Tuesday, July 29, 2008

مروري بر معضل بيکاري و راههاي مقابله با آن

عبدل گلپريان


علل بيکاري
يکي از معضلات و مشکلات هميشگي طبقه کارگر در ايران تحت حاکميت سرمايه داري جمهوري اسلامي، مسئله بيکاري بوده است. پديده بيکاري يکي از عوارض مناسبات سرمايه داري در سطح جهان است که زندگي کارگر و خانواده هاي کارگري و مزدبگيران جامعه را با مسائل و مشکلات دردناکي مواجه کرده و مي کند.
مسئله بيکاري در ايران حتي دردناکتر و مضاعف تر از بيکاري در کشورهاي سرمايه داري آسيائي است که بر بستر اين مناسبات و براي کسب سود از طريق استثمار نيروي کارگر، انباشت سرمايه و بهره گيري سرمايه از تکنولوژي مدرن، مداوما بيکاري روز افزون را به کارگران تحميل مي نمايد. در حاليکه در جامعه اي که بنياد آن بر مالکيت اشتراکي جامعه و توليدکنند گان متکي باشد با اتکا به همين تکنولوژي همه مي توانند در رفاه و آسايش زندگي کنند و نه از بيکاري خبري خواهد بود و نه از استثمار و بهره کشي. در نظامي که بنياد آن بر کسب سود و انباشت سرمايه در دست عده قليلي مفت خور بنا شده باشد، در زندگي و معيشت کارگر شاغل و بيکار نه تنها بهبودي حاصل نمي شود بلکه در اثر اين استثمار و انباشت سود و سرمايه از نيروي کار کارگر، ثروتهاي افسانه اي نصيب دولت و سرمايه داران مي شود آنهم به قيمت فقر، فلاکت، بي حقوقي و نهايتا بيکار سازي فروشندگان نيروي کار.

بيکار شامل چه کساني ميشود؟
تصور رايج اين است که بيکار کسي است که زماني را به کار در يک واحد توليدي مشغول بکار بوده و اکنون بدليل مثلا تعطيلي کارخانه، ورشکستگي، و يا از کار افتادن فرد کارکن و دلايل متعدد ديگر اکنون بيکار است. اين تصور رايج درست است اما اين تعريف تمام تصوير را نشان نمي دهد چرا که بيکار و توده هاي ميليوني بيکاران بسيار وسيع و گسترده تر از اين تصوير است که يا بدان پرداخته نشده يا اگر بدان پرداخته شده چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
بالاتر اشاره شد که قبل از هر چيز و بنا به تعريفي که مناسبات سود و سرمايه از بيکار ارائه مي دهند، به کارگراني اطلاق مي شود که دوراني شاغل بوده و بدلايل همان هرج و مرج نظم سرمايه، انباشت و غيره بيکار شده اند.
به اين دسته از بيکاران مي توان (کارگران قراردادي و موقت، کارگران فصلي، زنان خانه دار، جوانان فارغ التحصيل از دبيرستان و دانشگاه، دست فروشان دوره گرد، کارگران مرزي) را هم اضافه کرد و جز کارگران بيکار محسوب کرد آنهم به اين دليل که اين دسته از کارگران بيکار هيچکونه تضمين ادامه کاري شغلي ندارند. کارگران قرار دادي همانطوريکه از اسمش پيداست، براي مدت معيني و بصورت بستن قرار داد به کار اشتغال دارند کارفرما يا صاحب کار و دولت بنا به منافع خويش و در راستاي سود بيشتر براحتي مي توانند اين قرار دادها را باطل اعلام کنند. از اين رو کارگر قرار دادي سرنوشت نامعلومي دارد و پتک بيکاري بيشتر از همه روي سرش است. کارگران موقت، کارگران فصلي، و بسياري از کساني که به هر دليل مقاطعي از زندگيشان در طول سال بيکار هستند.
بخش ديگري از بيکاران جامعه که اوقات زيادي در طول شبانه روز به کارهاي طاقت فرسا و بدون دستمزد مشغولند زنان خانه دار هستند.
ميليونها زن خانه دار در ايران و ديگر کشورهاي اسلام زده عملا کارگراني هستند که دو سوم شبانروز در چهار ديواري منزل مشغول جان کندن هستند و جزء بيکاران محسوب نمي شوند. همين يک مورد يعني زنان خانه دار به کارهايي در منزل اشتغال دارند که بعضا تا هنگام خواب و استراحت شبانه ادامه دارد. پخت و پز، نظافت، بچه داري، رخت شويي، خريد روزانه منزل که در بيشتر موارد با در آغوش داشتن بچه اي اين کارهاي شاق توسط زنان خانه دار انجام مي شود که هيچگونه دستمزدي براي اين کارهاي مادم العمر زنان خانه دار در حاکميت اسلام سرمايه داري وجود ندارد.
دست فروشان دوره گرد در شهر و روستا و همچنين کارگران مرزي که به حمل کالا از دو سوي مرزها بويژه در مرز ايران و عراق در تلاش براي سير کردن شکم خانواده هايشان هستند، از کارگران بيکاري هستند که شغل خود را از دست داده يا توسط کارفرما از کار اخراج شده اند. دست فروشان و کارگران مرزي بارها و بارها مورد هجوم پاسداران اسلام و سرمايه قرار گرفته اند. اذيت و آذار دست فروشان و مصادره ناچيز ترين منبع درآمدشان توسط اوباشان اسلامي، پديده تازه اي نيست. و تقيب و آزار و تيراندازي به طرف کارگران مرزي نيز يکي ديگر از جناياتي است که جمهوري اسلامي عليه کارگران بيکار مرزي انجام مي دهد. تنها در سال 86 فقط در مرز شمالي ايران با عراق بيش از 40 نفر از کارگران بيکار مرزي که در ميان آنان کودک خردسال هم بوده است بدست ماموران دولتي کشته شده اند.
جواناني که تحصيلات خود را تمام کرده و در انتظار دست يابي به شغلي روزگار سخت اقتصادي و ديگر فشارهاي ناشي از سيستم حکومتي جمهوري اسلامي را بر خود حس مي کنندنيز جرء بيکاران هستند.

عوارض بيکاري و عدم تامين بيمه بيکاري
از آنجا که بيکاري خود زايده مناسبات سود و سرمايه است، به همين روال انواع دردهاي ديگر اجتماعي نظير اعتياد، تن فروشي، فقر و نداري و دهها مشکل ديگر اجتماعي نيز از بيکاري زائيده مي شود و گريبان بيکاران را مي گيرد.بنابر اين به تنهايي خود بيکاري که ريشه و منشا آن از سرمايه داري مايه ميگيرد، بويژ در کشوري که تحت سلطه مشتي مفت خور و آيت اله هاي دزد و ميلياردر است و به زور اعدام، قتل، زندان، شکنجه و سنگسار بر آن حکم ميرانند، زندگي نسلي را به تباهي کشانيده است. اگر تنها به عوارض اقتصادي و اجتماعي اکتفا کنيم هنوز نيم ديگري از بازتاب آن را که در مصائب و مشکلات روحي، رواني از يک سو و از سوي ديگرانواع امراض و بيماريها که ناشي از سوء تغذيه است نپرداخته ايم. يک قلم از اين عوارض، توليد و باز توليد کودکان کار و خياباني است. پدر يا مادر اين کودکان به دليل بيکاري يا نقص عضو ناشي از سوانح کار، روانه بازار کار مي شوند که اغلب به کارهايي چون واکس کفش در کنار خيابانها، کار در انبارهاي کثيف و غير بهداشتي که حتي براي بزرگسالان هم مضر و خطرناک است، شستشوي ماشينها، جمع آوري زباله هاي بازارچه ها و دهها کار شاق ديگر که از ظرفيت سني و جسمي آنان خارج است کشيده مي شوند. به همه اينها اذيت و آزار جسمي و جنسي توسط صاحبان کار و باندهاي مختلف را بايد اضافه کرد.
در تمامي بخشهايي که برشمرده شد يعني کارگران شاغل در معرض خطر اخراج، کارگران قراردادي، کارگران موقت، کارگران فصلي، زنان خانه دار، دست فروشان و کارگران مرزي، کودکان کار و خياباني و جوانان بيکار کوچکترين تضميني براي زندگي حال و فرداي هرکدام از آنها در حاکميت سرمايه داري جمهوري اسلامي موجود نبوده و نيست. زندگي بيکاران در ايران به يک تراژدي هولناک شباهت دارد که براي بيان اين زندگي دردناک از وضعيت زندگي بيکاران، کلمات و جملات ناتوان از توصيف آن است.


خواست و مطالبه بيمه بيکاري و راههاي تحقق آن
کارگران بيکار خواست و مطالبات زيادي دارند که بايد تحقق پيدا کند و با مبارزه خود آنها را از حلقوم دولت و کارفرمايان بيرون بکشند. يکي از مهمترين مطالبات کارگران چه شاغل و چه بيکار بايد تامين کامل و بي چون و چراي بيمه بيکاري و خواست ممنوعيت اخراج از کار باشد. ممنوعيت اخراج خواست همه کارگران بايد باشد و اتفاقا اين خواستي است که قبل از بيکار شدن براي کارگر شاغل طرح آن موضوعيت بيشتري دارد و در کنار اين، خواست بيمه بيکاري است که کاملا اين دو مطالبه به همديگر مربوط هستند. تحقق ممنوعيت اخراج و تامين بيمه بيکاري بايد شعار همه کارگران شاغل و بيکار در مبارزات روزمره باشد. دولت و سرمايه داران اسلامي خود باني و مسبب فلاکتي هستند که براي مزدبگيران جامعه ايجاد کرده اند. تحقق و بکرسي نشاندن اين مطالبات و ديگر خواستهاي کارگران بيکار و شاغل به دولت، تنها با مبارزه اي متحد، متشکل و گسترده امکانپذير است. مساله مهم اينست که کارگري که بيکار شد بايد تا زماني که دولت کار ديگري براي او پيدا ميکند به وي بيمه بيکاري بدهد. بنابراين خواست و مطالبه اصلي کارگران بايد روي اين متمرکز شود که مادام که دولت نتوانسته شغل مناسبي براي کارگر بيکار شده، يا کسي که بهرحال آماده بکار است، پيدا کند آنگاه بايد به وي بيمه بيکاري بدهد. به کارگر مربوط نيست که کارخانه بسته شده يا کارفرما ورشکست شده، دولت بايد بيمه بيکاري بدهد يا شغل مناسب و قابل قبول به کارگر بدهد.
کارگران بيکار خواست و مطالبات وسيع و عديده اي فراتر از اين دو خواست اصلي دارند اما اين دو مطالبه سر منشا تحقق مطالبات بعدي مي تواند باشد. دولت موظف است و بايد براي کارگر بيکار شغل ايجاد کرده و يا به سر کار بازگرداند و اخراج از کار بايد اکيدا ممنوع شود و همزمان با اين بايد حقوق بيکاري که يکي از خواستهاي اساسي کارگران بيکار براي تضمين زندگي اقتصادي در ايام بيکار شدن است به کارگر بيکار و هر کسي که به نحوي از انحا هم اکنون بيکار و آماده کار است تعلق بگيرد و به اجرا درآيد.
نبايد ذره اي براي طبقه کارگر و کل جامعه مزد بگير، بيکاري پذيرفتني باشد. کارگري که بيکار است از کجا بايد زندگي خود و خانواده اش را تامين کند؟ پرداختي کامل آخرين حقوق دريافتي تا مقطع اشتغال به شغل جديد به کارگراني که بنگاه يا کارحانه آنها تعطيل شده است يا موظف کردن دولت به پيدا کردن و ايجاد مشاغل جديد براي کارگراني که به دليل تعطيلي کارخانه بيکار شده اند، خواست اصلي کارگران است.
پايان دادن به پديده بيکاري در ايران فقط با ساقط کردن رژيم اسلامي و لغو مالکيتي است که هم اکنون در انحصار دولت و سرمايه داران قرار دارد و نه تنها بيکاري بلکه ديگر درد و رنجهاي اجتماعي را که از بيکاري و از حکومت اسلامي و سرمايه داري اش ناشي ميشود از ميان خواهد برد اما همين امروز و تا سرنگوني اين حکومت مي توان بسياري از خواستها و مطالبات را از جمله بيمه بيکاري را به لاشخورهاي حاکم تحميل کرد.
تمام بخشهاي مختلف کارگري در ايران، چه شاغل و چه بيکار که تقريبا اکثريت کل جامعه را تشکيل مي دهند، مي توانند بيمه بيکاري را به حکومت اسلامي حامي سرمايه داران تحميل کنند. مبارزات طبقه کارگر براي کسب حقوق و مطالباتش در طول تاريخ نظام سرمايه داري اندوخته و تجارب زيادي را در کارنامه خود دارد. طبقه کارگر در ايران تا کنون توانسه است از اين تجارب بهره گيرد و خود نيز تجارب مبارزاتي ويژه اي را با يک حکومت استثمارگر و ارتجاعي براي جنبش کارگري بدست داده است اما کافي نيست. با توجه به توان و ظرفيتي که مبارزه کارگران در مقابل حکومت اسلامي از خود نشان داده و هر روز ابعاد تازه تري بخود مي گيرد اين قابليت را بخوبي دارد که بيمه بيکاري را به تثبيت برساند.

کارگران شاغل در جهت تحقق اين خواستها و بويژه بيمه بيکاري که ممکن است فردا همين کارگر شاغل به خيل بيکاران افزوده شود،مبارزه اي متحد و متشکل را مدام بايد در دستور خود داشته باشد. در واقع کارگران شاغل با توجه به نقشي که در توليد دارند مي توانند از ظرفيت و پتانسيل نقش خود براي تامين خواست بيمه بيکاري که در ايام بيکار شدنشان گريبان آنها را خواهد گرفت، اين خواسته را با قدرت و انسجام و اتحاد مبارزاتي خويش جامه عمل بپوشانند و يکي از خواستهاي مطرح در مبارزه روزمره شان باشد.
ابزار پيشبرد اين مبارزه در ميان کارگران بيکار و براي متحقق ساختن بيمه بيکاري، متشکل شدن کارگران بيکار و اتحاد کارگري عليه بيکاري است. کارگران بيکار نبايد تنها به اين اکتفا کنند بلکه وسيع ترين اتحاد و همبستگي مابين کارگران بيکار و کارگران شاغل در مبارزه براي کسب بيمه بيکاري، ضامن پيشروي و تحقق اين خواست اساسي و ابتدائي کل طبقه کارگر در ايران است.

No comments: