظت خود قرار خواهد داد.
٦- کارگران نيشکر هفت تپه زيودار رئيس حراست کارخانه را بيرون کردند. يک خواست مهم کارگران نيشکر هفت تپه اخراج ريودار رئيس حراست بود. فرد منفوري که در سرکوب اعتراضات اين کارگران و شناسايي و دستگير رهبران کارگران در اين کارخانه نقش فعالي داشته است. بعلاوه اينکه پرونده دزدي هاي او نيز براي همه کارگران اشکار است. بطوريکه هم اکنون او بهمراه چند عضو ديگر هيات مديره زمين هاي کشت نيشکر را به اموال شخصي خود تبديل کرده و به کشت گندم اختصاص داده اند٬ اموال بسياري را از کارخانه خارج کرده اند٬ و اکنون کارخانه را به مرز ورشکستگي و تعطيلي کشانده و ادامه اشتغال بيش از ٥٠٠٠ کارگر در اين شرکت را به خطر انداخته اند. کارگران اين خواست خود را در روز ٢٩ خرداد عملي کردند و با تجمع در مقابل اطاق حراست وي را به زور از اطاق بيرون کشيده و با شعار مرگ بر زيودار او را کارخانه بيرون کردند و نيروي انتظامي براي در امان نگاهداشتن زيودار وي را از محل دور کرد. با اين کار کارگران عملا خواست خود را متحقق کردند. زيودار را اخراج کردند. اين اقدام درس آموزنده ديگري در حرکت اعتراضي کارگران نيشکر هفت تپه است. اما نکته مهم اينجاست که کارگران نيشکر هفت تپه رئيس حراست را اخراج کردند٬ ولي هنوز يک کار اساسي باقي مانده و آن اينکه بايد بساط حراست بطور کلي از اين شرکت جمع شود. بايد بساط حراست را از تمامي کارخانجات جارو کرد.
بالاخره اينکه بدنبال ٥١ روز اعتصاب با شکوه ٬ امروز کارگران نيشکر هفت تپه در موقعيت بسيار متحد تر و قدرتمندتري قرار دارند. کارگران نيشکر هفت تپه با اعتراضاتشان و با بحرکت در آوردن شهر شوش و با انعکاس وسيع اجتماعي حرکت و مبارزه شان٬ گوشه کوچکي از قدرت کارگري را به نمايش گذاشتند. امروز در چنين موقعيتي است که کارگران نيشکر هفت تپه اولتيماتوم ميدهند که اگر ١٤ روز وعده داده شده سپري شود و جوابي داده نشود٬ به همراه خانواده هايمان باز خواهيم گشت و به مبارزاتمان شدت خواهيم داد. پيشروي ها و دستاوردهاي کارگران نيشکر هفت تپه٬ پيشروي کل جنبش کارگري است و پيروزي آن بر روي موقعيت جنبش کارگري و بر روي کل فضاي اعتراضي در جامعه تاثير غيرقابل انكاري خواهد داشت. نبايد مبارزات کارگران نيشکر هفت تپه را تنها گذاشت بايد با تمام قوا از مبارزات کارگران نيشکر هفت تپه حمايت و پشتيباني کرد.