Wednesday, November 22, 2006

جمهوری اسلامی و فاشیسم


جمهوری اسلامی و فاشیسم
روژان امید، اصفهان

بخش اول این نوشته در جوانان 271 آمد و حالا به برخورد مهاجران با معضلات و مشکلاتشان در دل جامعه و واقعیت جاری می پردازیم.
کارگران افغانستانی ، از ابتدای حضورشان در گوشه و کنار ساختمانهای در حال ساخت به چشم می آیند. سود دولت و کارفرماها همیشه بر وضعیتشان سایه انداخته تا به بهانه غیر قانونی بودنشان بد ترین شرایط کاری، نداشتن حق بیمه، دستمزدهای بسیار اندک و... را به آنها تحمیل کنند.
اوراق شناسایی این افراد ، هر چند از ابتدا هم با دیده تردید برخورد میشد ، اما رسما و وسیعا از زمانی به فرزاندشان شناسنامه نمیدادند ، چکی که به اسم خودشان باشد پاس نمیشود و .... همسرانشان مجبور به تن فروشی میشوند ، فرزندانشان را در سنین بسیار کم به بهایی اندک میفروشند ، برای تهیه مسکن با مشکلات بسیاری مواجه هستند و....هر چند که با وجود تمام این مسائل در مقابل این مشکلات (مانند هر انسان دیگری ) می ایستند، تسلیم نمیشوند ، برای بهتر شدن شرایط زندگی شان تلاش میکنند و از همان ابسیلون شادیهایی که در زندگی شان وجود دارد استفاده میکنند.
خود این مهاجرین در طول سالهای متمادی که در این کشور زندگی کرده اند ، کم کم از حالت پاسیو و پذیرای هر شرایطی بودن به سمت اکتیو بودن و مطالبه کردن خواسته هایشان از حکومت به عنوان عضوی از جامعه پیش رفته اند. 10 یا 15 سال قبل شاید همینکه کودکانشان به عنوان پادو ، واکسی ، دست فروش و... مشغول کار میشدند راضی بودند، اما امروز مدرسه رفتن فرزندانشان در کنار دیگر کودکان را حق مسلم خودشان و آنها میدانند. شناسنامه میخواهند ، میخواهند اوراق شناسایی شان معتبر شناخته شود ، به عنوان یک عضو این جامعه حقوق مدنی و انسانی شان به رسمیت بشناسند.
یک جنبه این برخورد مهاجران (قسمت اعظم شان) در ایران اعم از افغانستانی، پاکستانی و ... نتیجه کشیده شدن خودشان به سمت مبارزه و اعتراض است. و جنبه دیگر ، تاثیرآن گامی است که جامعه ایران به سوی مطالبه کردن حقوقش برداشته. جنبش اعتراضی که در ایران وجود دارد و در جریان است و خواسته های انسانی را دنبال میکند . خواسته هایی جهانشمول . این جنبش تاثیر خود را بر این اعتراضات گذاشته و امروز مهاجران به خود به چشم یک انسان نگاه میکنند.
در اعتراض به عدم بر آورده شدن خواسته یشان اعتصاب و راهپیمایی سازمان میدهند، تجمع بر گزار میکنند ، همپای کارگران ایرانی در مراسم اول مه شرکت میکنند و میخواهند خودشان را در شادیهای جامعه سهیم بدانند و در مشکلاتش . عضوی از جامعه هستند که در تولید جامعه به اندازه دیگرکارگران سهم دارند اما بهره شان به اندازه همان اندک دیگران هم نیست.
آنچه که در این میان میتواند نقش تعیین کننده ای را در وضعیت این مهاجران و مهاجران در هر گوشه دنیا بازی کند موضعی است که افکار عمومی در قبال آن اتخاذ میکند و واکنشی که نسبت به این مسئله نشان میدهد. موضعی که فارغ از سود و زیان دولتها و سرمایه داران باشد.
قسمت دیگری که ازاهمیت فوق العاده ای بر خوردار است ، نقش بخش رادیکال و چپ جامعه ایران است . بخشی که خواسته هایش فارغ از تمایزات و تفرقه ملی ، مذهبی ، قومی و به دور از همه این مسائل است. این بخش پیشرو جامعه میبایست گام خود را به سمت این قسمت از انسانیت بر دارد و همبستگی خود را با این بخش ازانسانها همه جانبه اعلام کند. جنبش های دانشجویی ، کارگری ، زنان و... همگی میبایست در سطحی وسیع به حمایت از خواسته های این بخش بپردازند.
به خصوص الان که 16 آذر را در پیش داریم جنبش دانشجویی میبایست در خواسته ها و مطالباتش این مسئله و دفاع از انسانهایی که مهر مهاجر بر زندگی شان خورده را به صورتی برجسته بگنجاند .
زنده باد دنیایی آزاد و برابر، دنیایی که پول ، نژاد و مذهب و محل تولد باعث ارزش کسی نشود

No comments: