Wednesday, November 29, 2006

سلام انسان

سلام انسان
جمعی از کارگران افغان شرق تهران
برگرفته از وبلاگ سلام انسان
http://salam-ensan.blogspot.com/

با عرض سلام خدمت تمام انسانهای بشر دوست
همان طوریکه به همه معلوم هست، راجع به تصمیم گیری جمهوری اسلامی در قبال مهاجرین افغان که در ایران زندگی میکنند، و گفته است که باید اینها اخراج شوند و به کشوریشان بر گردن، از روز یکشنبه رسمآ آغاز شده است.
سوال اینجاست، این سردمداران جمهوری اسلامی ایران که این طرح را دادن آیا فکر کردن که چه کار میکند؟
آیا این مردم اگر به کشورشان بر گردن در اونجا چی زماند وجود دارد که ما بتوانیم زندگی کنیم؟ آیا زماندی وجود دارد؟ که ما در اونجا امنیتی جانی داشته باشیم؟ آیا دولت جمهوری اسلامی فکر کرده که ما در اینجا اگر ماندیم فقط به خاطر زنده ماندن ماندیم، نه به خاطر زندکی کردن؟
شرایط ایران طوری هست که هر مهاجر در ایران به سخت ترین شرایط زندگی میکند. که فقط اسمش زندگی کردن هست .
ما از تمام مردم ایران تقاضا داریم اگر شده برای چند لحظه خود شان را به جای مهاجرین قرار بدن. آیا امکان دارد که در یک همچون شرایطی زندگی کنند؟ و اگرشرایط مساعد زندگی در کشورتان وجود داشته باشد، آیا خودتان حاضر هستین که در کشوری دیگری زندگی کنید؟
در کشوری که هیچگونه حقوقی انسانی برایتان قایل نباشد؟
و بگوید افغانی بودن خودش جرم هست. یا به هر اسم دیگری فرقی نمیکند. منظورم از کشور هست. نه اسم انسان. و اونهم به لهن تحقیر آمیز و همیشه توهین شوید؟ مهاجری که همیشه خودش کار میکند و هیج وقت توقع کمک از دولت نکرده و همیشه به صورت فعال و نیروی کار. کار کردن. از حفر چاه های فاضلاب گرفته تا چاهای ساختمانی و کارهای دیگر. که سخترین کار هست.
و کارگر شهرداری که مقیم افغانیستان باشد همیشه جایش بری خیابان هست. اگر باور نمیکنید برین بعد از ده شب سر بزنید. از نزدیگ ببیبنید . کارگران شهرداری را که چه میکند. حتی هر شب بری خیابان میخوابند.
من در منطقه پاکدشت آشنا دارم . حتی خانواده ها به صورت دست جمعی یعنی زن و مرد سر کوره خشت کار میکند . آیا بنظر شما ما بار دوش جامعه بودیم؟
حتی بچه های ما به صورت آزاد درس میخواند. اگر در مدرسه دولتی هم درس میخواند به بهانه گوناگون از ایشان پول دریافت میکند. یعنی ورودی مدرسه ابتدا با ید هر نفر 45000 هزار تومان پرداخت کند. از آن به بالا بر مبنای درجه کلاس باید پول پرداخت کرد.
البته دولت ایران برای مهاجرین یک امتیاز داده است . اون هم این هست هر کسی اگر در مدرسه آخوندی یا علمیه درس بیخواند. از اونها نه تنها پول نمیگیرد بلکی پول به صورت شهریه یعنی پاداش پرداخت میکند. خرج خواب گاه یش را میدهد و خرج خانه اش را میدهد. با صد تا امتیاز دیگر به قول خودشان مال امام . وردی درس اخوندی 100000 هزار تومان هست که دولت میدهد برای هر طلبه اش. این را در هر ماه میدهد. شما حساب کنید که چقدر طولاب در این کشور درس مخواند از هر کشور؟ و این پول بر مبنای درس اش تعین میشود. هر قدر درس بالا باشد به همان اندازه پول پرداخت میشود. این را شما ه در نظر داشته باشید . اما با بچه 6 یا 7 سال ما چی برخورد میکند؟ میگوید اگر شما کارت دارید میتونید درس بخوانید با پرداخت 45000 هزار تومان. اگر ندارید شما حقی درس خواندن را ندارید .
حتی دوستان مرا در اول مدرسه به خاطر کارت نداشتن از مدرسه برون انداختن. آیا این را شما چی مینامید؟
ما این را جزو "انسان دوستی" جمهوری اسلامی مینامیم. و اگر همین بچه در حوزه علمیه بخواد درس بخواند. یا اگر بچه آخوندی باشد . نه تنها کارت مطرح نیست، بلکه تازه کارت هم میدهد.
آیا گناه بچه چیست؟ آیا باید رفت نوکر شد؟ یا از درس ماند . آیا اینها میفهمند که زندگی چیست؟ آیا ملیت را مشناسد؟ ایا تفاوت طبقاتی را میشناسد؟ ایا اینها خونش کمرنگتر از دیگران هست؟
و هم چنین از دانشجویان عزیز و کارگران محترم و آنهایی که معنی زندگی را میفهمد و انسانهای بشر دوست
و از مجامع بین المللی و از اتحادیه های کارگری تقاصای همکاری داریم. یعنی با ما هم دردی خود را اعلان کنند.
که این رژیم ضد انسانی در این شرایط سخت مهاجرین را برون نکنند.
رژیمی که در اوایل انقلاب به قول رهبر شان که گفته بود اسلام مرز ندارد . و چونکی مردمی افغانستان
در اون زمان بیش از حد مذهبی بود. آمدن در ایران که البته شرایط جغرافیا هم یکی از دلایل اش بود .ما
مردم از این دولت یک چیز را توقع داریم . حداقل اون حرف رهبرش را پس بگیرد. بگوید ما از اونها سوا هستیم. ما به خاطر منافع خود دست به هر کار میزنیم. و این گفتگوی تمدونها ها است!
ما اینرا از دولت سوال دارم. آیا گفتگوی تمدون های شما این هست که باید ظلم کرد؟ بر طیف کارگر و مهاجر که همیشه در قلب جامعه به صورت فعال کار کردن؟ آیا آنها باید بمیرند؟

17/11/2006
از طرف جمع کارگران افغان منطقه شرق تهران

Wednesday, November 22, 2006

جمهوری اسلامی و فاشیسم


جمهوری اسلامی و فاشیسم
روژان امید، اصفهان

بخش اول این نوشته در جوانان 271 آمد و حالا به برخورد مهاجران با معضلات و مشکلاتشان در دل جامعه و واقعیت جاری می پردازیم.
کارگران افغانستانی ، از ابتدای حضورشان در گوشه و کنار ساختمانهای در حال ساخت به چشم می آیند. سود دولت و کارفرماها همیشه بر وضعیتشان سایه انداخته تا به بهانه غیر قانونی بودنشان بد ترین شرایط کاری، نداشتن حق بیمه، دستمزدهای بسیار اندک و... را به آنها تحمیل کنند.
اوراق شناسایی این افراد ، هر چند از ابتدا هم با دیده تردید برخورد میشد ، اما رسما و وسیعا از زمانی به فرزاندشان شناسنامه نمیدادند ، چکی که به اسم خودشان باشد پاس نمیشود و .... همسرانشان مجبور به تن فروشی میشوند ، فرزندانشان را در سنین بسیار کم به بهایی اندک میفروشند ، برای تهیه مسکن با مشکلات بسیاری مواجه هستند و....هر چند که با وجود تمام این مسائل در مقابل این مشکلات (مانند هر انسان دیگری ) می ایستند، تسلیم نمیشوند ، برای بهتر شدن شرایط زندگی شان تلاش میکنند و از همان ابسیلون شادیهایی که در زندگی شان وجود دارد استفاده میکنند.
خود این مهاجرین در طول سالهای متمادی که در این کشور زندگی کرده اند ، کم کم از حالت پاسیو و پذیرای هر شرایطی بودن به سمت اکتیو بودن و مطالبه کردن خواسته هایشان از حکومت به عنوان عضوی از جامعه پیش رفته اند. 10 یا 15 سال قبل شاید همینکه کودکانشان به عنوان پادو ، واکسی ، دست فروش و... مشغول کار میشدند راضی بودند، اما امروز مدرسه رفتن فرزندانشان در کنار دیگر کودکان را حق مسلم خودشان و آنها میدانند. شناسنامه میخواهند ، میخواهند اوراق شناسایی شان معتبر شناخته شود ، به عنوان یک عضو این جامعه حقوق مدنی و انسانی شان به رسمیت بشناسند.
یک جنبه این برخورد مهاجران (قسمت اعظم شان) در ایران اعم از افغانستانی، پاکستانی و ... نتیجه کشیده شدن خودشان به سمت مبارزه و اعتراض است. و جنبه دیگر ، تاثیرآن گامی است که جامعه ایران به سوی مطالبه کردن حقوقش برداشته. جنبش اعتراضی که در ایران وجود دارد و در جریان است و خواسته های انسانی را دنبال میکند . خواسته هایی جهانشمول . این جنبش تاثیر خود را بر این اعتراضات گذاشته و امروز مهاجران به خود به چشم یک انسان نگاه میکنند.
در اعتراض به عدم بر آورده شدن خواسته یشان اعتصاب و راهپیمایی سازمان میدهند، تجمع بر گزار میکنند ، همپای کارگران ایرانی در مراسم اول مه شرکت میکنند و میخواهند خودشان را در شادیهای جامعه سهیم بدانند و در مشکلاتش . عضوی از جامعه هستند که در تولید جامعه به اندازه دیگرکارگران سهم دارند اما بهره شان به اندازه همان اندک دیگران هم نیست.
آنچه که در این میان میتواند نقش تعیین کننده ای را در وضعیت این مهاجران و مهاجران در هر گوشه دنیا بازی کند موضعی است که افکار عمومی در قبال آن اتخاذ میکند و واکنشی که نسبت به این مسئله نشان میدهد. موضعی که فارغ از سود و زیان دولتها و سرمایه داران باشد.
قسمت دیگری که ازاهمیت فوق العاده ای بر خوردار است ، نقش بخش رادیکال و چپ جامعه ایران است . بخشی که خواسته هایش فارغ از تمایزات و تفرقه ملی ، مذهبی ، قومی و به دور از همه این مسائل است. این بخش پیشرو جامعه میبایست گام خود را به سمت این قسمت از انسانیت بر دارد و همبستگی خود را با این بخش ازانسانها همه جانبه اعلام کند. جنبش های دانشجویی ، کارگری ، زنان و... همگی میبایست در سطحی وسیع به حمایت از خواسته های این بخش بپردازند.
به خصوص الان که 16 آذر را در پیش داریم جنبش دانشجویی میبایست در خواسته ها و مطالباتش این مسئله و دفاع از انسانهایی که مهر مهاجر بر زندگی شان خورده را به صورتی برجسته بگنجاند .
زنده باد دنیایی آزاد و برابر، دنیایی که پول ، نژاد و مذهب و محل تولد باعث ارزش کسی نشود

Monday, November 20, 2006

جمهوری اسلامی و فاشیسم


جمهوری اسلامی و فاشیسم
روژان امید- اصفهان
جمهوری اسلامی به تازگی رفتار وحشیانه ای را در ادامه بر خوردهای فاشیستی اش با مهاجران افغانستانی در پیش گرفته است و دوره جدیدی از جمع آوری انبوه و باز گرداندن این مهاجران به افغانستان را در پیش گرفته است
به نظرم این مسئله را از چند جهت میتوان نگاه کرد. - مسئله نحوه برخورد تا کنونی جمهوری اسلامی ایران در قبال این افراد- تفکر و نگرش موجود در میان مردم نسبت به این مسئله – برخورد خود این مهاجرین با مشکلات – راهکار و برون رفت واقعی از این معضل
هر چند سیاستهای خرد ج.ا. در مواجهه با این مسئله گاه بالا و پایین رفته اما مسیر کلی اش همواره بر یک خط سیر میکند. یکی از این موضع گیری ها اینکه به دنبال توجیهی برای مسئله ،هر معضل اجتماعی که مردم روزانه با آن درگیر هستند به گردن این افراد انداخته میشود و این ها مقصر جلوه داده میشوند.( همانند دیگر حکومتهای سرمایه داری ، چرا که اگر بخواهند به ریشه بپردازند و کنه مشکلاتی را بر زندگی مردم سایه انداخته را بررسی کنند به اساس و چهارچوب خود شان میرسند
این مقصر نمایی مهاجران افغان در رابطه با مسائلی همچون اعتیاد ، فحشا، بیکاری و...از جمله مواردی است پر واضح در تبلیغات رسانه های حکومتی دیده می شود. مخصوصا در سالهای خاصی این مسئله بسیار پر رنگ جلوه میکرد. ساده ترین آنها آماری است که هر روزه در روزنامه ها به چشم میخوردند . آمار قتل، تجاوزو...که حتما در 50% آنها افغانستانیها مجرم هستند.بحث من این نیست چقدر این آمار و ارقام به واقعیت نزدیکند، چیزی که مورد اشاره من است بزرگنمایی و نحوه پرداخت به اینهاست . در سریالها و فیلمهای تی وی حضور این مهاجران همیشه به نحوی تحقیر آمیز بوده. هیچگاه به جایگاه اجتماعی بالایی تعلق ندارند ، شغلشان در نهایت یک کارگر ساختمان ، یک پادو و امثالهم ، از نظر مالی بسیار معمولی و در سطح پایین و در بهترین حالت شخصیتهای مفلوک ساده ای که مثلا براحتی مسشود سرشان کلاه گذاشت و از همین سادگی شان هم آخر مرتکب اعمال ناشایست میشوند!!برای روشن تر شدن این مطلب مثالی میزنم ، همزمان با درگیری مردم افغانستان با یکه تازیهای طالبان و جنگهای داخلی و... کلیپی از شبکه های سراسری پخش شد حاوی تصاویر و اشعاری حول مظلومیت مردم افغان و... واکنش عمده مردم (همین مردمی که هر روز تحت بمباران تبلیغات همه جانبه ارگانهای تبلیغاتچی دولت هستند) به این کلیپ این بود که : " دوباره چه کاسه ای زیر نیم کاسه است ، باز چه سیاستی پشت این پرده است؟"
واقعیت این است که هر چند حکومت برای تصویر سازی از مجموع رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی ( که در ایران کلا تحت سیطره و اختیار دولت است) استفاده نموده و در این رابطه عرق ملی ، انواع خواسته های ناسیونالیستی و... را پر و بال داده و به کمک گرفته و توانسته در گوشه ها و زوایای تفکرات مردم شاخه بدواند ، اما هنگامی که کمی بیشتر به عمق می روید و دقت بیشتری میکنید ، متوجه میشوید که بر مردم ایران اصلا پوشیده نیست که مقصر اصلی معضلات جامعه خود ج.ا. است و این مسئله براحتی درمحاوره روزمره مردم قابل مشاهده استو در اتوبوس ، تاکسی ، پارک ، اطاقهای انتظار و.... و به نظرم این واکنش بسیار قابل توجه است .. ... یک مثال کارگران در ایران مراسم اول مه (روز جهانی کارگر) را در کنار کارگران مهاجر با هم بر گزار میکنند و این یعنی که مسئله شان در نهایت یکی است.
اگر امروز در تفکر جاری در سطح جامعه باز گرداندن این مهاجرین به کشورشان بدیهی و پذیرفتنی مینماید ، یکی از مهم ترین دلایلش عدم امکان حضور علنی دیدگاههایی دیگر و تبلیغاتشان در جامعه است . اینکه آلترناتیو دیگری اجازه مانور دادن ندارد، در باور عمومی و شکل گیری آن بسیار مهم و تاثیر گذار است .
ادامه دارد

....