Thursday, October 26, 2006

کارگران کمونيست و الغاي مالکيت خصوصي

کارگران کمونيست و الغاي مالکيت خصوصي
حسن صالحي
ما کارگران کمونيست خواهان برچيده شدن مالکيت خصوصي سرمايه داران و جانشين کردن آن با مالکيت اشتراکي بر وسايل کار و توليد اجتماعي هستيم. ما مي خواهيم که مالکيت انحصاري مشتي سرمايه دار بر کارخانه ها٬ صنايع٬ وسائل حمل و نقل و مراکز خدماتي و غيره پايان بپذيرد و به جاي آن خود مردم بطور دسته جمعي صاحب وسائل توليد و منابع رفع احتياجات زندگي شان شوند. ما مي خواهيم مناسبات ملکي و مالکيتي ناظر بر جامعه را عوض کنيم چرا که مناسبات موجود بر اساس منافع سودپرستانه اقليتي سرمايه دار مي چرخد که با تصاحب قلدر منشانه وسايل کار و توليد اجتماعي٬ زندگي ميليونها انسان را به گرو کشيده اند و مايه خانه خرابي آنها مي شوند. معناي کمونيست بودن بودن ما همين مبارزه براي الغاي مالکيت خصوصي است.
از نظر ما کمونيستها استثمار بطور کلي از اينجا ناشي مي شود که اضافه محصول در يک نظام طبقاتي به تملک مالکان وسايل توليد در مي آيد. در يک سو ما طبقات و يا طبقه حاکم را داريم که صاحب کليه وسايل توليد است و در سوي ديگر طبقات فرودست که فاقد چيزي هستند. طبعا چگونگي پيدايش اين طبقات وابسته به درجه تکامل توليد است. تا آنجا که به نظام سرمايه داري بر مي گردد شالوده اين نظام آنطور که مارکس مي گويد بر اين پايه استوار است که شرايط مادي توليد بشکل زمين و سرمايه در تملک غير کارگران قرار دارد، در حاليکه توده ها تنها مالک شرايط انساني توليد و يا بعبارتي ديگر نيروي کار خود هستند. با مالکيت اقليتي سرمايه دار بر وسايل توليد نه فقط پيشرفت صنعت و تکنولوژي به مسئله سود سرمايه دار گره زده مي شود و اين به نوبه خود رشد نيروهاي توليد را با سد روبرو مي سازد، بلکه نتيجه زميني اين مناسبات مالکيت اين مي شود که ثروت در دست اقليتي انباشته مي شود و در عوض اکثريت جامعه در محروميت قرار مي گيرد. از همين رو مارکس و انگلس بکرات و با صراحت از لغو مالکيت بوژوازي سخن مي گويند. مارکس و انگلس در مانيفست کمونيست خطاب به سرمايه داران مي گويند: "شما از اينکه ما مي خواهيم مالکيت خصوصي را لغو کنيم بهراس مي افتيد. ولي در جامعه کنوني شما مالکيت خصوصي براي نه دهم اعضاء جامعه لغو شده است. اين مالکيت همانا در سايه آن موجود است که براي نه دهم ديگر موجود نيست. بنابراين شما ما را سرزنش مي کنيد که مي خواهيم مالکيتي را ملغي سازيم که محروميت اکثريت مطلق جامعه از مالکيت، شرط ضروري وجود آنست." و آنگاه آنها به صراحت به سرمايه داران مي گويند که "آري ما مي خواهيم مالکيت شما را ملغي کنيم."
جامعه سرمايه داري مالکيت خصوصي سرمايه داران را تقديس مي کند و آن را به شاه بيت حقوق بشر بورژوايي تبديل کرده است. در اعلاميه جهاني حقوق بشر از جمله آمده است که: "هر شخص منفردا و يا بطور اجتماع حق مالکيت دارد. احدي را نمي توان خودسرانه از حق مالکيت محروم نمود." در دفاع از تملک انحصاري سرمايه داران بر وسايل توليد٬ دولتهاي سرمايه داري برپا شده اند که چه در شکل عريان سرکوبگرشان و چه در قالب حکومتهاي به اصطلاح دمکراتيک و پارلماني حاضرند عليه منافع اکثريت مردم جامعه دست به هرجنايتي بزنند. بنابراين چه براي ما کارگران کمونيست که خواهان الغاي مالکيت خصوصي هستيم و چه براي سرمايه داران که آن را تقديس مي کنند٬ اين محور يک صف آرايي اساسي طبقاتي است. علت هم روشن است. نفس وجود مالکيت انحصاري سرمايه داران بر وسائل توليد اجتماعي باعث مي شود که اکثريت مردم ناگزير باشند که بمنظور تامين حداقل معاش خود براي يک اقليت کار کنند و بجاي ايجاد امکانات خوشي و رفاه خود به قدرت سياسي و اقتصادي سرمايه بيافزايند. نه سرمايه داران حاضرند از منابع ثروت اندوزي و قدرت خود دست بردارند و نه کارگران حاضرند به تداوم اين رابطه نابرابر که ريشه همه بدبختي هاي نوع بشر را توضيح مي دهد٬ تن در دهند.
امروز بدليل انقلاب تکنولوژيکي عظيمي که در جريان بوده است٬ انسانها مي توانند در مقايسه با گذشته با کار و زحمت بسيار کمتري به توليد نيازهاي خود بپردازند. به يمن بارآوري بالاي کار٬ هم اکنون امکان توليد بحد وفور ضرورياتي چون غذا٬ مسکن٬ پوشاک٬ بهداشت و غيره براي همه در اختيار بشر است. توليد بزرگ و غول آسا همه جا را به فتح خود در آورده است و مردمان کره ارض را بهم گره زده است. امروز شرکت جمعي در توليد و جهاني شدن نيروي کار بشري توسط ارتباطات٬ ماهواره ها٬ کامپيوترها يک واقعيت دائمي و روزمره است. همه اين واقعيات دارد به ما نهيب مي زند که عصر بردگي مزدي٬ دوره مالکيت خصوصي مشتي افراد بر شرايط کار و زندگي اجتماعي٬ عصر محکوم ماندن بشربه فقر و رنج و محنت به سر رسيده است. اما اين وضع بدون مبارزه و دخالت کارگران در گرفتن سرنوشت جامعه بدست خود تغيير نخواهد يافت. درست است که جهت عمومي جامعه متوجه رفع تناقضات موجود جامعه سرمايه داري است ولي اين امر بدون عمل انسانها و نقش تعيين کننده آنها اتفاق نمي افتد. تاريخ بشر از پيش نوشته شده نيست بلکه اين انسانها هستند که تاريخ خود را مي سازند. بنابراين اگر مي خواهيم عظمت قدرت آفرييندگي کار بشر به حقارت و بردگي ترجمه نشود٬ اگر مي خواهيم پيشرفت و توقع بشر از تعالي خود و دنيايش در حرص سودجويي مشت قليلي از افراد خفه و خاموش نشود٬ اگر مي خواهيم که هر گونه پيشرفت عظيم در توليد اجتماعي بجاي به صدا در آوردن شلاق گرسنگي٬ به فارغ کردن بشر از بردگي کار منجر شود و اگر مي خواهيم بکار بستن ظرفيتهاي نوين کار بشري بجاي تحکيم کردن بردگي مزدي به سهم بيشتر بشر از ثمره و قدرت معجزه آفرين کارش بيانجامد٬ بايد به ميدان آمد و تحت پرچم کمونيسم کارگري و کارگران کمونيست براي پايان دادن به مالکيت خصوصي سرمايه داران و الغاي کار مزدي متحد شد.
کارگران براي خلاصي از استثمار سرمايه داري بايد نظامي را در هم بشکنند که بر مالکيت خصوصي سرمايه داران استوار است. سرمايه داري از اول نبوده است و ازلي هم نخواهد بود. ساختن جامعه اي که در آن غذا٬ مسکن٬ پوشاک٬ بهداشت و وسايل برآورد نيازهاي بشري در همه نقاط به رايگان در اختيار همه است٬ کاملا شدني و ميسر است. برپا کردن جامعه اي که در آن امکانات کار و توليد اجتماعي در مالکيت مشترک همه است نه فقط امکانپدير بلکه يک ضرورت است. هيچکس و هيچ نيرويي نبايد حق انحصار بر شرايط و منابع کار اجتماعي را داشته باشد. همه شهروندان جامعه بايد در دسترسي به امکانات کار و فعاليت اجتماعي و بهره مندي از ثمره آن برابر باشند. مي توان با گرد آمدن به دور صف کمونيسم کارگري و کارگران کمونيست جامعه اي را ساخت که توليد و امور آن در هر گوشه و همه جاي آن با تعاون آزاد شهروندان صورت مي گيرد. جامعه اي که آزادي و احترام افراد بشر حکم اول جامعه است و تکامل آزاد هر فرد شرط تکامل آزاد ديگران است

No comments: