Tuesday, October 10, 2006

18/07/1385

کارگران جهان متحد شويد
بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونيستی بر خود بلرزند. پرولتاريا در اين ميان چيزي جز زنجيرهاي خود را از دست نميدهد
ولي جهاني را بدست خواهد آورد. پرولتارياي جهان متحد شويد
کارگران کمونيست خواهان انقلابند، اما کدام انقلاب؟ طبقات مختلف و گرايشات سياسى و اجتماعى مختلف "انقلاب" را به معانى بسيار متفاوتى بکار ميبرند. دنياى ما همه نوع "انقلاب" را همه نوع "انقلابى" اى را بخود ديده است. تقريبا هر کس و هر جريانى که ميخواهد وضع موجود در جامعه را بشيوه اى ناگهانى و بطور غيرمسالمت آميز تغيير بدهد از انقلاب حرف ميزند و خودش را انقلابى مينامد. خيلى از اين انقلابات چيزى بيشتر از ارتجاع صرف نيستند. نمونه "انقلاب اسلامى" زنده و حى و حاضر جلوى چشم ماست. عقب مانده ترين خرافات و مشقت بارترين اوضاع را انقلاب نام گذاشته اند. مرتجع ترين و کثيف ترين عناصر نام انقلابى برخود نهاده اند. کارگر کمونيست پيگيرترين دشمن چنين انقلابات و انقلابيون دروغين است. برخى ديگر از انقلابات چيزى فراتر از اصلاحات محدود در وضع موجود نيستند. خلاصى از استبداد، کسب استقلال اقتصادى، برنامه ريزى و بهبود سطح توليد، توزيع به اصطلاح "عادلانه تر" ثروت و غيره مضمون اصلى بسيارى از تحولاتى بوده است که در کشورهاى مختلف تحت عنوان انقلاب صورت گرفته است. در همه اين موارد بنياد مناسبات موجود در جامعه و کل نظامى که مايه مشقات و محروميت هاى توده مردم کارگر و زحمتکش را تشکيل ميدهد دست نخورده باقى مانده است. دو دهه قبل شاهد انقلابات متعدد اينچنينى در کشورهاى تحت سلطه بوده است. امروز وقتى به اين کشورهاى انقلاب کرده نگاه ميکنيم ديگر حتى نشانى از همان تحولات محدود ناشى از انقلاب هم باقى نمانده است و منطق نظام سرمايه دارى بار ديگر اين واقعيت را آشکار کرده است که مادام که اساس سرمايه و سرمايه دارى پابرجاست نصيب توده کارگر و زحمتکش جز فقر و بى حقوقى سياسى و اجتماعى نخواهد بود. خاصيت مشترک همه اين انقلابات دروغين و نيم بند اين است که تماما تحت تاثير اهداف و مقاصد بخش هايى از خود طبقات حاکمه قرار داشته اند و رهبرى سياسى و عملى آنها بدست همين اقشار بوده است. کارگران همواره بعنوان نيروى ذخيره و کمکى به ميدان کشيده شده اند، جنگيده اند و فداکاريهاى بى نظير از خود نشان داده اند. اما حاصل کار جز دست بدست شدن قدرت در درون خود طبقه سرمايه دار و جز پيدايش شکلهاى جديدى براى اداره نظام استثمارگر موجود نبوده است. در بسيارى موارد اولين کسانى که مورد تعرض بخشهاى تازه بقدرت رسيده طبقه حاکمه قرار گرفته اند خود کارگران بوده اند و انقلاب خود به دستاويز جديدى براى سرکوب جنبش کارگرى تبديل شده است.
بنابراين وقتى کارگر از انقلاب صحبت ميکند بايد دقيقا بداند که چه چيز ميخواهد و چه چيز نميخواهد. ما خواهان انقلاب کارگرى عليه کل سيستم سرمايه دارى و کل قدرت طبقه سرمايه دارى هستيم. ما خواهان انقلاب کمونيستى هستيم که جامعه موجود را از بنياد دگرگون ميکند.
انقلاب کارگرى چه هدفى را دنبال ميکند؟ پاسخ اين سوال در همين جامعه سرمايه دارى نهفته است. هر کارگرى که ده دقيقه به اوضاع خودش فکر کند ايراد اصلى اى را که بايد در دنيا برطرف شود تشخيص ميدهد. اين جامعه وارونه است. توليد کنندگان ثروت جامعه، کارگران، بى چيزند و بيکاره گان ثروتمند. پست ترين و فرومايه ترين عناصر، نجبا و عاليجنابان اين جامعه اند و شريفترين مردم، توده زحمتکشان فرودست و بى حقوق اند. آنها که يک عمر کار کرده اند و ثروت ساخته اند حتى پس از سى سال براى گذران هر روز از زندگى خود بايد از نو براى کارشان مشترى پيدا کنند. قدرت خلاقه و مولد کارگر خود را در قدرت اجتماعى و سياسى روز افزون سرمايه و فرودستى هر چه بيشتر خود کارگر نشان ميدهد. براى حفظ اين جامعه وارونه دولتها پيدا شده اند، ارتشها ايجاد شده اند، زندانها و شکنجه گاهها بنا شده اند، خدايان آفريده شده اند و مذاهب ساخته شده اند. مساله از روز روشنتر است. بردگى مزدى. هيچ درجه رشد خدمات اجتماعى و بيمه ها و افزايش درآمد کارگران که تازه همه بايد با نبرد و با زور از حلقوم طبقات حاکم بيرون کشيده شوند، در اساس اين موقعيت برده وار کارگر تغييرى نميدهد. کودکى که امروز در ميان ما متولد ميشود مهر استخدام سرمايه شدن را بر پيشانى خود دارد.
کل تبعيضات اجتماعى و سياسى و کل فساد و تباهى اخلاقى جامعه حاضر، از ستمگرى بر زنان و تبعيض نژادى تا اعتياد و فحشاء از رقابت و منفعت طلبى فردى که در خون جامعه جريان دارد تا قحطى و گرسنگى و بيمارى که هر روز ميليونها انسان محروم را بکام مرگ ميکشد، همه حاصل اين وارونگى جامعه اند. جامعه اى که صاحبان برحق و آفرنندگان واقعى آن، کارگران، اسير بردگى مزدى اند. انقلاب کارگرى بر سر درهم کوبيدن بنياد اين جامعه طبقاتى است.
بنياد اين نظام مالکيت خصوصى اقليتى کوچک بر وسايل توليد در جامعه است. مادام که انسانها براى نان خوردن و براى برخوردار شدن از حداقلى از رفاه ناگزيرند براى کس ديگرى کار کنند که اختيار وسايل توليد را در دست گرفته است، مادام که توليد اجتماعى و تامين مايحتاج بشر تنها از طريق سود رسانى به مالکان انگل وسايل توليد ممکن است، صحبتى از آزادى و برابرى انسانها و از ميان بردن محروميت ها و تبعيضات نميتواند در ميان باشد. انقلاب کارگرى در اساس خود انقلابى عليه مالکيت خصوصى طبقه سرمايه دار بر وسايل توليد اجتماعى است. انقلاب کارگرى انقلابى براى برقرارى مالکيت و کنترل اشتراکى و دسته جمعى توليد کنندگان بر وسايل کار و توليد است. انقلاب کارگرى انقلابى براى محو طبقات و استثمار طبقاتى است.
بورژوازى به زبان خوش دست از قدرت اش بر نميدارد و بساط استثمارش را جمع نميکند. پس بايد انقلاب کرد. حکومتى کارگرى برقرار ساخت که مقاومت استثمارگران را درهم شکند و راه را براى جامعه اى بدون استثمار و لاجرم بدون نياز به هيچ نوع حکومت و ستم و خرافه باز ميکند.
براى کارگر کمونيست انقلاب يعنى خيزش طبقه کارگر براى عملى کردن تمام اين تحول عظيم اجتماعى. مبارزه براى آزادى، برابرى و حکومت کارگرى. اگر کارگر به ميدان سياست ميآيد بايد براى اين بيايد. بايد بعنوان رهبر رهايى کل جامعه به ميدان بيايد. دوران کشيده شدن کارگران بدنبال اين و آن بسر رسيده است. جريان کمونيستى در درون طبقه کارگر هدف خود را اين قرار داده است که کارگران را به اين دورنما مجهز کند و حرکت مستقل کارگران براى کسب قدرت سياسى و انجام انقلاب کارگرى را سازمان بدهد.
اگر چيزى گرايش کمونيستى را از ساير گرايشات در درون جنبش کارگرى متمايز ميکند همين تلاش براى جايگزين کردن آرمان انقلاب کارگرى در درون طبقه کارگر و سازمان دادن نيروى اين انقلاب است. کارگر کمونيست در صف مقدم هر مبارزه براى بهبود شرايط کار و زندگى کارگران است. اما او در اين مبارزه هدف عاليترى را نيز دنبال ميکند. از نظر ما در دل اين مبارزات است که کارگر خود را بعنوان يک طبقه ميشناسد، به قدرت خود واقف ميشود و با راه رهايى خود، انقلاب کارگرى عليه کل نظام اقتصادى و اجتماعى موجود آشنا ميشود. سازماندهى انقلاب کارگرى امرى مربوط به آينده دور نيست. اين تلاش هم اکنون در جريان است. هر جا اتحاد کارگران و آگاهى آنها نسبت به اينکه اعضاء يک طبقه جهانى اند تقويت ميشود، هر جا کمونيسم بعنوان دورنماى انقلاب کارگرى در ميان کارگران رسوخ ميکند و با هر رفيق کارگرى که به کمونيسم و به محافل و سلولهاى کمونيستى کارگران نزديک ميشود، يک گام به انقلاب کمونيستى نزديک تر شده ايم. سلولها و محافل کمونيستى کارگرى که امروز تشکيل ميشوند، فردا کانونهاى رهبرى انقلاب کارگرى و پايه هاى قدرت حکومت کارگران را تشکيل خواهند داد.هيچکس ترديد ندارد که حکومت و اقتصاد سرمايه دارى در ايران دچار يک بحران عميق است و جامعه ايران در آستانه تحولات سياسى تعيين کننده اى قرار گرفته است. دير يا زود جدال طبقات اجتماعى در ايران اوج تازه اى خواهد گرفت. احزاب و نيروهاى بورژوازى، چه در داخل حکومت اسلامى و چه در خارج آن دارند خود را براى زورآزمايى نهايى آماده ميکنند. اينبار ما بايد تضمين کنيم که طبقه کارگر بعنوان يک نيروى مستقل، زير پرچم خود و با آرمان انقلاب کارگرى به ميدان خواهد آمد. اين کار عملى است. جريان کمونيستى در درون طبقه کارگر جريان قدرتمندى است. حزب کمونيست ايران گوشه اى از يک حزب کمونيستى کارگرى به مراتب نيرومندتر است که هم اکنون ريشه هاى خود را در درون طبقه کارگر و جنبش هاى اعتراضى کارگران محکم کرده است. شعارهاى ما و افقهاى ما هم اکنون راه خود را در ميان توده هاى وسيع طبقه کارگر باز کرده اند. حکومت اسلامى هم اکنون فشار اين حزب وسيع و اعلام نشده کارگرى را بشدت بر پيکر خود احساس ميکند. به سرنوشت قانون کار اسلامى نگاه کنيد. به حال و روز شوراهاى اسلامى نگاه کنيد، مجامع عمومى کارگران و مطالبات آنان را ببينيد، همه گواه يک راديکاليسم قدرتمند کارگرى است که در طول دوره پس از انقلاب ٥٧ در ايران شکل گرفته است. اگر بناست طبقه کارگر ايران در تحولات آتى بار ديگر قربانى نشود. اين حزب عظيم و اعلام نشده بايد سرو سامان بگيرد. اجزاء مختلف آن، حزب کمونيست ايران، شبکه هاى گسترده محافل کارگران کمونيست، جنبش مجامع عمومى و سلولهاى رهبرى اعتراضات کارگرى بايد در يک حرکت واحد کارگرى ادغام شوند. اين عاجلترين کارى است که کمونيسم کارگرى در ايران در برابر خود قرار ميدهد. برنامه ما براى جامعه، راه حلهاى ما براى رفع مشقاتى که دامنگير توده هاى وسيع زحمتکشان است، شعارها و خواستهاى ما همه روشن است. شعار آزادى، برابرى، حکومت کارگرى، يعنى چکيده انقلاب اجتماعى کارگران، هم اکنون در دل توده هاى طبقه ما جاى گرفته است. تبديل همه اين مصالح و امکانات به يک حزب قدرتمند اجتماعى که قادر به هدايت کل طبقه کارگر در نبردهاى تعيين کننده آتى باشد، اين کار ماست. اين اولويت اساسى کارگران کمونيست در ايران است

No comments: