Friday, December 01, 2006

Wednesday, November 29, 2006

سلام انسان

سلام انسان
جمعی از کارگران افغان شرق تهران
برگرفته از وبلاگ سلام انسان
http://salam-ensan.blogspot.com/

با عرض سلام خدمت تمام انسانهای بشر دوست
همان طوریکه به همه معلوم هست، راجع به تصمیم گیری جمهوری اسلامی در قبال مهاجرین افغان که در ایران زندگی میکنند، و گفته است که باید اینها اخراج شوند و به کشوریشان بر گردن، از روز یکشنبه رسمآ آغاز شده است.
سوال اینجاست، این سردمداران جمهوری اسلامی ایران که این طرح را دادن آیا فکر کردن که چه کار میکند؟
آیا این مردم اگر به کشورشان بر گردن در اونجا چی زماند وجود دارد که ما بتوانیم زندگی کنیم؟ آیا زماندی وجود دارد؟ که ما در اونجا امنیتی جانی داشته باشیم؟ آیا دولت جمهوری اسلامی فکر کرده که ما در اینجا اگر ماندیم فقط به خاطر زنده ماندن ماندیم، نه به خاطر زندکی کردن؟
شرایط ایران طوری هست که هر مهاجر در ایران به سخت ترین شرایط زندگی میکند. که فقط اسمش زندگی کردن هست .
ما از تمام مردم ایران تقاضا داریم اگر شده برای چند لحظه خود شان را به جای مهاجرین قرار بدن. آیا امکان دارد که در یک همچون شرایطی زندگی کنند؟ و اگرشرایط مساعد زندگی در کشورتان وجود داشته باشد، آیا خودتان حاضر هستین که در کشوری دیگری زندگی کنید؟
در کشوری که هیچگونه حقوقی انسانی برایتان قایل نباشد؟
و بگوید افغانی بودن خودش جرم هست. یا به هر اسم دیگری فرقی نمیکند. منظورم از کشور هست. نه اسم انسان. و اونهم به لهن تحقیر آمیز و همیشه توهین شوید؟ مهاجری که همیشه خودش کار میکند و هیج وقت توقع کمک از دولت نکرده و همیشه به صورت فعال و نیروی کار. کار کردن. از حفر چاه های فاضلاب گرفته تا چاهای ساختمانی و کارهای دیگر. که سخترین کار هست.
و کارگر شهرداری که مقیم افغانیستان باشد همیشه جایش بری خیابان هست. اگر باور نمیکنید برین بعد از ده شب سر بزنید. از نزدیگ ببیبنید . کارگران شهرداری را که چه میکند. حتی هر شب بری خیابان میخوابند.
من در منطقه پاکدشت آشنا دارم . حتی خانواده ها به صورت دست جمعی یعنی زن و مرد سر کوره خشت کار میکند . آیا بنظر شما ما بار دوش جامعه بودیم؟
حتی بچه های ما به صورت آزاد درس میخواند. اگر در مدرسه دولتی هم درس میخواند به بهانه گوناگون از ایشان پول دریافت میکند. یعنی ورودی مدرسه ابتدا با ید هر نفر 45000 هزار تومان پرداخت کند. از آن به بالا بر مبنای درجه کلاس باید پول پرداخت کرد.
البته دولت ایران برای مهاجرین یک امتیاز داده است . اون هم این هست هر کسی اگر در مدرسه آخوندی یا علمیه درس بیخواند. از اونها نه تنها پول نمیگیرد بلکی پول به صورت شهریه یعنی پاداش پرداخت میکند. خرج خواب گاه یش را میدهد و خرج خانه اش را میدهد. با صد تا امتیاز دیگر به قول خودشان مال امام . وردی درس اخوندی 100000 هزار تومان هست که دولت میدهد برای هر طلبه اش. این را در هر ماه میدهد. شما حساب کنید که چقدر طولاب در این کشور درس مخواند از هر کشور؟ و این پول بر مبنای درس اش تعین میشود. هر قدر درس بالا باشد به همان اندازه پول پرداخت میشود. این را شما ه در نظر داشته باشید . اما با بچه 6 یا 7 سال ما چی برخورد میکند؟ میگوید اگر شما کارت دارید میتونید درس بخوانید با پرداخت 45000 هزار تومان. اگر ندارید شما حقی درس خواندن را ندارید .
حتی دوستان مرا در اول مدرسه به خاطر کارت نداشتن از مدرسه برون انداختن. آیا این را شما چی مینامید؟
ما این را جزو "انسان دوستی" جمهوری اسلامی مینامیم. و اگر همین بچه در حوزه علمیه بخواد درس بخواند. یا اگر بچه آخوندی باشد . نه تنها کارت مطرح نیست، بلکه تازه کارت هم میدهد.
آیا گناه بچه چیست؟ آیا باید رفت نوکر شد؟ یا از درس ماند . آیا اینها میفهمند که زندگی چیست؟ آیا ملیت را مشناسد؟ ایا تفاوت طبقاتی را میشناسد؟ ایا اینها خونش کمرنگتر از دیگران هست؟
و هم چنین از دانشجویان عزیز و کارگران محترم و آنهایی که معنی زندگی را میفهمد و انسانهای بشر دوست
و از مجامع بین المللی و از اتحادیه های کارگری تقاصای همکاری داریم. یعنی با ما هم دردی خود را اعلان کنند.
که این رژیم ضد انسانی در این شرایط سخت مهاجرین را برون نکنند.
رژیمی که در اوایل انقلاب به قول رهبر شان که گفته بود اسلام مرز ندارد . و چونکی مردمی افغانستان
در اون زمان بیش از حد مذهبی بود. آمدن در ایران که البته شرایط جغرافیا هم یکی از دلایل اش بود .ما
مردم از این دولت یک چیز را توقع داریم . حداقل اون حرف رهبرش را پس بگیرد. بگوید ما از اونها سوا هستیم. ما به خاطر منافع خود دست به هر کار میزنیم. و این گفتگوی تمدونها ها است!
ما اینرا از دولت سوال دارم. آیا گفتگوی تمدون های شما این هست که باید ظلم کرد؟ بر طیف کارگر و مهاجر که همیشه در قلب جامعه به صورت فعال کار کردن؟ آیا آنها باید بمیرند؟

17/11/2006
از طرف جمع کارگران افغان منطقه شرق تهران

Wednesday, November 22, 2006

جمهوری اسلامی و فاشیسم


جمهوری اسلامی و فاشیسم
روژان امید، اصفهان

بخش اول این نوشته در جوانان 271 آمد و حالا به برخورد مهاجران با معضلات و مشکلاتشان در دل جامعه و واقعیت جاری می پردازیم.
کارگران افغانستانی ، از ابتدای حضورشان در گوشه و کنار ساختمانهای در حال ساخت به چشم می آیند. سود دولت و کارفرماها همیشه بر وضعیتشان سایه انداخته تا به بهانه غیر قانونی بودنشان بد ترین شرایط کاری، نداشتن حق بیمه، دستمزدهای بسیار اندک و... را به آنها تحمیل کنند.
اوراق شناسایی این افراد ، هر چند از ابتدا هم با دیده تردید برخورد میشد ، اما رسما و وسیعا از زمانی به فرزاندشان شناسنامه نمیدادند ، چکی که به اسم خودشان باشد پاس نمیشود و .... همسرانشان مجبور به تن فروشی میشوند ، فرزندانشان را در سنین بسیار کم به بهایی اندک میفروشند ، برای تهیه مسکن با مشکلات بسیاری مواجه هستند و....هر چند که با وجود تمام این مسائل در مقابل این مشکلات (مانند هر انسان دیگری ) می ایستند، تسلیم نمیشوند ، برای بهتر شدن شرایط زندگی شان تلاش میکنند و از همان ابسیلون شادیهایی که در زندگی شان وجود دارد استفاده میکنند.
خود این مهاجرین در طول سالهای متمادی که در این کشور زندگی کرده اند ، کم کم از حالت پاسیو و پذیرای هر شرایطی بودن به سمت اکتیو بودن و مطالبه کردن خواسته هایشان از حکومت به عنوان عضوی از جامعه پیش رفته اند. 10 یا 15 سال قبل شاید همینکه کودکانشان به عنوان پادو ، واکسی ، دست فروش و... مشغول کار میشدند راضی بودند، اما امروز مدرسه رفتن فرزندانشان در کنار دیگر کودکان را حق مسلم خودشان و آنها میدانند. شناسنامه میخواهند ، میخواهند اوراق شناسایی شان معتبر شناخته شود ، به عنوان یک عضو این جامعه حقوق مدنی و انسانی شان به رسمیت بشناسند.
یک جنبه این برخورد مهاجران (قسمت اعظم شان) در ایران اعم از افغانستانی، پاکستانی و ... نتیجه کشیده شدن خودشان به سمت مبارزه و اعتراض است. و جنبه دیگر ، تاثیرآن گامی است که جامعه ایران به سوی مطالبه کردن حقوقش برداشته. جنبش اعتراضی که در ایران وجود دارد و در جریان است و خواسته های انسانی را دنبال میکند . خواسته هایی جهانشمول . این جنبش تاثیر خود را بر این اعتراضات گذاشته و امروز مهاجران به خود به چشم یک انسان نگاه میکنند.
در اعتراض به عدم بر آورده شدن خواسته یشان اعتصاب و راهپیمایی سازمان میدهند، تجمع بر گزار میکنند ، همپای کارگران ایرانی در مراسم اول مه شرکت میکنند و میخواهند خودشان را در شادیهای جامعه سهیم بدانند و در مشکلاتش . عضوی از جامعه هستند که در تولید جامعه به اندازه دیگرکارگران سهم دارند اما بهره شان به اندازه همان اندک دیگران هم نیست.
آنچه که در این میان میتواند نقش تعیین کننده ای را در وضعیت این مهاجران و مهاجران در هر گوشه دنیا بازی کند موضعی است که افکار عمومی در قبال آن اتخاذ میکند و واکنشی که نسبت به این مسئله نشان میدهد. موضعی که فارغ از سود و زیان دولتها و سرمایه داران باشد.
قسمت دیگری که ازاهمیت فوق العاده ای بر خوردار است ، نقش بخش رادیکال و چپ جامعه ایران است . بخشی که خواسته هایش فارغ از تمایزات و تفرقه ملی ، مذهبی ، قومی و به دور از همه این مسائل است. این بخش پیشرو جامعه میبایست گام خود را به سمت این قسمت از انسانیت بر دارد و همبستگی خود را با این بخش ازانسانها همه جانبه اعلام کند. جنبش های دانشجویی ، کارگری ، زنان و... همگی میبایست در سطحی وسیع به حمایت از خواسته های این بخش بپردازند.
به خصوص الان که 16 آذر را در پیش داریم جنبش دانشجویی میبایست در خواسته ها و مطالباتش این مسئله و دفاع از انسانهایی که مهر مهاجر بر زندگی شان خورده را به صورتی برجسته بگنجاند .
زنده باد دنیایی آزاد و برابر، دنیایی که پول ، نژاد و مذهب و محل تولد باعث ارزش کسی نشود

Monday, November 20, 2006

جمهوری اسلامی و فاشیسم


جمهوری اسلامی و فاشیسم
روژان امید- اصفهان
جمهوری اسلامی به تازگی رفتار وحشیانه ای را در ادامه بر خوردهای فاشیستی اش با مهاجران افغانستانی در پیش گرفته است و دوره جدیدی از جمع آوری انبوه و باز گرداندن این مهاجران به افغانستان را در پیش گرفته است
به نظرم این مسئله را از چند جهت میتوان نگاه کرد. - مسئله نحوه برخورد تا کنونی جمهوری اسلامی ایران در قبال این افراد- تفکر و نگرش موجود در میان مردم نسبت به این مسئله – برخورد خود این مهاجرین با مشکلات – راهکار و برون رفت واقعی از این معضل
هر چند سیاستهای خرد ج.ا. در مواجهه با این مسئله گاه بالا و پایین رفته اما مسیر کلی اش همواره بر یک خط سیر میکند. یکی از این موضع گیری ها اینکه به دنبال توجیهی برای مسئله ،هر معضل اجتماعی که مردم روزانه با آن درگیر هستند به گردن این افراد انداخته میشود و این ها مقصر جلوه داده میشوند.( همانند دیگر حکومتهای سرمایه داری ، چرا که اگر بخواهند به ریشه بپردازند و کنه مشکلاتی را بر زندگی مردم سایه انداخته را بررسی کنند به اساس و چهارچوب خود شان میرسند
این مقصر نمایی مهاجران افغان در رابطه با مسائلی همچون اعتیاد ، فحشا، بیکاری و...از جمله مواردی است پر واضح در تبلیغات رسانه های حکومتی دیده می شود. مخصوصا در سالهای خاصی این مسئله بسیار پر رنگ جلوه میکرد. ساده ترین آنها آماری است که هر روزه در روزنامه ها به چشم میخوردند . آمار قتل، تجاوزو...که حتما در 50% آنها افغانستانیها مجرم هستند.بحث من این نیست چقدر این آمار و ارقام به واقعیت نزدیکند، چیزی که مورد اشاره من است بزرگنمایی و نحوه پرداخت به اینهاست . در سریالها و فیلمهای تی وی حضور این مهاجران همیشه به نحوی تحقیر آمیز بوده. هیچگاه به جایگاه اجتماعی بالایی تعلق ندارند ، شغلشان در نهایت یک کارگر ساختمان ، یک پادو و امثالهم ، از نظر مالی بسیار معمولی و در سطح پایین و در بهترین حالت شخصیتهای مفلوک ساده ای که مثلا براحتی مسشود سرشان کلاه گذاشت و از همین سادگی شان هم آخر مرتکب اعمال ناشایست میشوند!!برای روشن تر شدن این مطلب مثالی میزنم ، همزمان با درگیری مردم افغانستان با یکه تازیهای طالبان و جنگهای داخلی و... کلیپی از شبکه های سراسری پخش شد حاوی تصاویر و اشعاری حول مظلومیت مردم افغان و... واکنش عمده مردم (همین مردمی که هر روز تحت بمباران تبلیغات همه جانبه ارگانهای تبلیغاتچی دولت هستند) به این کلیپ این بود که : " دوباره چه کاسه ای زیر نیم کاسه است ، باز چه سیاستی پشت این پرده است؟"
واقعیت این است که هر چند حکومت برای تصویر سازی از مجموع رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی ( که در ایران کلا تحت سیطره و اختیار دولت است) استفاده نموده و در این رابطه عرق ملی ، انواع خواسته های ناسیونالیستی و... را پر و بال داده و به کمک گرفته و توانسته در گوشه ها و زوایای تفکرات مردم شاخه بدواند ، اما هنگامی که کمی بیشتر به عمق می روید و دقت بیشتری میکنید ، متوجه میشوید که بر مردم ایران اصلا پوشیده نیست که مقصر اصلی معضلات جامعه خود ج.ا. است و این مسئله براحتی درمحاوره روزمره مردم قابل مشاهده استو در اتوبوس ، تاکسی ، پارک ، اطاقهای انتظار و.... و به نظرم این واکنش بسیار قابل توجه است .. ... یک مثال کارگران در ایران مراسم اول مه (روز جهانی کارگر) را در کنار کارگران مهاجر با هم بر گزار میکنند و این یعنی که مسئله شان در نهایت یکی است.
اگر امروز در تفکر جاری در سطح جامعه باز گرداندن این مهاجرین به کشورشان بدیهی و پذیرفتنی مینماید ، یکی از مهم ترین دلایلش عدم امکان حضور علنی دیدگاههایی دیگر و تبلیغاتشان در جامعه است . اینکه آلترناتیو دیگری اجازه مانور دادن ندارد، در باور عمومی و شکل گیری آن بسیار مهم و تاثیر گذار است .
ادامه دارد

....

Monday, October 30, 2006

8/08/1385 دوشنبه

اخبار کارگری
کارگران شاهو در سنندج مانع خروج مسولین از
این کارخانه شدند

طبق اخباری که امروز شنبه 5 آبان به کمیته کردستان حزب رسیده است کارگران شاهو ساعت 7 و 30 دقیقه عصر این روز در اعتراض به عدم پرداخت حقوقهای سه ماهه اول سال 85 صدیق آزادی مدیر کارخانه٬ محمد هاشمی حسابدار٬ اقبال مسول حسابداری را در کارحانه نگهداشتند و اجازه خروج به آنها را ندادند. کارگران اعلام کردند تا پرداخت حقوقهای معوقه خود اجازه خروج به آنها را نمیدهند. رودشنگ کارفرمای این کارحانه قبلأ اعلام کرده بود که این حقوقها را پرداخت کرده است. کارگران در مقابل گفته های متناقض مدیر و کارفرما و حسابداران این کارخانه اعلام کردند که معلوم است حقوهای ما در میان مسولین این کارخانه حیف و میل شده است. کارگران تاکید کردند مسولین این کارخانه تا پرداخت همه آحقوقهای معوقه اجازه خروج از کارخانه را ندارند.
صدیق آزادی و دیگر مسولین این کارحانه به کارگران گفتند که بصورت قسطی حقوقها پرداخت میشود٬ اما کارگران این را رد کرده و خواهان پرداخت همه حقوقهای معوقه خود شدند.
نیروهای انتظامی در جریان این کشمکش کارگران و مدیر و حسابداران کارخانه قرار گرفتند٬ اما هیچ اقدامی نکرده است. مسولین دولتی در سنندج دخالت کردند و از کارگران خواستند که راه مذاکره را درپیش بگیرند و به مسولین کارخانه اجازه خروج بدهند. در مقابل٬ کارگران به اعتراض و مقاومت خود ادامه دادند و خواهان پرداخت همه حقوقهای معوقه شدند.
نهایتأ با پادرمیانی مسعود ماجدی مدیر قبلی این کارخانه و با قول و قرارهای مساعد به کارگران ساعت 12 شب کارگران اجازه خروج به مسولین این کارخانه دادند و همگی از کارخانه بیرون رفتند.
بر اساس همین منبع خبری فردا 6 آبان ماه قرار است کارگران ساعت 8 و30 دقیقه صبح در کارحانه حاضر باشند و ساعت 11 قبل از ظهر مسولین اداره کار و استانداری و مسولین کارخانه و... با کارگران به مذاکره بنشینند.
کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران ضمن حمایت قاطع از مبارزات کارگران شاهو٬ پرریس و دیگر مراکز کارگری همه کارگران را به اتحاد و همبستگی و متشکل شدن در تشکلهای خود فرامیخواند.
کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران
5 آبان 1385- 27 اکتبر 2006
دو نفر از کارگران کارخانه پرريس سنندج اخراج شدند

طبق اخباري که به کميته کردستان حزب کمونيست کارگري رسيده است کارگران کارخانه پرريس به دنبال اعتصاب و اعتراض به شرايط غير انساني قرار دادهاي کاري٬ همچنان تحت فشار کارفرما قرار دارند. کارگران اين کارخانه قبلأ به قرار دادهاي برده وار اعتراض کردند. و بعد از توافقاتي با کارفرما به سر کار بازگشتند. اما بعد از اين اعتراض کارگران همچنان تحت فشار قرار دارند.

آخرين اخبار حاکي است که دو نفر از کارگران از اول آبان ماه اخراج شده اند. 15 نفر از کارگران قراردادشان يک ماهه شده است. کارفرما تهديد کرده است هر کس اعتراض کرده و يا اعتراض کند اخراج ميشود. اخيرأ 6 زن در اين کارخانه استخدام شده اند که ماهانه فقط 150 هزار تومان دستمزد دريافت ميکنند. اين 6 نفر از همه مزايايي کاري محروم شده اند و بدون هيچ مزايايي شروع به کار کرده اند. کارفرما اعلام کرده است اگر هر کس اعتراض کند اخراج ميشود و به جاي آنها کارگران ديگري استخدام ميشوند. کارگران اين کارخانه ميگويند احتمال اين ميرود که کارفرما تعداد ديگري از کارگران را اخراج کند. بر اساس اخباري که به کميته کردستان حزب رسيده است به دنبال اعتصاب قبلي در اين کارخانه کارفرما توانسته است در ميان کارگران چند دسته گي ايجاد کند و اين تفرقه در ميان کارگران باعث شده است کارفرما تعرضات خود عليه کارگران را از سر گيرد.
کميته کردستان حزب همه کارگران پرريس را به اتحاد و همبستگي فراميخواند. در مقابل سياست تفرقه افکنانه کارفرما کارگران بايد متحدانه عمل کنند. در عين حال ايجاد تفرقه در ميان کارگران يک بار ديگر تاکيدي بر اين مسله حياتي است که اگر کارگران تشکل مستقل خود را نداشته باشند کارفرما به راحتي ميتواند در صف کارگران ايجاد تفرقه کند.
ما همه کارگران در ديگر مراکز کار را به حمايت از کارگران پرريس و ايجاد تشکلهاي مستقل خود فراميخوانيم. تشکل اکنون براي کارگران به امري حياتي و فوري تبديل شده است. بحث کردن از اهميت و جايگاه تشکل براي کارگران تکراري شده است. اين تشکلها را بايد فوري ايجاد کرد.

کميته کردستان حزب کمونيست کارگري ايران
5 آبان 1385- 27 اکتبر
2006


سه هزار كارگر كشت و صنعت كارون دست به اعتصاب نا محدود زدند
كارگران خواهان محاكمه و اخراج مديريت هستند

بنا به گزارش رسيده به حزب كمونيست كارگري ايران كارگران و كاركنان شركت كشت و صنعت كارون شوشتر از ديروز ٦ آبان وارد اعتصاب نامحدود شده اند. كارگران و كاركنان شركت كشت و صنعت كارون بدنبال اولتيماتوم به مديريت شركت مبني بر پرداخت فوري پاداش توليد كه قرار بوده در تاريخ بيستم شهريور ماه پرداخت گردد، و با توجه به عدم پاسخ روشن مديريت، اعتصاب خودرا از ساعات اوليه اين روز شروع كردند. اين اعتصاب بدنبال پايان مهلت تعيين شده توسط كارگران شروع شد. چرخه توليد با توقف كار ديگ ها و سه كوره بخار خط توليد شكر و تمامي آسياب ها و همجنين توقف خط برق ساختمان هاي اداري شركت، توسط كارگران از حركت باز ايستاد و كاملا" متوقف شد. بنا به اين گزارش در همين روز اول اعتصاب تل عظيمي از ني هاي بريده شده پشت آسيابها جمع شده است و كاروان طويلي از تريلرهاي مملو از ني در جاده اختصاصي كشت و صنعت به درازاي چندين كيلومتر در پشت خط توليد متوقف شده اند. كارگران بخش تجهيزات كليه كارهاي خود را ترك كرده اند و به اعتصاب پيوسته اند. كارگران قراردادي نيز پيوستن كامل خود را به اعتصاب اعلام كرده اند. كاركنان بخش اداري نيز از امروز به اعتصاب پيوسته اند. به اين ترتيب اين اعتصاب تمامي كارگران و كاركنان مشغول به كار شركت را در بر گرفته است. اشاره كنيم كه شركت كشت و صنعت شمار زيادي كارگر دارد كه بخش زيادي از آنها به عنوان كارگر كشاورزي بطور فصلي كار ميكنند.

در اولين ساعت اعتصاب كارگران از فراز بلندي موسوم به تپه " آزادي" فرمان به اخراج و محاكمه علني مديريت داده، اورا را هو كردند و وادار به ترك شركت نمودند.اخراج و محاكمه مديريت باتهام فساد اقتصادي،رشوه خواري ، چاپيدن و تاراج اموال شركت و سوء مديريت خواست عاجل كارگران است. زير فشار اعتراضات طولاني مدت كارگران پيش از اين هيئتي از جانب احمدي نژاد و با رياست برادرش به شركت آمد و بعد از تحقيقاتي قرار شد كه هيئت مديره كشت و صنعت شامل مدير شركت بنام عبدالغزيز نبوي و تعدادي از بستگان و دوستانش از آذر ماه از پست مديريت كنار گذاشته شوند. اما كارگران مصرند كه مديريت بايد نسبت به عملكرد خود پاسخگو باشد و علنا" ودر حضور كارگران نسبت به عملكرد خود توضيح دهد و فورا مجازات و اخراج شود. هر سه شيفت شركت به اعتصاب پيوسته اند. در روز دوم اعتصاب كاركنان بخش اداري نيز به اعتصاب پيوسته اند.

كارگران علاوه بر خواست محاكمه و اخراج مدير شركت، خواهان پرداخت فوري پاداش توليد به ميزان يكماه حقوق، پرداخت بموقع دستمزدها كه بنابه توافقات قبلي بايد دهم هرماه پرداخت شود، پايان دادن به تبعيضات در استخدام ها و پارتي بازي در اين خصوص، وهمچنين لغو اكيد تبعيض ميان كارگران در طبقه بندي مشاغل و ارتقاء شغلي ميباشند. اعتصاب كارگران و كاركنان كشت و صنعت كارون اكنون در فضايي متحد و پرشور ادامه دارد.

حزب كمونيست كارگري ايران از اعتصاب متحدانه كارگران و كاركنان شركت كشت و صنعت كارون شوشتر قاطعانه حمايت ميكند و خواستها و اعتراض اين كارگران را در سطح سراسري در ايران و در سطح بين المللي انعكاس خواهد داد. حزب همه كارگران و مردم شوشتر، دزفول و گتوند و حومه را به حمايت متحدانه از اين اعتصاب فرا ميخواند. حزب همچنين از همه كارگران و مردم در سراسر ايران ميخواهد كه از اعتصاب كارگران شركت كشت و صنعت شوشتر فعالانه پشتيباني كنند.

زنده باد اتحاد و همبستگي طبقاتي كارگران!
زنده باد آزادي برابري ، حكومت كارگري !

حزب كمونيست كارگري ايران
٧ آبان ١٣٨٥ – ٢٩ اكتبر ٢٠٠٦

احتمال انحلال اين شركت و بيكاري بيش از 200 كارگر !كارگران شركت" توسعه صنايع پزشكي" تجمع اعتراض آميز برپا كردند
تهران- خبرگزاري كار ايرانبا انحلال احتمالي شركت" توسعه صنايع پزشكي" وابسته به وزارت بهداشت بيش از 200 تن از كارگران شاغل در سه واحد زير مجموعه اين شركت در آستانه اخراج قرار گرفتند .
به گزارش خبرنگار گروه كارگري ايلنا, اين كارگران در سه واحد توليدي ابزار جراحي دستي , واحد ساخت تخت‌‏هاي بيمارستاني امين‌‏آباد و واحد توليد البسته بيمارستاني در تهران شاغل هستند .جمعي از كارگران اين شركت با حضور در دفتر خبرگزاري ايلنا, با اعلام مراتب اعتراض خود به تصميم مديران براي انحلال اين واحد , اظهار داشتند‌‏: برخي از مديران وزارت بهداشت ترجيح مي دهند كه واحدهاي توليدي داخلي تعطيل و زمينه واردات كالاهاي خارجي فراهم شود . آنان گفتند : واحد توليد ابزار جراحي دستي يكي از واحدهاي منحصر به فرد در ايران است و تعجب مي‌‏كنيم كه مديران تصميم به انحلال اين واحد و ساير واحدها گرفته اند . كارگران اظهار داشتند‌‏: مديران اين شركت منتظر تامين بودجه براي تسويه حساب با كارگران و انحلال شركت هستند . آنان گفتند كه سابقه كاري بيشتر كارگران 10 تا 20 سال است و با انحلال احتمالي واحد نمي‌‏دانند كه تكليفشان چه خواهد شد . بنابراين گزارش خبرنگار ايلنا, كارگران اين شركت از دقايقي پيش در مقابل دفتر خبرگزاري شركت در خيابان ناصرخسرو -صوراسرافيل تجمع اعتراض آميز برپا كرده‌‏اند . گزارش مبسوط اين تجمع متعاقبا ارسال مي شود

تجمع حدود 100 نفر از كارگران كارخانجات شهرري مقابل مجلس
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: مجلس
حدود 100 نفر از كارگران كارخانجات شهرري در اعتراض به پيش‌نويس قانون كار مقابل مجلس تجمع كردند.
به گزارش خبرنگار پارلماني خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، يكي از تجمع‌كنندگان، گفت: اعتراض ما به پيش‌نويس قانون كار و ماده‌ي 27 آن است كه با حذف اين ماده اخراج كارگر به طور مطلق به دست كارفرما داده مي‌شود بدون قائل شدن حق و حقوق كارگر.
اين شخص ادامه داد: همچنين در پيش‌نويس قانون كار، كارگاه‌هاي زير 10 نفر را از برخي از بندهاي قانون كار معاف كرده‌اند و باز هم افراد و حقوقق كارگر به طور مطلق به طور مطلق به كارفرما داده شده است.
اين تجمع‌كنندگان پلاكاردهايي با مضمون‌هاي زير در دست داشتند: «اصلاح قانون كار، اخراج كارگران قراردادي است»، «كميسيون صنايع، قانون كار را رها كن فكري به حال ما كن»، «حذف ماده‌ي 27، حذف شوراهاي ماست»، «قانون كار ايران يادگار امام است» و «مجلس به ما عيدي داد، يك نان آجري داد».
به گزارش ايسنا، عليرضا محجوب دبير كل خانه‌ي كارگر نيز با حضور در ميان تجمع‌كنندگان در جمع آنها صحبت كرد و توضيحاتي داد
زحمتکشان افغانستانی، خداحافظ
محمدصادق جنان صفت: کدام مقوله ها و پدیده ها «خوب» و کدام «بد» فرض می شوند؟ کدام پدیده ها و رفتارها «زشت» یا «زیبا» به حساب می آیند؟ کدام مقوله ها و پدیده ها و اندیشه ها «خیر» یا «شر»ند؟ به نظر می رسد تعریف و شناساندن مقوله ها، رفتارها و پدیده هایی که «خوب»، «زیبا» و «خیر» فرض می شوند یا پدیده ها و رفتارهای «بد»، «زشت» و «شر» کار آسانی است. اما واقعیت غیر از این است. به طور مثال و در صورت پرسش از افراد غیر دیوانه که اندازه ای متعارف از «شعور» و «فهم» داشته باشند می گویند «جنگ»، «دروغگویی»، «عوامفریبی»، «پایمال کردن حقوق دیگران» و «ترس» از مقوله های «بد»، «زشت» و «شر» به حساب می آیند.
در برابر، پدیده هایی مثل «صلح»، «راستگویی»، «احترام به حق دیگران»، «شجاعت» و «برابری و عدالت» خوب، زیبا و خیرند. چرا با وجودی که یک نوع اجماع عقیده و رای درباره تفکیک پدیده های «خوب و بد»، «خیر و شر» و «زشت و زیبا» در میان انسان ها و جامعه ها وجود دارد باز هم شاهد این هستیم که جنگ وجود دارد، فقر وجود دارد، افراد و جامعه هایی هستند که احساس می کنند حق آنها توسط دولت های دیگر و افراد دیگری در درون مرزهای ملی یا محیط جهانی پایمال می شود؟
چرا جامعه ها و جهان با وجودی که صلح را تحسین می کنند آن را در آغوش نمی گیرند و از زیبایی های آن استفاده نمی کنند؟ چرا جامعه ها و انسان ها و جهان که نیک می دانند فقر و جنگ پلید و شرورند از آنها دوری نمی کنند؟ می توان بر سر یک چیز توافق کرد و درباره آن اندیشید. به نظر می رسد «فهم غلط، بدفهمی، نفهمیدن، خود را به نفهمی زدن» را باید جزو مقوله ها و رفتارهای شر تصور کرد. در صورتی که بر سر این موضوع توافق صورت پذیرد می توان امیدوار بود به این نتیجه برسیم که نفهمیدن، بدفهمی و خود را به نفهمی زدن موتور و محرک گام برداشتن افراد و جامعه ها به سوی کژراهه ها و بیراهه ها و دردسرسازی است.
یکی از «بدفهمی ها و خود را به نفهمی زدن ها» نیز این است که یک حزب یا جمعیت سیاسی یا جریان فکری تصور کند خیر و شر افراد را بیش از خود آنها تشخیص می دهد. در این صورت آن حزب و جمعیت سیاسی به ویژه اگر مجهز به نیرو و سلاح مادی نیز باشد انسان و جهان را به دردسر می اندازد. یافتن مصداق های تاریخی برای این ادعا کار دشواری نیست. می توان به دوردست تاریخ رفت، می توان به سده های میانی مراجعه کرد و می توان به قرن گذشته نیز نگاه کرد. حزب و گروهی که افرادی مثل هیتلر، موسولینی، استالین، صدام حسین و... تاسیس کرده و با بدفهمی یا خود را به نفهمی زدن سرنوشت جامعه خویش را تیره و تار کردند مصداق های مفهوم یاد شده است.
سرنوشت غم انگیز و تاسف بار جامعه و مردم افغانستان در 3 دهه گذشته نیز مصداق مناسبی برای ادعای یادشده است. مردم زجر کشیده و مظلوم و فقیر افغانستان بیش از 3 دهه است در بدترین شرایط روحی و مادی به سر می برند و در فقر و فاقه زندگی می کنند. مردم ایران در 25 سال گذشته با گشاده دستی و البته شاید کمی اکراه اما پذیرای میلیون ها نفر از مردم افغانستان در سراسر خاک و سرزمین خویش بوده و نان و بنزین و آب و برق و فضای زندگی خویش را با آنها تقسیم کرده اند. کارگران افغانستانی بیش از 25 سال است در این سرزمین و در سخت ترین و دشوارترین فعالیت های اقتصادی شاغل بوده اند. اکنون و در شرایط دشواری که قرار داریم دولت ایران براساس درک خود از فضای کسب و کار به این نتیجه رسیده است که حضور کارگران افغان بدون مجوز کار، جا را برای ایرانیان تنگ کرده است و باید آنها به سرزمین خویش برگردند.
این حق دولت ایران است که براساس مقررات پذیرفته شده و معاهدات بین المللی پذیرفته شده و مورد توافق از کارفرمایان بخواهد کارگران افغانستانی را به کار نگیرند. کاش ایران و ایرانیان در شرایطی بودند که می توانستند باز هم میزبان کارگران زحمتکش افغانستانی باشند، اما چه می شود که سنگ کیمیا در اختیار هیچ جامعه ای نیست. در این وضعیت دشوار است که البته با سختی و دشواری که عاطفه در آن نقش اول را دارد باید گفت کارگران زحمتکش افغانستانی خداحافظ

باز تاب اخراج کارگران افغانستانی بدون مجوز

ایرانیان به مدت ربع قرن پذیرای کارگران و خانواده های افغانستانی بوده و از نظر مدت و تعداد پذیرایی از مهاجران یک رکورد بزرگ بر جای گذاشته است. پس از روی کار آمدن دولت حامد کرزای و استقرار یک دولت قانونی انتظار این بود که افغانی های مهاجر در ایران و پاکستان به کشورشان برگردند. در فروردین 1384 نقطه عطفی در سرنوشت مهاجران افغانی ساکن ایران رخ داد. در بهار 1384 ثبت نام برای خروج مهاجران افغانستانی از ایران و شرکت آنها در سومین طرح بازگشت داوطلبانه انجام شد. پیش از آن اما در سال 1383 نیز گروه قابل توجهی از افغانستانی ها ایران را به سمت کشورشان ترک کرده بودند. پس از روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد، اما زمزمه هایی برای اخراج کارگران افغانستانی که مجوز فعالیت در ایران ندارند بلند شد و به تدریج به یک جریان تبدیل شد. مسوولان وزارت کار و امور اجتماعی در ماه های گذشته در هر موقعیتی موضوع اخراج کارگران افغانستانی بدون مجوز کار در ایران را مطرح و سرانجام و پس از هشدارهای پرشمار مبارزه با به کار گرفتن کارگران افغانستانی در بنگاه های ایرانی را از روز 6 آبان آغاز کردند.بر اساس آخرین آمار تنها یک هزار نفر از اتباع افغانی حاضر در کشور دارای پروانه کار هستند، لذا فعالیت سه میلیون افغانی ساکن در کشور که تنها 900 هزار نفر آنها دارای مجوز اقامت هستند، در ایران غیرمجاز تلقی می شود که از فردا نیز کار اخراج این دسته از کارگران از واحدها آغاز خواهد شد. این طرح در دو فاز اجرا می شود که فاز اول این طرح شناسایی مراکز تجمع افاغنه است که با طی این مرحله اجرا فاز دوم طرح که همان اخراج کارگران است از ششم آبان ماه آغاز شد، از این تاریخ به بعد تیم های متشکل از وزارت کشور، نیروی انتظامی، دادستانی، وزارت بازرگانی به همراه بازرسان وزارت کار به مراکزی که از اتباع افغانی بدون مجوز استفاده می کنند، رفته و نسبت به اخراج آنها اقدام می کنند. در این طرح وظیفه وزارت کار شناسایی اتباع خارجی فاقد پروانه کار و برخورد با کارفرمایان متخلف است، لذا این وزارتخانه هیچ نقشی در اخراج کارگران خارجی ندارد و این امر از سوی وزارت کشور و نیروی انتظامی صورت می گیرد و براساس پیش بینی های وزارت کار تا پایان امسال حدود 500 هزار نفر از اتباع غیرمجاز افغانی از کشور اخراج خواهند شد. البته کارفرمایان اتباع افغانی دارای مجوز اقامت، براساس دستورالعمل ماده 122 قانون کار می توانند درخواست مجوز کار برای این افراد در صنایع ساختمانی، کشاورزی و کوره پزخانه ها کنند که در این صورت وزارت کار پروانه کار شش ماهه برای این افراد صادر خواهد کرد که این امر در راستای نظام مند کردن حضور اتباع خارجی در کشور است. لذا به نظر می رسد اجرای این طرح بتواند نقش بسزایی در کاهش نرخ بیکاری در کشور داشته باشد به طوری که تا پایان سال براساس اظهارات مسوولان وزارت کار 300 تا 400 فرصت شغلی که در حال حاضر در اختیار افاغنه قرار دارد، احیا خواهد شد. وی می افزاید؛ کارفرمایانی که با اخراج کارگران افغانی غیرمجاز خود، اقدام به کارگیری از نیروهای کار ایرانی از طریق کاریابی های داخلی کنند، براساس قانون چهارم توسعه از پرداخت حق بیمه این کارگران تا پایان سال برنامه چهارم معاف خواهند بود و این حق بیمه از سوی دولت پرداخت خواهد شد. همچنین کارفرمایانی که بخواهند از نیروهای مستمری بگیر سازمان تامین اجتماعی استفاده کنند وام 10 میلیون تومانی دریافت می کنند. صالحی مرام بیان می کند؛ در صورتی که براساس اطلاعات موجود در مراکز کاریابی برای وزارت کار محرز شود که نیروی کار ایرانی حاضر به انجام کار نیروی افغانی نیست مجوز اشتغال برای این افراد بنا به درخواست کارفرما صادر می شود. وی اظهار می کند؛ اما اگر پس از پایان 15 روز مهلت ارائه شده به کارفرما، کارفرما اقدام به معرفی نیروی خارجی غیرمجاز نکند علاوه بر پرداخت جریمه مورد پیگرد قضایی قرار گرفته و بین 3 تا 6 ماه به زندان محکوم خواهد شد. این در حالی است که کشور به بیش از 11 هزار متخصص خارجی از 47 ملیت مختلف برحسب نیاز صنایع کشور مجوز لازم برای آمدن به کشور داده شده و این افراد ضمن برطرف کردن نیازهای تخصصی مورد نیاز کشور در بخش های گوناگون با انتقال تخصص باعث ارتقا فناوری و تکنولوژی در کشور ما شده اند. هرچند به پیشنهاد دولت و با تصویب کمیسیون تلفیق بودجه مجلس، هزینه استفاده از نیروی کار خارجی مجاز نیز افزایش یافته است اما با این وجود شاهد کاهش به کارگیری این دسته از نیروهای کار در کشور نبوده ایم، لذا به نظر می رسد هم اکنون موثرترین راه برای جلوگیری از فعالیت اتباع غیر مجاز خارجی در کارگاه ها، کاهش صدور پروانه کار بوده که این امر نیز باید به صورت تدریجی انجام شود. طرح اخراج کارگران غیرقانونی افغان از روز شنبه ششم آبان به طور رسمی در ایران آغاز شده است و گروه هایی متشکل از وزارت کشور، نیروی انتظامی، دادستانی، وزارت بازرگانی و بازرسان وزارت کار ایران، مجریان این طرح خواهند بود. شبکه خبری بی بی سی در گزارشی به بررسی این امر پرداخت و نوشت؛ وظیفه شناسایی مراکز فعالیت اتباع خارجی فاقد پروانه کار و برخورد با کارفرمایان متخلف به عهده وزارت کار است و اخراج کارگران غیر قانونی از سوی وزارت کشور و پلیس دنبال خواهد شد. قرار است تا پایان امسال، 500 هزار نفر از اتباع غیر قانونی از افغانستان اخراج شوند. علی جعفری نژاد رئیس اداره اتباع خارجی استان خراسان، با اعلام آغاز رسمی اخراج کارگران غیرقانونی افغان از ایران، گفت ابتدا کارگران غیر قانونی شناسایی خواهند شد. اگر این کارگران مجوز اقامت داشته باشند اخراج نخواهند شد و فقط به دلیل نداشتن پروانه کار با کارفرمایان آنها برخورد صورت می گیرد و از کار غیر قانونی این مهاجران جلوگیری به عمل خواهد آمد. این مقام ایرانی گفت که فقط آن دسته از کارگران افغان از ایران اخراج خواهند شد که به طور غیرقانونی در ایران کار و اقامت داشته باشند.
وزارت کار ایران اعلام کرده است که اگر کارفرمای متخلف شناسایی شود و تا 15 روز نسبت به تعیین تکلیف کارگر غیر قانونی خود اقدامی انجام ندهد علاوه بر پرداخت جریمه، گمرک از ترخیص کالاهای مربوط به این کارفرما خودداری خواهد کرد. همچنین، شهرداری ها موظف شده اند پایان کار پروژه کارفرمایانی را که در ساختمان خود از کارگران افغان بدون مجوز استفاده کرده اند، صادر نکنند. بانک ها نیز از اعطای تسهیلات و خدمات بانکی به این کارفرمایان خودداری خواهند کرد. در طرح ضربتی شناسایی و اخراج کارگران غیرقانونی، به کارفرمایان اجازه داده شده تا در صورت تمایل برای کارگران خود در مشاغلی مانند، کشاورزی، صنایع ساختمانی و کوره های آجرپزی درخواست مجوز شش ماهه کار کنند. دولت ایران انتظار دارد که این طرح، در کاهش نرخ بیکاری کشور موثر باشد و به گفته مسوولان وزارت کار، 300 تا 400 هزار فرصت شغلی تا پایان امسال به وجود خواهد آمد. این در حالی است که کارگران افغان در ایران ادعا می کنند که تن به مشاغل سطح پایین و سختی داده اند که شاید گروه های تحصیلکرده بیکار ایرانی قادر به انجام آن نباشند و یا تمایلی به این نوع کارها نداشته باشند. غفار یعقوبی روزنامه نگار افغان، در این زمینه می گوید؛ مهاجران افغان که مجوز اقامت داشته اند، سال ها در ایران زندگی و کار کرده اند، اما همیشه در یک حالت حقوقی سرگردان نگه داشته شده اند و کارشان هیچ وقت از سوی ایران به رسمیت شناخته نشده است، بنابراین این دسته به کارگران غیر قانونی تبدیل شده اند که کسب درآمد کرده اند اما هیچ گاه بیمه یا مالیات نپرداخته اند. او می افزاید؛ چه خوب بود که ایران برنامه هایی برای کار قانونی افغان هایی که مجبورند در این کشور زندگی کنند پیاده کند. حدود سه میلیون مهاجر افغان در ایران اقامت دارند که 900 هزار نفر از آنان دارای مجوز اقامت هستند و در این میان، فقط هزار نفر پروانه کار دریافت کرده اند

Friday, October 27, 2006

27/07/1385 کارگر کمونیست44 ؛

کارگر کمونیست، نشریه ای در مورد کارگران و مسائل مربوط به آن
به سر دبیری کاظم نیکخواه

مطالب این شماره
موقعیت جنبش کارگری در ایران
در مورد کنترل کارگری بر صنایع روسیه
مراکز کار در جمهوری اسلامی کشتارگاه کارگران است
اخبار کارگری در ایران و سراسر جهان
اطلاعیه ها و مطالب دیگر

Thursday, October 26, 2006

گزارشي از شرايط کار کارگران در كارگاههاي كوچك

گزارشي از شرايط کار کارگران در كارگاههاي كوچك
قسمت دوم
کارفرمايان، صاحبان كار
ياشار سهندي از ايران
کارگران همه متهمند
!
به جرات ميتوان ادعا کرد اين دسته از کارفرمايان يکي از حريص ترين بخشهاي بورژوا زي مي باشند. از آن دست آدمهايي که دير آمده اند و زود ميخواهند بروند. و هيچ چيز مانع و جلودارشان نيست. از يک سو در رقابت با سرمايه داران بزرگ هستند واز سوي ديگر رقابت بين خودشان آنها را به موجودات بسيار خطرناکي تبديل کرده است. به خشن ترين راهها متوسل ميشوند تا بتوانند خودشان را سر پا نگه دارند و سودشان را بالا ببرند. کارفرمايان فرق نمي کند که پيشينه شان چي هست و يا چطور به اين موقعيت رسيده اند، هدف مشخص است: کسب سود. براي همين هيچ اختلافي نهايتا در برخوردشان با کارگر ندارند. شيوهاي که بکار ميبرند مشترک است، همه گويي در يک مکتب درس خواندند که به واقع اين چنين است.روز اول استخدام، مثل برده داران قديم کارگر را با نگاه ورانداز مي کنند که مريض واحوال نباشد، بعدش هم شش دانگ حواسشان هست که کارگر چه جوري نگاه ميکند، طرز حرف زدنش چطور است. کارگر از نظر ايشان بايد سرش پايين باشد در صدايش التماس موج بزند، بايد در مانده گي از سخنان کارگر هويدا باشد. بايد حس کند که کارگر به عنوان اسير دارد مي آيد، کارگر هر چقدر از سابقه خودش بگوييد بي بروبرگرد او آن را نصف در نظر ميگيريد. اولين سوال اين است که چرا از جاي قبلي ات آمدي بيرون؟ از نظر کارفرما لابد يک ريگي به کفش داشته يا توقعاتش بالا بوده. آخرين حرفشان رو به کارگر اين است: سر موقع ميايي سرموقع هم ميري، اضافه کار داشتيم بايد بايستي، جمعه و تعطيلات لازم بود بايد بيايي، سرکار شوخي نميکني، تلفن نداريم، کسي با تو کار داشت فقط موقع نهار، مرخصي خواستي روز قبلش ميگويي. کار ضروري پيش آمد و نتوانستم بيام، نداريم، وقتي اينجايي تمام حواس بايد اينجا باشد. برخي هم اضافه ميکنند: سفته هم بيار، از کجا بدانيم وقتي رفتي چند تا ابزار با خودت نبردي!؟ کسي هم باشد که ضمانت تو را بکند!کارگران همه متهمند. متهم به از زير کار در رفتن و تنبلي مگر اينکه عکس آن ثابت شود، که هيچ وقت به اين عالي جنابان ثابت نميشود. تا آنجا که ميشود از حق و حقوق کارگر ميزنند. شعارشان اين است «کارگر بايد منظم باشد»، سر ساعتي که ايشان تعيين ميکنند بياييد و برود و سرش هم به کار خودش باشد. کارگري که به زعم ايشان سرکش باشد بدون درنگ اخراج است. اگر کارگري حادثه ببيند کارگر مقصر است، براي تمام روزهاي که مصدوم است يک ريال هم نمي دهند حواله ميدهند به بيمه، تا به بيمه ثابت نشود که واقعا مصدوم است يک ريال نميدهد. تازه اگر ثابت شد تا آنجا که امکان داشته باشد از سر وته آن ميزند. در کارگاهي کارگري بر اثر حادثه تصادف جفت پاهايش فلج شد کارفرما او را اخراج کرد، کارگر شکايت کرد تا از کار افتاده گي بگيرد، اداره کار گفت برگرد سرکار! مشکلي نداري!؟ کارفرما او را راه نداد، نه کارفرما نه اداره کار هيچ کدام زير بار نرفتند. يک کارگر در سال حق دارد سه روز بيمار شود!تا بتواند از مرخصي استعلاجي استفاده کند. بيشتر از آن را آنقدر سر ميدوانند تا خود کارگر از رفت و آمد پشيمان شود، چون يا کارفرما مرخصي نميدهد و غيبت رد ميکند و يا مرخصي خود کارگر در اين ميان تلف ميشود.از نظر کارفرما حقوقي که به کارگر ميدهد پول زور است! براي همين تا جا دارد ازسروته آن ميزند و حالا هم که به همه شان مزه داده که دو ماه و سه ماه و يکسال بيشتر به کارگر پول ندهند. آنقدر بي شرم وحيا تشريف دارند که درمقابل درخواست حقوق از جانب کارگر او را حواله به خدا ميدهند. «برو توکل به خدا کن، پول نيست!» اما فرداي همان روز مدل ماشين شان را بهينه ميکنند، يا خبر ميرسد که سفر خارجه هستند يا ويلاي در شمال خريدند. تکيه کلام شان براي وادار کردن کارگران براي اينکه بيشتر تن به استثمار دهند اين است: سفره اي پهن است همه مان دستمان تو همين سفره است. تو اگر کار نکني يا از کار بدزدي سفره خالي ميشود! راست ميگويند!! سفره اي پهن است اما گوشت را ايشان به نيش ميکشند و اگر دلشان رضا داد تکه استخواني را براي کارگر ميگذارند. و ايشان براي اينکه سفره شان هميشه پر باشد تا آنجا که بتوانند کارگر را تحقيرميکنند. در اکثر کارگاهها اگر حرف از حقوق نزني ايشان اصلا غم به دلشان راه نمي دهند که بايد حقوق کارگر را پرداخت، وقتي هم به ايشان ياد آوري ميکني در جواب برمي گردند مي گويند: پول رامي خواهي چکار!!؟ وقتي هم که مثلا قرار است حقوق را پرداخت کنند از هر جاي آن که امکان داشته باشد ميزنند. هميشه خدا تو محاسبات اضافه کاري اشتباه ميکنند البته منظوري ندارند! منتها من مانده ايم چرا هميشه اشتباه شان اينگونه است که زمان ساعت اضافه کار کارگر را کمتر محاسبه ميکنند. يکبار هم نشده برعکس آن اتفاق بيفتد. اگر شما صبح 5 دقيقه ديرتر آمده باشي دقيقا آن را کسر ميکنند به اضافه جريمه آن، اما اگر ربع ساعت بيشتر در کارگاه مانده باشي در هيچ جا ثبت نمي شود. از لحظه اي که وارد کارگاه ميشوي جزو زمان کار نيست بلکه کارفرما وقتي دلش آرام ميگيرد که کارگر را تو لباس کار ببيند و مشغول به کار آنهم درست راس ساعت مقرر. البته زودتر شروع کند عيب ندارد ولي حق ندارد يک دقيقه ديرتر شروع کند. مبادا کارگري 10 دقيقه مانده به پايان ساعت کار دست از کار بکشد و خودش را آماده رفتن کند، حتما اين را خواهد شنيد: صبح که نيم ساعت دير مي ايي عصر هم که نيم ساعت مانده دست ميکشي پس بفرماييد کي کار مي کني؟ آخر ماه هم که ميشه دوقورت نيمت باقي است.واي از روزي که کاري خراب شده باشد يا به گفته ايشان کارگر در ساعت کار به بهانه اي از «زير کار دررفته» باشد، به خودشان اجازه ميدهند هر لجني را از دهانشان بيرون بريزند چنان جو عصبي راه مياندازند که گويي انسان مرتکب قتل مادر خود شده است: مگه عقل نداري اين چه طرز کار کردن است. تو اون کاسه سرت مگر پهن است. عاشق شدي؟ چند وقتي است اصلا حواست اينجا نيست، نمي خواهي کار کني خوب بگو تا من يک فکري به حال خودم بکنم. عوض اينکه شبها تو رختخواب.... يک کم هم به کار فکر کن...... اگرصبح دير برسي اينچنين به استقبال انسان مي آيند، اول يک نگاه معني دار مي اندازند و ميفرمايند: چيه با رختخواب تصادف کردي، ديشب زير پتو چه خبر بود! فرض کنيد داريد چاي کوفت ميکنيد خارج از ساعت مقرر ايشان و سيگارت هم روشن است مثل عجل معلق سر ميرسد: بد که نميگذرد، ..نميخواهي؟ يا در نظر بگيريد که صابون تمام شده: بابا همين ديروز صابون گرفتم، تو دستشويي با صابون چه کار ميکنيد؟! يا فرض کنيد در نظر ايشان در روز به جاي دو بار سه بار رفته باشي مستراح و زمان آنهم طولاني شده باشد خواهيد شنيد: خر خودتي! ما خودمان اين درسها را کهنه کرديم آنجا ميشيني که وقت بگذرد مواظب باش ماتحت ....، يا .... بهتر است ادامه ندهم چون کلامي به کار ميبرند که نميشود بيان کرد. فحش و ليچار و دهن لقي جزو ذات کارشان است. اضافه کاري وسيله اي است براي گروگان گيري کار کارگر و بعنوان وسيله تنبيه و تشويق از آن سود ميجوند. براي کنترل کار اضافه شبانه به مدد وسايل مدرن امروزي از خانه، کارگر را کنترل ميکنند يا فيلم برداري کرده و بعد کنترل ميکنند. روزي يکي شان تجربه خودش را همکارش انتقال ميداد و تشويقش ميکرد که يک کم هزينه کند و دوربين مدار بسته در کارگاه بگذارد. او گفت: مادر....ها، ساعت خدا تومان پول اضافه کاري شان ميشود اما ساعت 3 نيمه شب ميگيرند ميخوابند! صبح صداشان زدم که چرا توليد کم است، شروع کردند بهانه آوردند که دستگاه ال شد و بل شد. فيلم را نشان شان دادم، کپ کردند، سه تايشان را بيرون کردند! عاشق و شيفته کارگر ژاپني هستند! يک چيزي شنيده اند که کارگر ژاپني مثل ساعت کار ميکند و يک دقيقه را هم حرام نمي کنند، براي همين هوا برشان ميدارد که اينجا هم ژاپن است! روزي صاحب کارم، مثل ساعت کار کردن ژاپني ها را به ميان کشيد، گفتم: شما فقط همينش را شنيديد آيا از سطح زندگي آنها هم چيزهايي شنيده ايد؟ برگشت گفت: افکار تو خراب است!! چند سال پيش از اين در کارگاهي در شرق تهران کار ميکردم روزي با همکارم گرم صحبت بوديم، صاحب کار ناغافل سر رسيد گفت: ميدانيد چرا ژاپني ها پيشرفت کردند؟ خود در جواب گفت: براي اينکه سرکار حرف نميزنند و دل به کار ميدهند. گفتم: جناب مهندس شما از جنبه هاي ديگر زند گي شان هم بگو. گفت: مثلا؟ گفتم: مثلا حقوق شان چقدر است، ساعت کارشان، و کلا سطح زندگي شان. برگشت گفت: تو سر کار حرف بزن!؟ يا همين چند وقت پيش، صاحب کارمان که شيفته استاندارد ايزو شده و به آن قسمت از اين استاندارد سازي استثمار کارگران چسبيده بود که ما بايد يک روز هم فرزندان کارگران به اضافه همسرانشان دعوت کنيم که جشن 5S بگيريم! ( پيشنهاد استاندارد ايزو براي مرتب کردن و نظافت وسايل و تجهيزات کارگاه که پنج دستورالعمل دارد که با حرف S شروع ميشود) که دسته جمعي کارخانه را نظافت کنيم، مثل ژاپني ها. گفتم مهندس آنجا ژاپن است اينجا تهران است جاده قديم کرج! من ديگر ادامه ندادم اگر ادامه ميدادم خيلي راحت ميگفت برو دستت را بشور! اين يعني اخراج! و او برگشت گفت: برو بابا تو هم که با همه چيز مخالفي! در نزد ايشان کارگر انسان نيست، اورا موجود زائدي ميدانند که بود و نبودش يکي است، آدمهاي بيسواد و ناداني که « تا نباشد چوب تر/ فرمان نبرد گاو و خر»، اين تازه زبان شيرين شان است و کارگر در نظر ايشان يک مشت آدم زبان نفهمند تا آزادشان بگذاري همه چيز را خراب ميکنند. به گفته ايشان انگشت را تو عسل کني بگذاري دهن کارگر، انگشت را گاز ميگيرد. وجود خود را حياتي ميدانند و فکر ميکنند اگر ايشان نباشند و سرمايه شان را به کار نيندازند چرخ کائنات از کار ميفتد، بايد ايشان باشند تا کسي آن «چوب تر» را بالا ببرد براي همين با غرور و نخوت و بي رحمانه ترين شکلي با کارگر جماعت برخورد ميکنند. آنچه نوشتم شمه اي از برخوردهاي اين آدمها است. اما تنها شمه كوچكي از واقعيت است. حقيقتش، اين آرزوي خوبي نيست اما براي اينكه واقعيت را بطور همه جنابه تري لمس كنيد بايد برايشان کار کنيد تا درک کنيد اينها چه موجوداتي هستند

کارگران کمونيست و الغاي مالکيت خصوصي

کارگران کمونيست و الغاي مالکيت خصوصي
حسن صالحي
ما کارگران کمونيست خواهان برچيده شدن مالکيت خصوصي سرمايه داران و جانشين کردن آن با مالکيت اشتراکي بر وسايل کار و توليد اجتماعي هستيم. ما مي خواهيم که مالکيت انحصاري مشتي سرمايه دار بر کارخانه ها٬ صنايع٬ وسائل حمل و نقل و مراکز خدماتي و غيره پايان بپذيرد و به جاي آن خود مردم بطور دسته جمعي صاحب وسائل توليد و منابع رفع احتياجات زندگي شان شوند. ما مي خواهيم مناسبات ملکي و مالکيتي ناظر بر جامعه را عوض کنيم چرا که مناسبات موجود بر اساس منافع سودپرستانه اقليتي سرمايه دار مي چرخد که با تصاحب قلدر منشانه وسايل کار و توليد اجتماعي٬ زندگي ميليونها انسان را به گرو کشيده اند و مايه خانه خرابي آنها مي شوند. معناي کمونيست بودن بودن ما همين مبارزه براي الغاي مالکيت خصوصي است.
از نظر ما کمونيستها استثمار بطور کلي از اينجا ناشي مي شود که اضافه محصول در يک نظام طبقاتي به تملک مالکان وسايل توليد در مي آيد. در يک سو ما طبقات و يا طبقه حاکم را داريم که صاحب کليه وسايل توليد است و در سوي ديگر طبقات فرودست که فاقد چيزي هستند. طبعا چگونگي پيدايش اين طبقات وابسته به درجه تکامل توليد است. تا آنجا که به نظام سرمايه داري بر مي گردد شالوده اين نظام آنطور که مارکس مي گويد بر اين پايه استوار است که شرايط مادي توليد بشکل زمين و سرمايه در تملک غير کارگران قرار دارد، در حاليکه توده ها تنها مالک شرايط انساني توليد و يا بعبارتي ديگر نيروي کار خود هستند. با مالکيت اقليتي سرمايه دار بر وسايل توليد نه فقط پيشرفت صنعت و تکنولوژي به مسئله سود سرمايه دار گره زده مي شود و اين به نوبه خود رشد نيروهاي توليد را با سد روبرو مي سازد، بلکه نتيجه زميني اين مناسبات مالکيت اين مي شود که ثروت در دست اقليتي انباشته مي شود و در عوض اکثريت جامعه در محروميت قرار مي گيرد. از همين رو مارکس و انگلس بکرات و با صراحت از لغو مالکيت بوژوازي سخن مي گويند. مارکس و انگلس در مانيفست کمونيست خطاب به سرمايه داران مي گويند: "شما از اينکه ما مي خواهيم مالکيت خصوصي را لغو کنيم بهراس مي افتيد. ولي در جامعه کنوني شما مالکيت خصوصي براي نه دهم اعضاء جامعه لغو شده است. اين مالکيت همانا در سايه آن موجود است که براي نه دهم ديگر موجود نيست. بنابراين شما ما را سرزنش مي کنيد که مي خواهيم مالکيتي را ملغي سازيم که محروميت اکثريت مطلق جامعه از مالکيت، شرط ضروري وجود آنست." و آنگاه آنها به صراحت به سرمايه داران مي گويند که "آري ما مي خواهيم مالکيت شما را ملغي کنيم."
جامعه سرمايه داري مالکيت خصوصي سرمايه داران را تقديس مي کند و آن را به شاه بيت حقوق بشر بورژوايي تبديل کرده است. در اعلاميه جهاني حقوق بشر از جمله آمده است که: "هر شخص منفردا و يا بطور اجتماع حق مالکيت دارد. احدي را نمي توان خودسرانه از حق مالکيت محروم نمود." در دفاع از تملک انحصاري سرمايه داران بر وسايل توليد٬ دولتهاي سرمايه داري برپا شده اند که چه در شکل عريان سرکوبگرشان و چه در قالب حکومتهاي به اصطلاح دمکراتيک و پارلماني حاضرند عليه منافع اکثريت مردم جامعه دست به هرجنايتي بزنند. بنابراين چه براي ما کارگران کمونيست که خواهان الغاي مالکيت خصوصي هستيم و چه براي سرمايه داران که آن را تقديس مي کنند٬ اين محور يک صف آرايي اساسي طبقاتي است. علت هم روشن است. نفس وجود مالکيت انحصاري سرمايه داران بر وسائل توليد اجتماعي باعث مي شود که اکثريت مردم ناگزير باشند که بمنظور تامين حداقل معاش خود براي يک اقليت کار کنند و بجاي ايجاد امکانات خوشي و رفاه خود به قدرت سياسي و اقتصادي سرمايه بيافزايند. نه سرمايه داران حاضرند از منابع ثروت اندوزي و قدرت خود دست بردارند و نه کارگران حاضرند به تداوم اين رابطه نابرابر که ريشه همه بدبختي هاي نوع بشر را توضيح مي دهد٬ تن در دهند.
امروز بدليل انقلاب تکنولوژيکي عظيمي که در جريان بوده است٬ انسانها مي توانند در مقايسه با گذشته با کار و زحمت بسيار کمتري به توليد نيازهاي خود بپردازند. به يمن بارآوري بالاي کار٬ هم اکنون امکان توليد بحد وفور ضرورياتي چون غذا٬ مسکن٬ پوشاک٬ بهداشت و غيره براي همه در اختيار بشر است. توليد بزرگ و غول آسا همه جا را به فتح خود در آورده است و مردمان کره ارض را بهم گره زده است. امروز شرکت جمعي در توليد و جهاني شدن نيروي کار بشري توسط ارتباطات٬ ماهواره ها٬ کامپيوترها يک واقعيت دائمي و روزمره است. همه اين واقعيات دارد به ما نهيب مي زند که عصر بردگي مزدي٬ دوره مالکيت خصوصي مشتي افراد بر شرايط کار و زندگي اجتماعي٬ عصر محکوم ماندن بشربه فقر و رنج و محنت به سر رسيده است. اما اين وضع بدون مبارزه و دخالت کارگران در گرفتن سرنوشت جامعه بدست خود تغيير نخواهد يافت. درست است که جهت عمومي جامعه متوجه رفع تناقضات موجود جامعه سرمايه داري است ولي اين امر بدون عمل انسانها و نقش تعيين کننده آنها اتفاق نمي افتد. تاريخ بشر از پيش نوشته شده نيست بلکه اين انسانها هستند که تاريخ خود را مي سازند. بنابراين اگر مي خواهيم عظمت قدرت آفرييندگي کار بشر به حقارت و بردگي ترجمه نشود٬ اگر مي خواهيم پيشرفت و توقع بشر از تعالي خود و دنيايش در حرص سودجويي مشت قليلي از افراد خفه و خاموش نشود٬ اگر مي خواهيم که هر گونه پيشرفت عظيم در توليد اجتماعي بجاي به صدا در آوردن شلاق گرسنگي٬ به فارغ کردن بشر از بردگي کار منجر شود و اگر مي خواهيم بکار بستن ظرفيتهاي نوين کار بشري بجاي تحکيم کردن بردگي مزدي به سهم بيشتر بشر از ثمره و قدرت معجزه آفرين کارش بيانجامد٬ بايد به ميدان آمد و تحت پرچم کمونيسم کارگري و کارگران کمونيست براي پايان دادن به مالکيت خصوصي سرمايه داران و الغاي کار مزدي متحد شد.
کارگران براي خلاصي از استثمار سرمايه داري بايد نظامي را در هم بشکنند که بر مالکيت خصوصي سرمايه داران استوار است. سرمايه داري از اول نبوده است و ازلي هم نخواهد بود. ساختن جامعه اي که در آن غذا٬ مسکن٬ پوشاک٬ بهداشت و وسايل برآورد نيازهاي بشري در همه نقاط به رايگان در اختيار همه است٬ کاملا شدني و ميسر است. برپا کردن جامعه اي که در آن امکانات کار و توليد اجتماعي در مالکيت مشترک همه است نه فقط امکانپدير بلکه يک ضرورت است. هيچکس و هيچ نيرويي نبايد حق انحصار بر شرايط و منابع کار اجتماعي را داشته باشد. همه شهروندان جامعه بايد در دسترسي به امکانات کار و فعاليت اجتماعي و بهره مندي از ثمره آن برابر باشند. مي توان با گرد آمدن به دور صف کمونيسم کارگري و کارگران کمونيست جامعه اي را ساخت که توليد و امور آن در هر گوشه و همه جاي آن با تعاون آزاد شهروندان صورت مي گيرد. جامعه اي که آزادي و احترام افراد بشر حکم اول جامعه است و تکامل آزاد هر فرد شرط تکامل آزاد ديگران است

4/08/1385 اخبارکارگری تا تاریخ

اخبار کارگری
وضعيت 20 هزار كارگر در استان قزوين بحرانی است
نماينده كارگران استان قزوين در گفت و گو با خبرگزاری ايلنا‌‏ گفت بر اساس آمارهاي موجود 20 هزار تن از كارگران استان قزوين در وضعيت خوبي نيستند كه 8 هزار نفرشان در 20 واحد صنعتی مشكل دار در حالت" حاد" شاغل هستند.
او گفت‌‏: هشدار مي ‌‏دهم كه اگر به مشكلات استان رسيدگي نشود‌‏، 30 واحد صنعتی نيز بزودي به مرحله بحران خواهند رسيد .

كارگران «گردباف» یزد هر 4 ماه يكبار حقوق مي گيرند؟
نماينده كارگران نساجي " گردباف" يزد گفت: با وجود تلاشها و پيگيري هاي سهامدار عمده اين شركت، بدون تامين‌‏ اعتبار مالي و سرمايه گذاري، بحران اين مجموعه پايان نمي‌‏يابد .
به گزارش ايلنا, "حسين خريد فروشان "گفت‌‏: به دليل بحران هاي مالي ، 120 كارگر اين واحد ظرف6 سال گذشته حقوق و مزاياي خود را با يك تا 2 ماه تاخير دريافت مي كردند كه اخيرا اين تاخير تا 4 ماه افزايش يافته است .
وي تصريح كرد : به دنبال مراجعات مكرر كارگران به استانداري و در خواست آنان براي ملاقات با استاندار كه هيچگاه عملي نشده مقرر شده يك وام 700 ميليون توماني از محل تسهيلات دولتي بصورت گردش در سرمايه براي پرداخت مطالبات كارگران و اجراي طرحهاي توسعه پرداخت شود .
وي افزود‌‏: بيشتر كارگران اين شركت نزديك به 2 دهه سابقه كار دارند اما هنوز بن هاي سال 83 آنها پرداخت نشده است
خانه گردی و فشار و دستگیری کارگران در سنندج ادامه دارد
منزل يكي از كارگران شركت ريسندگي" پرريس" سنندج توسط نيروهاي حفاظت اطلاعات مورد بازرسي قرار گرفت . به دنبال اعتراضات کارگران شرکت پرریس در شهر سنندج کارگران و فعالین کارگری این کارخانه مرتب تحت فشار و تهدید نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم بوده اند. بر اساس اخبار منتشر شده ماموران حفاظت اطلاعات؛ منزل يكي از كارگران شركت "پرريس " سنندج به اسم شريف سائدپناه را بازرسي و او را به دادگستری سنندج اعزام کردند.
" شريف سائدپناه" كه در شهريور ماه سال جاري همراه با جمعي از كارگران شركت پرريس مقابل اداره كار و امور اجتماعي استان كردستان تحصن كرده بود، منزلش در25 مهر توسط نيروهاي حفاظت اطلاعات مورد بازرسي قرار گرفت . در پي بازرسي از منزل نامبرده كيس كامپيوتر و دست نوشته هاي وي در خصوص شركت پرريس همراه با يك دستگاه ماهواره ضبط شده و به او اخطار داده شد كه به اداره حفاظت اطلاعات مراجعه كند . اين كارگر صبح امروز 26 مهر ماه به حفاظت اطلاعات سنندج مراجعه و سپس به دادگستري سنندج اعزام شد.
کمیته کردستان حزب همه کارگران و مردم سنندج را فرامیخواند که به حمایت از این کارگر برخیزند و حمله به منزل او را محکوم و خواهان آزادی او و بازگرداندن همه وسایل متعلق به این خانواده شوند.
این اولین بار نیست که مزدوران رژیم اسلامی کارگران را بازداشت و تحت فشار قرار میدهند. قبلأ کارگران شاهو٬ نساجی کردستا٬ آلومین و... هم با این سیاست سرکوبگرانه روبرو بوده اند باید این تعرض بیشرمانه نیروهای رژیم اسلامی با جواب قاطع مردم روبرو شود.
کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران
26 مهر 1385- 18 اکتبر 2006
منزل يكي از كارگران شركت "پرريس " سنندج توسط ماموران حفاظت اطلاعات بازرسي شد
منزل يكي از كارگران شركت ريسندگي" پرريس" سنندج توسط نيروهاي حفاظت اطلاعات مورد بازرسي قرار گرفت .
به گزارش ايلنااز مركز سنندج، منزل" شريف سائدپناه" كه در شهريور ماه سال جاري همراه با جمعي از كارگران شركت پرريس مقابل اداره كار و امور اجتماعي استان كردستان تحصن كرده بود، منزلش در25 مهر توسط نيروهاي حفاظت اطلاعات مورد بازرسي قرار گرفت .
در پي بازرسي از منزل نامبرده كيس كامپيوتر و دست نوشته هاي وي در خصوص شركت پرريس همراه با يك دستگاه ماهواره ضبط شده و به او اخطار داده شد كه به اداره حفاظت اطلاعات مراجعه كند .
اين كارگر صبح امروز به حفاظت اطلاعات سنندج مراجعه و سپس به دادگستري سنندج اعزام شد
اعتراض کارگران بیکار در لرستان
24 مهر ۱۳۸۵ - 16 اکتبر ۲۰۰۶ – روزنامهء پادگانی کیهان
خرم آباد - كاركنان يخچالسازي لرستان در اعتراض به ادامه تعطيلي اين واحد توليدي در مقابل
استانداري لرستان اجتماع كردند، با واگذاري رانتي اين واحد توليدي به بخش خصوصي، در سال 83 خريدار به جاي ادامه فعاليت آن، مبادرت به توقف توليد و بيكار كردن حدود 300 نفر از كاركنان اين واحد توليدي كرد!
اجتماع كنندگان كه حدود 200 نفر بودند، گفتند: حدود دو سال بيكاري موجب تحميل فشار شديد اقتصادي و بروز مشكلات عديده روحي، رواني و خانوادگي براي آنان شده است!
24 مهر ۱۳۸۵ - 16 اکتبر ۲۰۰۶ – روزنامهء بیت رهبری
نامه اعتراضی در حمایت از رهبران کارگر در سقز
آفای محمود احمدی نژاد رئیس جمهور،جمهوری اسلامی ایران
من این نامه را دربیان محکوم کردن سرکوب ممتد فعالین کارگران سقز می نویسم. طبق آخرین اخبار،آقای برهان دیوانگر به 2 سال زندان محکوم شده است و محمود صالحی ریئس سابق انجمن کارگران خباز در سقز،در تاریخ 16 اکتبر به دادگاه اظهار شده است، جلال حسینی در 18 اکتبر سال 2006 و محسن حکمیی در 1 نوامبر 2006 به دادگاه اظهار شده اند.
حق سازماندهی و برگزاری جشن جهانی روز کارگران حق ابتدایی و دمکراتیک کارگران است و تحت هیچ شرایطی نباید بعنوان قانون شکنی تلقی گردد. دستگیری و متهم کردن فعالین کارگری بخاطر شرکت کردن در روز اول ماه مه یا دیگر سازماندهی های کارگری نقض واضح حقوق پایه ایی کارگران است.
من، قویا از شما می خواهم که سریعا اقدام کرده و تضمین بکنید که اتهامات علیه فعالین کارگری بیقید وشریط و بدون واکنش مجدد لغو گردد.
هنس ینسن
رئیس فدارسیون
سراسری کارگران دانمارک
Protest Letter in Support of the Saqez Labour Leaders
16.10.2006
Att: Mr. Mahmoud Ahmadjinejad,
President of the Islamic Republic of Iran

I am writing this letter to express
my condemnation regarding the continued persecution of Saqez labour
activists. According to the latest news, Mr. Borhan Divargar has been
sentenced to two years imprisonment, and Mahmoud Salehi, former President
of the Bakery Workers’ Association in Saqez, is scheduled to appear
for a court hearing on October 16, 2006, Jalal Hosseini on October 18,
2006 and Mohsen Hakimi on November 1st, 2006.
The right to organize and celebrate
International Workers’ Day is an integral aspect of workers' and democratic
rights and should under no circumstances be considered as an offence
of any kind.
Arresting and charging labour activists
for participating in May Day or other labour organizing efforts is a
clear violation of worker’s most basic rights.
I strongly urge you to take immediate
measures to ensure that all charges against the above labour activists
are unconditionally dropped without any further repercussions.

pp. Hans Jensen
President of the Danish Confederation
of Trade Unions
16.10.2006

محاکمه مجدد محمود صالحى و جلال حسينى فعالين سرشناس جنبش کارگرى ايران توسط بيدادگاه رژيم جمهورى اسلامى را قاطعانه محکوم کنيم

محمود صالحى، فعال سرشناس جنبش کارگرى و از سازماندهندگان اول ماه مه 1383 سقز مجددا و اينبار به "جرم" واهى "اجتماع و تبانيى براى اقدام عليه امنيت کشور" در تاريخ 26 مهرماه 1385 برابر 16 اکتبر 2006 توسط بيدادگاه شهرستان سقز مورد محاکمه قرار گرفت. اتهامات مطرح شده در دادگاه توسط آقاى محمد شريف وکيل مدافع محمود صالحى کاملا رد شده و خواستار تبرئه او گرديد.
همچنين جلال حسينى، فعالين شناخته شده کارگرى ايران و يکى ديگر از سازماندهندگان اول ماه مه 1383 سقز نيز امروز چهارشنبه 28 مهرماه 1385 برابر 18 اکتبر 2006 همانند محمود صالحى و بر مبناى همان اتهامات بىاساس در بيدادگاه سقز محاکمه شد. اتهامات طرح شده در دادگاه از جانب خانم مهشيد محدود وکيل مدافع جلال حسينى رد شده و خواهان رفع اتهام و آزادى کامل وى شد.
وکلاى مدافع جلال حسينى و محمود صالحى، از حق طبيعى آنها در مورد برگزارى اول ماه مه به عنوان حقوق بينالمللى کارگران دفاع کرده و خواستار رفع اتهام و آزادى واقعى آنها شدند.
زنان و مردان کارگر! سازمانهاى کارگرى! مردم آزاديخواه!
محمود صالحى و جلال حسينى منتظر احکام بیدادگاهى جمهورى اسلامى هستند. محسن حکيمى، در تاريخ 1 نوامبر 2006 به دادگاه احضار شده است. برهان ديوارگر، در غياب خود به 2 سال زندان محکوم شده است٬ پرونده دادگاهى تعدادى از فعالين کارگرى سنديکاى شرکت واحد هنوز بسته نشده است و ...
دفاع از آزادى و حقوق انسانى اين فعالين کارگرى و مبارزه براى برسميت شناخته شدن حقوق دمکراتيک و بينالمللى کارگران در ايران مسئوليت مشترک همه ما است. صداى اعتراض و مبارزه کارگران ايران را هر يک از ما به سهم خود٬ بايد به گوش جهانيان برسانيم.
محاکمه اين فعالين کارگرى در دادگاههاى تفتيش عقايد رژيم جمهورى اسلامى را باید قاطعانه محکوم کرد. و کمپين اعتراضی عليه رژيم جمهورى اسلامى و همبستگى بين المللى با کارگران ايران و فعالين و رهبران آن را هر چه بیشتر گسترده تر کنیم و خواهان آزادى بدون قيد و شرط آنها باشیم.
حق آزادی تشکل مستقل کارگرى٬ اعتصاب، برگزارى اول ماه مه و اجتماعات کارگرى و آزادی بیان حق مسلم همه کارگران ايران و دیگر جنبشهای حق طلب است!
زنده باد همبستگى جهانى کارگران!
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی ایران!
زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری!
کميته خارج کشور حزب کمونيست ايران
18 اکتبر 2006

نامه اعتراضی دبیر كشورى اتحادیه کارگران حمل و نقل و عمومى انگلستان در حمایت از فعالین کارگری سقز
٢٣ اكتبر ٢٠٠٦
آقای محمود احمدی نژاد
رئیس جمهور، جمهوری اسلامی ایران
آدرس الكترونيكى: dr-ahmadinejad@president.ir
فاكس: ٩٨٢١٦٤٩٥٨٨٠
رونوشت: محمدرضا البرزى، سفير جمهورى اسلامى ايران در دفتر ژنو سازمان ملل mission.iran@ties.itu.int
رونوشت: info@workers-iran.org
رونوشت: مارتين ماير
من این نامه را بعنوان اعتراض شدید خود نسبت به ادامه ايذا و اذیت فعالين کارگرى سقز برایتان ارسال می دارم.
بنا بر آخرین خبرها، آقای برهان دیوارگر به دوسال زندان محکوم شده و محمود صالحی رئیس سابق انجمن صنفى کارگران خباز در سقز در تاریخ 16-10-2006 به داگاه فراخوانده شده، جلال حسینی در تاریخ 18-10-2006 و محسن حکیمی در تاریخ 1 -11-2006 .
حق سازماندهى و برپایی جشن روز جهانی کارگران یکی از ابتدایی ترین حقوق كارگرى و دموکراتیک است و هیچگاه و تحت هيچ شرايطى نبایستی بعنوان یک جرم شناخته شود و مورد پیگرد قرار گیرد.
دستگیری و متهم ساختن فعالین کارگری بخاطر برپایی جشن اول ماه مه و ديگر امور سازمانيابى کارگری بطور مشخص بی حرمتی به بنيانى ترين حقوق شناخته شده کارگران است.
من قویآ از شما درخواست می کنم که در این مورد اقدام فوری بعمل آورید تا مطمئن شوید که تمامی اتهامات علیه فعالین کارگری نام برده شد، بدون قید و شرط و بدون پیگیری مجدد برطرف شود.
جننى فورمباى
دبیر كشورى اتحادیه کارگران حمل و نقل و عمومى انگلستان
Jennie Formby National Secretary TGWU
مارتين ماير; عضو شوراى اجرايى اتحاديه كارگران حمل و نقل و عمومى انگلستان نيز همزمان طى نامه اعتراضى مشابه اى اعتراض خود را نسبت به ايذا و اذيت فعالين كارگرى سقز اعلام نمود٠
ترجمه و تكثير از: اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

راهپيمايي و اعتصاب گسترده و سراسري معلمان در يونان
داوود رفاهی
بدنبال اعلام دولت یونان مبنی بر صرفه جویی در هزینه های عمومی برای برنامه سال ٢٠٠٧ میلادی، روز چهارشنبه ١١ اكتبر هزارن معلم دست به یك راهپیمایی بزرگ در آتن پایتخت یونان زدند. همچنین كارمندان دولت به یك اعتصاب ٢٤ ساعته دست زدند. آنها همگی خواهان لغو "برنامه صرفه جویی" دولت و افزایش دستمزدها شده‌اند. این اعتراضات علاوه بر اعتصاباتی است كه از یكماه پیش توسط معلمین مدارس ابتدایی جریان دارد.
وزیر آموزش و پرورش یونان گفته است كه دولت از برنامه خود عقب نشینی نخواهد كرد و كارمندان دولت را متهم به پیروی از خواست احزاب سیاسی مخالف كرده است. در این اعتراضات كه برای روز چهارشنبه ١١ اكتبر تدارك دیده شده بود، رانندگان اتوبوسها و قطارها نیز شركت داشتند، كه باعث اختلال در سرویس حمل و نقل عمومی شد. ادارات دولتی و بانكها نیز بدلیل شركت كامندانشان در اعتراض كاملا تعطیل شده بودند. اعتراض معلمین از حمایت ٢ تا از بزرگترین اتحادیه‌های یونان، "فدراسیون عمومی كارگران یونان" و "اتحادیه عمومی كارمندان" برخوردار بود.
٧٨ میلیون دلار خسارت به كارگران Wal-Mart
دادگاهی در پنسیلوانیای آمریكا رأی به پرداخت ٧٨ میلیون دلار از طرف بزرگترین فروشگاه زنجیره‌ای دنیا، Wal-Mart به كارگرانش داد. در پی اعتراض كارگران این شركت، مبنی بر سو استفاده از وقت استراحت آنها و عدم دریافت هیچگونه اضافه كاری، این دادگاه موسسه وال مارت را مجبور به پرداخت غرامت كرد. یكی از كارگران كه به مدت ١۵ سال برای وال مارت كار كرده بود و خود یكی از سازمان دهندگان اعتراض بود، گفته است كه او در طی زمان استراحت و حتی بعد از ساعت كاری، به دلیل حجم زیاد كار مجبور بوده همچنان كار كند بدون اینكه هیچ دستمزدی دریافت بكند. این اعتراض شامل ١٨٧ هزار كارگر میشود كه بین سالهای ١٩٩٧ و ٢٠٠٦ میلادی در وال مارت مشغول به كار بوده‌اند. وكیل كارگران شاكی گفته است كه چون دادگاه تشخیص داده است وال مارت با انجام اینكار حقوق كارگران را عامدانه زير پا گذاشته، تقاضای ٦٢ میلیون دلار خسارت اضافه خواهد كرد.
لازم به یادآوری است كه در دسامبر سال گذشته نیز دادگاهی در ایالت كالیفرنیای آمریكا رأی به پرداخت ١٧٢ میلیون دلار از طرف وال مارت به ١١٦ هزار تن از كارگرانش را داده بود. علت آن اعتراض كارگران به مجبور كردن آنها به كار در زمان صرف غذای ظهر عنوان شده بود.
تهاجم وسیع نیروهای دولتي به اتحادیه ها در كره جنوبی
داوود رفاهی
به بهانه غیرقانونی بودن فعالیت اتحادیه‌های كارمندان دولت، نیروهای امنیتی كره جنوبی دست به عملیات وسیعی برای بستن دفاتر این اتحادیه‌ها زده اند. گزارشهای مخابره شده تاكنون حاكی از آنست كه ٨٢ دفتراز ٢۵١ دفتر این اتحادیه در سئول و چندین شهر دیگر بزور بسته شده و تعداد دیگری نیز مورد هجوم قرار گرفته‌اند، ولی بعلت مقاومت اعضا اتحادیه‌ها، نیروهای امنیتی مجبور به عقب نشینی شده‌اند. در حملات روز جمعه ٢٢ سپتامبر، تعداد ۵٢ تن از اعضا اتحادیه بازداشت شدند. همچنین در حداقل دو دفتر كه اعضاي آن به نشانه اعتراض دست به تحصن زده بودند، نیروهای دولتی بمنظور فشار به معترضین برای خروج از آن دفاتر، آب و برق آن را قطع كردند. رئیس اتحادیه كوان سونگ بوك (Kwon Seung bok) كه بدلیل اعتراض به تعرض دولت به اتحادیه‌شان در اعتصاب غذا بسر میبرد، گفته است كه دولت در نظر دارد فعالیت اتحادیه‌ها را بطور كامل تحت نظر خود داشته باشد.
حدود ٢٠٠ تن از وكلا و حقوقدانان در اعتراض به این عملیات وحشیانه از دولت كره جنوبی خواسته‌اند كه تصمیم خود را پس بگیرد و دست از پیگیرد اتحادیه‌ها بردارد.
اعتراض ٢٠٠٠ كارگر مهاجر در آمریكا
داوود رفاهی
روز پنج شنبه ٢٩ سپتامبر، بیش از ٢٠٠٠ كارگر مهاجر در لس آنجلس، مركز ایالت كالیفرنیای آمریكا، بدلیل پائین بودن دستمزدها و بدی شرایط كار دست به اعتراض زدند. این كارگران ساعت ۵ بعدازظهر كه در واقع شلوغترین زمان روز است، بلوار سنچری، Century Boulevard كه در نزدیكی فرودگاه لوس آنجلس واقع شده است را برای جلب توجه رانندگان و عابرین، مسدود كردند. پلیس و نیروهای انتظامی، با وجود اینكه كارگران مجوز قانونی برای اعتراض داشتند، دست به دخالت زدند و بیش از ٤٠٠ تن از كارگران را دستگیر كرده و با اتوبوسهایی كه آماده حمل آنها بودند، به بازداشتگاهها منتقل كردند. كارگران با شعارهایی نظیر "من یك انسانم" و "حقوق كامل برای مهاجرین" دست به اعتراض زدند و خواهان برخورداری از حقوق و مزایا و شرایط كاری مساوی با غیرمهاجرین بودند.
در آمریكا تبعیضات فاحشی بین مهاجرین و شهروندان آمریكایی در موارد حق و حقوق قانونی خصوصا در محیط كار وجود دارد كه در سالهای اخیر اعتراضات وسیعی را بدنبال داشته است

Sunday, October 22, 2006

در مورد كنترل كارگري بر صنايع در روسيه


در مورد كنترل كارگري بر صنايع در روسيه

نوشته جان ريد
John Reed
ترجمه ناصر اصغري
مقدمه مترجم
پدیده كنترل كارگری، یكی از غنی و جالبترین پدیده‌هائی است كه متأسفانه در ادبیات فارسی نسبتا كمتر مورد توجه قرار گرفته است. از این جهت غنی است كه كارگران مستقیما درگیرند و بیش از حتی موفق‌ترین اعتصاب و هزاران فراخوان و نوشته به كارگر اعتماد به نفس میدهد و ثابت میكند كه برخلاف جنجال بورژواها كارگران خود میتوانند اداره امور را بدست بگیرند.
بسیار اتفاق افتاده است كه گروهی از كارگران برای تحمیل مطالبه‌ای و یا برای وادار كردن مدیریت به مذاكره‌ای، خود را مجبور دیده‌اند دست به اشغال كارخانه‌ای بزنند. گرچه چنین نمونه‌هائی اتفاق روزمره است، اما هدف این نوع كنترلها اساسا سازماندهی تولید نمیباشد. در دنیای معاصر شناخته شده‌ترین نمونه كنترل كارگری، نمونه‌های كنترل كارگری در آرژانتین هستند، اما كنترل كارگری پدیده‌ای بسیار وسیعتر از نمونه‌های موجود در آرژانتین است. برای جنبش كارگری ایران شناخته شده‌ترین كنترل كارگری نمونه شوراهای كارگری انقلاب ١٣۵٧ هستند. نمونه‌ای كه به دلیل سركوب سیاه جمهوری اسلامی ناشناخته مانده است و احتیاج به یك تحقیق همه جانبه دارد. این شوراها در بحبوحه انقلاب، حتی قبل از اینكه تحولات انقلابی كارفرماها را مجبور به فرار كرده باشد، توسط كارگران ایجاد شدند و كار و بار سازماندهی تولید و در كل مدیریت محیط كار را خود به دست گرفتند.
اما بارزترین نمونه مدیریت محیط كار توسط تشكلهای كارگری شاید نمونه "كمیته‌های كارخانه" در انقلاب ١٩١٧ روسیه باشد. گرچه ما قبلا درباره كمیته‌های كارخانه روسیه صحبت كرده‌ایم، اما خود این پدیده هم همانند شوراهای كارگری در انقلاب ١٣۵٧ ایران احتیاج به یك تحقیق همه جانبه برای خواننده فارسی زبان دارد. جنبش كمیته‌های كارخانه روسیه گرچه یكی از غنی‌ترین تجارب جنبش كارگری جهان بوده است، اما متأسفانه جز چند موردی چون كتابهای Carmen Sirianni و Oskar Anweiler حتی در این باره هم تحقیقات لازم و منصفانه‌ای صورت نگرفته است. شاید كسی چند نمونه دیگری را هم بتواند اسم ببرد، اما اینها كافی نیستند. برای نمونه درباره جنبش كارگری آمریكا یا انگلیس و یا فرانسه شما میتوانید صدها نوشته تحقیقی را اسم ببرید، اما نمونه عظیم جنبش كمیته‌های كارخانه روسیه هنوز پدیده نسبتا ناشناخته‌ای باقی مانده است. جان رید نویسنده یكی از مشهورترین كتابهای تاریخ انقلاب روسیه، "ده روزی كه جهان را لرزاند"، مقاله كوتاهی در مورد كمیته‌های كارخانه روسیه تحت عنوان "ریشه‌های كنترل كار بر صنایع در روسیه" (Origins of Work’s Control of Industry in Russia) در جواب اراجیف مطبوعات بورژوائی در باره وضعیت طبقه كارگر روسیه بعد از انقلاب در اواخر سال ١٩١٨ در نشریه "عصر انقلابی" نوشته است كه درباره خود كاركرد این تشكلها خواننده را به اندازه كافی با این تشكلها آشنا میكند و اينجا ترجمه فارسي اين مقاله را ملاحظه ميكنيد. اميدواريم كه در شماره هاي آينده كارگر كمونيست بتوانيم در مورد جنبه هاي مختلف تجربه كنترل كارگري بر توليد و ارتباط آن با انقلاب، شوراهاي كارگري و سازمان سوسياليستي جامعه و غيره بحثهاي مفصلتري داشته باشيم:
ریشه‌های كنترل كار بر صنایع در روسیه جان رید مطبوعات بورژوائی سخت كوشیده‌اند كه به هر داستانی درباره كارگران روسیه متوسل شوند؛ اینكه در انقلاب با رفتار احمقانه خود، با طرح مطالبات غیرمعقول و عجیب و غریب، با رفتاری وحشیانه با صاحب كارخانه‌ها و تكنسینها چهره‌ای كاملا وحشی از او بدست بدهند. به دنیای خارج چنین القا كرده‌اند كه كارگران دستمزدهای هنگفتی دریافت میكنند و در عین حال از كار كردن هم خودداری میكنند. بطور خلاصه چنین تصویری داده شده كه صنعت روسیه را كارگران نابود كرده‌اند.
اما این واقعیت دارد كه صنعت روسیه در وضعیت خوب و مطلوبی نیست. منتهی خود این دلایل زیادی دارد. ابتدا برای مدت زمان درازی بدست آوردن ذغال سنگ غیرممكن بود؛ چرا كه ابتدا Kaledine و قزاقهایش بر منطقه صنعتی Dontez Basin كنترل داشتند و بعد هم آلمانیها. و به خاطر اینكه برای دو سال تمام هیچگونه قطعات تازه‌ای به روسیه وارد نمیشد، اكنون ماشین آلات فرسوده شده‌اند. تكنسینها، مهندسین و این تیپ پرسنلی كه به طبقه سرمایه‌دار وفادار بودند، در ابتدا حاضر نبودند به اتوریته كمیته‌های كارخانه گردن بگذارند. بعدها خود كمیته‌ها سخت درگیر مسائل سیاسی بودند و مجبور به دفاع از انقلاب و درگیر شدن با دشمنان انقلاب، از Kornilov گرفته تا Kerensky و Kaledine، تا Rada اوكرائینی، تا آلمانیها و چكها و اسلواها و موتلفین آنها بودند. اما از نظر تكنیكی، اگر صنعت روسیه نابود شده است، باید انگشت اتهام به طرف صاحب كارخانه‌ها متوجه شود. آنها بودند كه با تعطیلی كارخانه‌ها و معادن، با نابود كردن سازمان تولید، با خراب كردن راه آهن‌ها و نابودن كردن عمدی ماشین آلات و معادن، سعی در درهم شكستن انقلاب را داشتند.
بسیاری از داستانهای درباره مطالبات عجیب و غریب كارگری كمیته‌های كنترل كارگری و غیره البته حقیقت دارند. منتهی مسئله مهم این است كه تا انقلاب نوامبر (منظور همان انقلاب اكتبر ١٩١٧ روسیه است. مترجم)، كارگران روسیه بطور علی‌العموم، جز در كارخانه‌های خاصی، هنوز در برابر كاری كه میكردند، دستمزد بسیار پائینی دریافت میكرند؛ و در عین حال در سراسر روسیه یك تشكلیابی خودبخودی كه حداقل توانائی سازمان دادن صنعت را در چهارچوبی كاملا تازه داشت، در حال شكلگیری بود.
از میان ٣ خواست اصلی انقلاب نوامبر، صلح، زمین برای كشاورزان و كنترل كارگری صنایع، شاید كنترل كارگری صنایع مهمترین آنها باشد؛ چرا كه روسیه جدید هر چه بیشتر به طرف برانداختن وضعیت سیاسی موجود و تكامل دمكراسی كارگری گرایش دارد. تاریخ تشكلیابی كارگران در روسیه بسیار مختصر است. قبل از انقلاب ١٩٠۵ به معنای دقیق كلمه از هیچگونه اتحادیه كارگری خبری نبود. تنها نمایندگی برسمیت شناخته شده كارگران، انتخاب "ریش سفیدان"، همانند انتخاب ریش سفیدان در روستاها و حتی در زندانهای روسیه بود كه تقریبا به یك اندازه قدرت داشتند.
در سال ١٩٠۵ حدودا ٢٠٠ هزار نفر به اتحادیه‌ها پیوستند. Stolypin سركوبشان كرد. تعدادی از اتحادیه‌ها مقاومت كردند؛ اما آنها هم در نهایت سركوب، اموالشان ضبط و رهبرانشان به سیبری تبعید شدند. بعد از آن، اتحادیه‌ها وارد فعالیت نیمه مخفی شدند، كه در سراسر روسیه عضویتشان تقریبا به ١٠ هزار نفر میرسید. اما در زمان جنگ هرگونه تلاشی برای تشكلیابی كارگران بطور بیرحمانه‌ای سركوب میشد و هر كارگری را كه در ارتباط با تشكلیابی كارگران دستگیر میكردند، به خط مقدم جبهه میفرستادند. انقلاب كارگران را تا حدودی از این اسارت رها كرد و به سرعت به طرف تشكلیابی سوق داد. چهار ماه بعد از انقلاب، اولین مجمع اتحادیه‌های سراسر روسیه (All-Russian) با ٢٠٠ نماینده به نمایندگی از ١ میلیون و ٤٠٠ هزار كارگر برگزار شد. دو ماه بعد عضویت این اتحادیه‌ها بیش از ٣ میلیون نفر برآورد شد. و بنابر گزارش Riazonov این عدد اكنون به دو برابر رسیده است.
این "اتحادیه‌های حرفه‌ای" (منظور "حرفه" همان شغل و پیشه است. مترجم) با مدل سندیكاهای فرانسه، بعلاوه همكاری با دولت، با توصیه اتحادیه‌های كارگری آلمان، درست شده بودند. آنها اساسا مشغول مبارزه بر سر كاهش ساعات كار، افزایش دستمزد و در كل همانند اتحادیه‌های كارگری در هر جای دیگری، درگیر مسائل روتین اتحادیه‌ای بودند. برای نمونه، برای حل اختلافات میان كارگران و كارفرمایان، هیئتی را تحت نظارت دولت سازمان دادند. اما اهمیت آنها در سازمان دادن تمامی كارگران در اتحادیه‌های بزرگ و در زمانی كه خرده تشكل‌های صنفی رو به انحلال بودند، ادغام كردن آنها در اتحادیه‌های بزرگ بود. مثلا در كارخانه اسلحه‌سازی دولتی در Sestrorezk، تمامی كسانی كه در تولید اسلحه دست داشتند، كسانی كه لوله تفنگها را آبدیده میكردند، تراشكارانی كه مكانیسم اسلحه را قالب میزدند و نجارانی كه قنداقها را درست میكردند، همه اعضای اتحادیه فلزكاران بودند. اما "اتحادیه‌های حرفه‌ای"، با وجود نقش مهمی كه داشتند، در افكار كارگران جایگاهی حاشیه‌ای داشتند. اولا شوراها كه نیمه سیاسی و نیمه اقتصادی بودند، كلی انرژی آنها را بخود مشغول كرده بود. دوما كمیته‌های كارخانه، تشكل‌های خودانگیخته منحصر بفردی كه از كوران انقلاب روسیه سر برآورده بودند، توجه آنها را بخود جلب كرده بود. این آخری اساس واقعی كنترل كارگری بر صنعت است.
كمیته‌های كارخانه برای اولین بار در كارخانه‌های جنگ افزار دولتی بوجود آمدند. با شروع انقلاب، اكثر مدیران كارخانه‌های دولتی، عمدتا فرماندهان ارتشی، كه با كارگران با قوانین وحشیانه ارتش رفتار میكردند، فراری شدند. برعكس كارخانه‌داران بخش خصوصی، ماموران دولتی هیچگونه علاقه‌ای به كار كارخانه‌داری نداشتند. برای مقابله با تعطیل شدن كارخانجات، كارگران باید مسئولیت اداره آنها را به عهده میگرفتند. در بعضی از جاها مثل Sestroretzk این كار معنایش این بود كه كارگران مسئولیت اداره شهر را هم به عهده بگیرند. موسسات دولتی در آنجا با چنان ظرفیت پائین و چنان فسادی اداره میشدند كه بعد از افتادن كنترل بدست كارگران، گرچه كمیته‌ كارخانه دستمزدها را بالا برد، ساعات كار را كاهش داد و كارگران بیشتری را استخدام كرد، با این حال تولید افزایش پیدا كرد و هزینه‌ها كاهش. در عین حال كار نیمه تمام ساخت ساختمانهائی كه توسط پیمانكاران متقلب شروع شده بود پایان یافت و یك بیمارستان تازه خوب تأسیس گردید. همچنین شهر دارای اولین سیستم فاضلاب شد. كمیته‌های كارخانه در اینگونه موارد (با این موسسات دولتی) نسبتا مشكلی نداشتند. برای مدتی طولانی بعد از انقلاب، هیچ اتوریته‌ای وجود نداشت كه اتوریته كمیته‌ها را زیر سئوال ببرد. و در نهایت زمانی كه دولت كرنسكی شروع به دخالت كرد، كارگران كنترل كاملی بر اوضاع داشتند. دولت هیچ بهانه‌ای برای تعطیلی كارخانجات كه مرتب و سر موقع جنگ افزار تولید میكردند، نداشت. خود دولت سوخت و مواد اولیه این كارخانجات را تهیه میكرد. گرچه در دوران دولت بی‌كفایت و كم ظرفیت كرنسكی، موسسات دولتی با خطر تعطیلی مواجه شدند، اما كمیته‌ها مجبور شدند برای تهیه نفت نمایندگانی به باكو، به خاركوف برای تهیه ذغال و به سیبری برای تهیه آهن بفرستند.
كمیته‌ها از Sestroretrk به بعد، همچون آتشی غیرقابل كنترل به موسسات دیگر دولتی گسترش یافتند؛ و سپس به تأسیسات خصوصی‌ای كه روی سفارشات دولت كار میكردند، و بعد از آن به بخش خصوصی و در آخر نیز به كارخانجاتی كه در اوایل انقلاب به تعطیلی كشانده شده بودند، سرایت كردند. این جنبش ابتدا محدود به پتروگراد بود، اما بعد شروع به سرایت به سراسر روسیه كرد و درست قبل از انقلاب نوامبر بود كه اولین كنگره "كمیته‌های كارخانه‌های سراسر روسیه" برگزار شد. در حال حاضر شعبه كارگری دولت جدید، متشكل از نمایندگان كمیته‌های كارخانه و نمایندگان اتحادیه‌های حرفه‌ای است كه شورای كنترل كارگران را تشكیل میدهد
. اولین كمیته‌ها در بخش خصوصی، با وجود نبود ذغال سنگ و مواد اولیه، و بخصوص خرابكاری عمدی صاحبكاران و مديريت، كه عمدا میخواستند كارخانه را به تعطیلی بكشانند، به عبث تلاش كردند كه صنایع را باز نگه دارند و ادامه كاری داشته باشند. برای كارگران مسئله مرگ و زندگی بود. كمیته‌های تازه تأسیس برای تعیین دستمزد كارگران، برای تنظیم دیسپلینی برای برخورد با كارگران و استخدام و یا بیكارسازی، مجبور بودند مواردی چون تعداد تقاضاهائی كه كارخانه دریافت كرده بود، چقدر سوخت در اختیار دارد، چه درآمدی از خرید و فروش حاصل میشود و غیره را به دقت در نظر بگیرند. در كارخانه‌هائی كه صاحبكاران بطور جدي بهانه مي آوردند كه نمیتوانند كارخانه را باز نگه دارند، كارگران مجبور بودند خود مسئولیت اداره آنها را به عهده بگیرند و كار و بار را به بهترین نحوی كه ممكن بود به دست بگیرند. بعضی از تجارب بسیار جالب هستند.
برای نمونه، كارخانه نساجی‌ای در Novgord كه صاحبش آن را به حال خود رها كرده بود، كارگران بدون كوچكترین تجربه‌ای مسئولیت اداره آن را به عهده گرفتند. اولین كاری كه كردند، تولید لباس كافی برای استفاده خودشان و بعد برای تمام كارگران Novgord بود. بعد از آن كمیته كارخانه نمایندگانی به كارخانه‌های دیگر شهرها برای مبادله پارچه با تولیدات آن كارخانه‌ها فرستاد. لباس با كفش در كفاشی‌ها و یا با نان با دهقانان مبادله میشد. و در آخر شروع به گرفتن سفارشات از شركتهای بازرگانی كردند. برای به دست آوردن مواد اولیه، باید نمایندگانی به مناطق پنبه خیز جنوبی میفرستادند و بعد با اتحادیه كاركنان راه آهن قرار پرداخت هزینه حمل و نقل مواد اولیه را با پرداخت لباس بستند. عین همین سیستم را هم در باره سوخت مورد نیاز و ذغال سنگ معادن "دون" بكار بردند.
در بخش عظیمی از صنایع بخش خصوصی كه به تعطیلی كشانده نشدند، كمیته‌های كارخانه نمایندگانی را برای مشورت با مدیران برای تهیه سوخت، مواد اولیه و حتی سفارشات تعیین كردند. میبایست حساب و كتاب تمام آنچه را كه به كارخانه وارد میشد و آنچه را كه از آن خارج میشد، میداشتند. برای آنكه برآورد كنند كه موسسه چقدر می‌ارزد، چقدر سهام دارد و سود حاصله چقدر است، باید تمام موسسه را ارزیابی میكردند. همه جا بزرگترین مشكل كمیته‌ها برخورد با صاحبكارانی بود كه سود حاصله را پنهان میكردند، سفارشات را رد میكردند و برای بی‌اعتبار كردن تشكلهای كارگران دست به هر كاری میزدند تا بازدهی موسسه را پائین بیاورند. تمام سركارگرها، مهندسین، كارمندان دفتری و غیره ضد انقلابی و ضد دمكراتیك كه توسط كمیته‌های كارخانه اخراج میشدند، نمیتوانستند وارد هیچ كارخانه دیگری، بدون معرفی‌نامه كمیته كارخانه محل كار پیشین خود بشوند. كارگران قبل از استخدام ملزم بودند به اتحادیه بپیوندند و كمیته‌های كارخانه بر تمام مقررات و حدود و ثغور اتحادیه نظارت داشتند. جنگ سرمایه‌داران علیه این كمیته‌های كارخانه بی‌نهایت شدید بود. در هر قدمی كارشان با ممانعت روبرو میشد. "كارگران تنبل" كه تمام وقتشان را صرف حرف زدن میكنند در حالی كه باید این وقت را صرف كار كردن بكنند، عجیب و غریب‌ترین دروغی است كه مطبوعات سرمایه‌داری با دست و دلبازی منتشر میكنند؛ در حالیكه در واقع كمیته‌های كارخانه معمولا مجبور بودند روزانه تا ١٨ ساعت كار كنند. مثلا كمیته كارخانه بسیار بزرگ مجمع Putilove، كه بزرگترین كارخانه پتروگراد با ٤٠ هزار كارگر است، كمیته كارخانه مركزی كه نماینده ١١ بخش و ١٦ كارگاه بود، ٢٢ عضو داشت.
حتی Skobelev، وزیر كار "سوسیالیست" دولت كرنسكی در اوایل سپتامبر دستوری صادر كرد مبنی بر اینكه كمیته‌های كارخانه تنها در "ساعات غیركاری" تشكیل جلسه بدهند؛ و دیگر نباید برای رسیدگی به امور كمیته‌های كارخانه دستمزد دریافت كنند. در واقع این كمیته‌های كارخانه بودند كه از فروپاشی كامل صنعت در دوره حكومت ائتلافی جلوگیری كردند. بنابراین نظام صنعتی جدید روسیه زاده ضرورت بود.
هر كمیته كارخانه‌ای دارای ۵ بخش است: تولید و توزیع، سوخت، مواد اولیه، سازمان فنی صنعت، و مرخص كردن (تغییر دادن از مبناي جنگی به مبناي صلح). در هر منطقه‌ای تمام كارخانجات یك رشته صنعت مجموعا ٢ نماینده به شورای منطقه و هر شورای منطقه یك نماینده به شورای شهر و آن هم به نوبه خود نمایندگانی در شورای سراسر روسیه، كمیته مركزی اتحادیه‌های حرفه‌ای و در شوراها (soviets) داشتند.
همه كارگران در روسیه لزوما عضو اتحادیه نیستند؛ اما تمام كارگران باید در كمیته‌های كارخانه نمایندگی بشوند. و كمیته كارخانه كار اتحادیه‌های حرفه‌ای را تكمیل میكنند و به پایان میرسانند؛ و تولید را بطور صد درصد در همان شروعش كنترل میكند. شیوه كنترل تولید توسط كارگران كه بطور خودانگیخته از درون انقلاب روسیه بیرون آمد، همین اواخر توسط دولت جدید جمهوری كارگران و دهقانان روسیه قانونی اعلام شده است. همچنین برای كارگران، با قدرت این دولت، امكانپذیر شده كه كارخانه‌هائی كه توسط صاحبانشان توانائی ادامه كاری ندارند، مصادره شوند و خود كارگران آنها را اداره بكنند. دلیلی ندارد كه كارگران با اعتبار بی‌نهایتی كه پشت سر خود دارند و قدرت عظیم سازمان دولتی، توانائی استخدام مهندسین و تكنسین نداشته باشند؛ یا اینكه با چنین آموزشی، چرا نتوانند در عرض چند سال آینده كنترل بخش هر چه بیشتری از شركتهای صنعتی روسیه را به دست بگیرند. با كنترل امكانات تولید و توزیع در دستان دولت مردمی، اصلی‌ترین مانع دستیابی به دمكراسی كارگری از سر راه برداشته شده است

رشد جنبش کارگری و اجتماعی و رسوایی حکومت

رشد جنبش کارگری و اجتماعی و رسوایی حکومت

مبارزات موجود در جامعه در کنار و هماهنگ با مبارزه کارگران از جمله مبارزه کارگران شرکت واحد و انعکاس داخلي و بين المللي آن را کمتر کسي است در دنیا شاهدش نباشد. حمايت اتحاديه هاي بين المللي از مبارزه کارگران واحد يکي از درخشان ترين صحنه هاي همبستگي بين کارگران جهان با کارگران ايران و به ويژه با کارگران و کارکنان شرکت واحد بود. که به ابتکار حزب کمونیست کارگری ایران و با پشتیبانی هزاران انسان آزاده و کارگر مبارز ابعاد جهانی گرفت. با اعتراضات اخیر جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی مثل دفاع از حقوق کودکان و.... تقابل سران رژیم علیه همدیگر را شدت بخشیده است. مقامات دولتی و مسئولین رژیم را بیش از پیش نگران ساخته. بروجردي مي گويد: کارگران در مبارزه با جمهوري اسلامي دين را هدف قرار مي دهند و خوش چهره (مسئول بخش اقتصادی مجلس شورای اسلامی) مي گويد: جوانان ناکارآمدي دولت را به پاي دين مي نويسند. اظهارات مقامات ریز و درشت حکومت بر این واقعيت تاکید میکند که وحشت کل رژیم انعکاسي از مبارزات مستقيم کارگران و مردم است. نمونه ديگر حمايت کارگران شاغل در مجتمع هاي پتروشيمي ( پتروشیمی فن آوران –فجر - رازي –بندر امام – اروند و پتروشيمي مارون) در حمایت از کارگران فرش البرزاست که در پایان با شعار زنده باد اتحاد طبقاتي کارگران و زنده باد آزادي و برابري خواستار محاکمه عاملین این جنایات میشوند. همزمان اطلاعيه کارگران شرکت واحد را مي بينيم که در دفاع از کارگران فرش بابلسر است که همبستگی طبقاتی خودرا به نمایش میگذارند.

همچنین روز جمعه چهاردهم مهر در آمفي تئاترپارک لاله در تهران گردهمايي بزرگي در دفاع از حقوق کودکان برگزار گرديد. شرکت حدود دو هزار نفر در اين مراسم و استقبال بي نظير آنان از حقوق کودکان، گواهي بود براراده و خواست شرکت کنندگان در پايان دادن به تبعيض عليه کودکان ٬کودکان مهاجرو کودکان کار و مقدم شمردن حق کودکان بر نژاد، مليت، مذهب، موقعیت والدین و خانواده کودک و برخوردار بودن از شادی و رفاه. نوع این مراسم باشکوه با جمعيتي بيشتر در سنندج و همزمان در سردشت نيز با همين خواسته ها برگزار گردید و همه جامعه را بخود متوجه کرد.برگزاری و گرامیداشت این روز، جدا از ارج نهادن جامعه به حقوق کودک، به طبع آن، رژیم و قوانین ارتجاعی ضد کودک آنرا نیز به مصاف می طلبد. این یعنی علیرغم تمام کوشش و تلاش دولتمردان و مزدورانش، علیرغم راه انداختن باندهای سیاه در جامعه، علیرغم کنترل و فشار روز مره به زندگی مردم، مبارزه برای زندگی بهتر ادامه دارد.

این واقعيتهای اجتماعي باعث شده است وضعيت جمهوري اسلامي چنين بحراني باشد. جمهوری اسلامی نمیتواند راحت قوانين اسلامي را در جامعه پياده کند. بدلیل فاکتورهایی که در بالا اشاره کردم . حتی نمي توانند با وجود بهره گيري از همه ارگان هاي سرکوبگرشان مردم را مطيع و خاموش نگه دارند.

مي گويند وقتي دولت حقوق کارگران را پرداخت نمي کند، کارگران آن را فقط از چشم دولت نمي بينند و مستقيما دين را مورد تعرض قرار مي دهند. نگراني آقاي بروجردي اين نيست که چرا حقوق کارگران پرداخت نمي شود بلکه ترس او از اين است که اسلام مورد تعرض قرار گرفته و ابعاد اجتماعی بخود گرفته است. همه میدانیم که خواست جدا شدن دين از دولت حتي در ميان بخشهائي از رژيم اسلامي جديد نیست. قبل از اینها اشخاص دیگری در اين نقش ظاهر شده اند. حجاريان، سازمانده وزرات اطلاعات و اکبر گنجي يکي از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران و موسوي خوئيني و اشکوري و ديگر هم پالگی هایشان عبدالکريم سروش. تلاش نمودند خودرا سکولار و خواهان جدایی دین از دولت نشان دهند . این تراژدي کميک را هر کدام در زماني و مکاني سعي کردند مورد استفاده قرار دهند ولی در مقابل جنبش برابری طلبی نقش بر آب شدند.
در مجلس اسلامی نمایندگان داد میزنند (اگر عدالت را رعایت نکنیم مردم و جوانان میگویند اسلام عدالت خواه نیست و از دولت روی بر میگردانند). قبلا هم نماینده تبریز گفته بود (بیش از بیست سال است روی جوانان و آموزش و پرورش کار میکنیم ولی نتوانستیم جوانان را جذب اسلام کنیم. این رسوایی است برایمان)

اینها سند رسوایی حکومت جمهوری اسلامی است. اکنون شاهدیم که همبستگی کارگری دارد به ترندی جدی در اعتراضات کارگران تبدیل میشود. این حرکت رو به پیش را باید بیشتر و بیشتر گسترش داد. برای گسترش و سراسری کردن آن، اتحاد و تشکل پیش شرط است. به یمن وجود حزب کمونیست کارگری که در صحنه اعتراضات کارگری /اجتماعی حضور دارد میتوان امیدوار بود که سرانجامی برای پیروزی وجود دارد. اما برای رسیدن به آن باید کارگران و زنان و مردان آزاده بدور حزب خود جمع شوند. اگر اتحاد و همبستگی خودرا به تحزب و متشکل شدن تبدیل نکنیم، اگر تلاشهای مبارزاتی خودرا متشکل و فشرده تر نکنیم، دستاوردهای اینجا و آنجا را هم از دست خواهیم داد.

زنده باد اتحاد مبارزاتی ما علیه جمهوری اسلامی

اسماعیل مولودی
15 اکتبر 2006

Saturday, October 21, 2006

حوزه های حزبی(دانلود)؛

اعتراضات كارگري در حال بالا گرفتن است

اعتراضات كارگري در حال بالا گرفتن است
نمايندگان مجلس اسلامي در وحشت بسر ميبرند


جنبش كارگري در تلاطم است و موج نگراني از بر پا شدن سيلي خروشان را ميتوان در سخنان مقامات مختلف دولتي مشاهده كرد. "عزت‌‏الله يوسفيان"، عضو فراكسيون اصولگرايان مجلس در گفتگويي با خبرگزاري كار (ايلنا) در هشت مهر ميگويد: " هشدار مي‌‏دهم اعتراضات كارگري در حال بالا گرفتن است و اين موضوع براي دولت آثار زيانباري دارد". او در ادامه سخنانش ميگويد: "روند اعتراضات كارگران در حال سرعت گرفتن است و بايد مسئولان فكري كنند. پيشگيري كنند وگرنه ما شاهد انواع و اقسام اعتراضات كارگري در آينده نزديك چه با مجوز وزارت كشور و چه بي‌‏مجوز، چه با كتك نيروي انتظامي و چه غير از آن خواهيم بود.".
اين سخنان ظاهرا عكس العملي است در برابر آنچه كه در بابلسر گذشت. تجمع اعتراضي كارگران فرش البرز در بابلسر و حمله به صف اعتراض اين كارگران در ٢٥ شهريور٬ آنچنان انعكاس گسترده اي پيدا كرده است٬ كه اكنون پس از گذشت بيش از دو هفته از اين ماجرا٬ خبر آن هنوز در صدر اخبار قرار دارد و اظهار تاسف ها بالا گرفته است. خطر بالا گرفتن اعتراض در شهر بابلسر رژيم را كاملا نگران و محتاط كرده است. رژيم ميداند كه تنها بابلسر نيست. اعتراض همه جا را فرا گرفته است. اين سخنان بيش از پيش بيم و ابعاد آنچه كه امروز در جنبش كارگري ميگذرد و نيز استيصال رژيم را به نمايش ميگذارد. نشان ميدهد كه رژيم ديگر قادر به سركوب كارگران و سركوب جامعه نيست و در هر تهاجمي بيش از هر چيز اين صفوف خود رژيم است كه شكاف برميدارد. اين نشان ميدهد كه ديگر كارگران دارند به ميدان مي آيند و دوره سركوب و يا مجوز و قانون و غيره تمام شده است. بقول نماينده مجلس اسلامي رژيم٬ كارگر چه با مجوز چه بي مجوز بيرون مي آيد ٬ با نيروي انتظامي درگير ميشود و اعتراضش را ميكند. اين نشان ميدهد كه هر حركت اعتراضي كارگري چه ظرفيت بالايي دارد تا شهري را به اعتراض بكشاند و تمام جامعه و افكار جهاني را بدنبال خود بكشاند. چرا كه امروز در واقع اين تمام جامعه است كه در تحركت و در جنب و جوش است.
كافيست كه فقط به اخبار اعتراضات كارگري در هفته اي كه گذشت نگاه كنيد تا روشن شود كه نگراني عزت الله يوسفيان از كجاست. روزي نيست كه ما شاهد اعتراض و حركتي نباشيم. روز ٤ مهر كارگران نازنح قزوين به تهران آمدند و در برابر دفتر احمدي نژاد تجمع كردند و نماينده شوراهاي اسلامي دولت از بحران هاي فراگير در قزوين هشدار ميدهد تا بحرانهاي كارگري در اين شهر را جدي بگيرند و نگذارند كه قزوين كانون جديد بحران شود. او به مراكزي چون فرنخ و مه نخ"" كمپرسورسازي" ," لامپ الوند" , "پوشينه بافت" و" فرش اكباتان" اشاره ميكند كه گويا همين الان محورهاي اين بحران هستند. اين نماينده شوراي اسلامي سخن جالبي ميگويد: " فقر بدجوري پشت در ايستاده و" ايمان" را به تمسخر گرفته". دارند با اين حرفها ميگويند كه جمهوري اسلامي به آخر خطش رسيده است. دارند از كانون بحران حرف ميزنند و ظاهرا اين كانونهاي بحران به وسعت جغرافياي ايران است و هر روز بر اين كانونهاي بحران اضافه ميشود. در قائم شهر و بهشهر٬ و دهها شهر ديگر نيز وضع از همين قرار است. شهرهايي كه بخش اعظم مردم آن كارگران كارخانجات موجود در آن شهر هستند. شهرهايي كه سالهاي سال با صداي سوت كارخانجات به جنب و جوش در آمده و زندگي در آن به حركت در آمده است و امروز مردم آن با بيكاري و اخراج و دستمزدهاي پرداخت نشده و فقر و فلاكت روبرويند و در التهاب مبارزه ميسوزند. از شهر اصفهان و اعتراضات دائم كارگران نساجي هاي اين شهر٬ از جمله نساجي رحيم زاده كه دو هفته قبل تجمع كارگران آن مورد تهاجم نيروهاي انتظامي درآمد٬ سخن گفته ميشود. از كاشان كه هر روز كارگران نساجي در اين كارخانه و آن كارخانه دست به اعتصاب ميزنند و جاده ميبندند و اخبار آن در صدر اخبار است صحبت ميشود. سنندج نيز وضعش روشن است و با هر حركتي از جانب كارگران شاهو و نساجي كردستان و آلومين و غيره شهر به جنب و جوش در ميايد و اين اعتراضات نيز هم اكنون نيز جريان دارد. اين وضعيست كه در همه جا شاهدش هستيم. جنبش كارگري دارد هر روز قدرتمند تر به جلو مي آيد٬ شكل ميگرد و امروز به يك فاكتور مهم و يك وزنه سنگين در اوضاع سياسي جامعه تبديل شده است. و امروز اين صداي استيصال رژيم است كه از زبان نماينده مجلس و شوراهاي اسلامي و غيره شنيده ميشود. بايد اين صدا را بشنويم و قدرت خودمان را دريابيم. كارگران كمونيست و رهبران كارگري بايد جنبش خود را در چنين موقعيت و قامتي نگاه كنند و وظايف اين دوره خود را از آن استنتاج كنند.
امروز بيش از هر وقت توازن قوا به نفع ماست و فرصت براي سازمانيابي حول خواستهاي سراسري فراهم است. امروز جنبش كارگري قدرتمند تر از هر وقت در حركت است و بويژه صف قدرتمندي از رهبران راديكال و چپ دارند به جلوي صحنه مي آيند. امروز وقت آنست كه با نگاهي سراسري تر به كل اين جنبش نگاه كرد.
اگر به مبارزات كارگري نگاه كنيم٬ با اعتراضاتي گسترده عليه دستمزدهاي پرداخت نشده٬ عليه اخراج و بيكارسازيها و عليه تهاجمات هر روزه رژيم روبروييم. ميتوان و بايد به اين مبارزات شكلي سراسري تر داد. ميتوان ديد که در هر كدام از اين شهرها بقول رژيم بحران بالا گرفته است. بطور مثال هم اكنون بيش از يك ميليون كارگر با دستمزدهاي پرداخت نشده روبرويند و همه جا و بطور گسترده مبارزه براي نقد كردن اين دستمزدها جريان دارد. با تشكيل انواع و اقسام كميته هاي پيگيري دستمزدهاي معوقه و متشكل شدن در سطح مناطق مختلف حول اين خواست ميتوان به اين مبارزه شكلي سراسري و قدرتمند داد. همچنين هزاران كارگر با مساله اخراج و بيكارسازي روبرويند. ميتوان با ايجاد انواع و اقسام تشكل عليه بيكاري و عليه بيكارسازيها در مقابل اين تهاجم اعتراضي سراسري شكل داد. مهمتر از همه ميتوان تشكيل منظم مجامع عمومي را به عنوان محلي براي تصميم گيري واعمال اراده كارگران اعلام كرد و حركتهاي اعتراض همزمان در سطح مناطق را سازمان داد. رهبران كارگري در هر شهر و هر منطقه ميتوانند مبتكر حركت براي تشكيل هيات موسس شوراها و كانوني براي هماهنگ كردن حركت اعتراضي در سطح هر شهر و هر منطقه شوند و خود را به مجامع عمومي كارخانجات وصل كنند. اين حركتي است كه هم اكنون ما شاهد شكل گيري آن هستيم. بايد به اين حركت شتاب بيشتري داد. بايد با به رسميت شناختن نقطه قوتهايمان و توازن قواي موجود گامهاي بزرگتري برداشت

اعتراض کنفدراسيون اتحاديه هاى کارگرى دانمارک و

اعتراض کنفدراسيون اتحاديه هاى کارگرى دانمارک و
اتحاديه پست کانادا به جمهورى اسلامى ايران


سوزان کيلريچ کلبرگ با ارسال نامه اى از جانب کنفدراسيون اتحاديه هاى کارگرى دانمارک به محمود احمدى نژاد رئيس جمهور ايران، اذيت و آزار کارگران توسط جمهورى اسلامى ايران را مورد اعتراض قرار داد. او از حق سازماندهى کارگران و برپائي مراسم اول ماه مه دفاع کرد و خواهان رفع اتهام از محکومين دادگاه سقز محمود صالحى، برهان ديوارگر، محسن حکيمى و جلال حسينى گرديد.

دبرا بورگ رئيس کشورى اتحاديه پست کانادا نيز با ارسال نامه اى به محمدرضا البرزى، سفير جمهورى اسلامى در دفتر ژنو سازمان ملل، خواهان رفع بدون قيد و شرط اتهامات اين کارگران گرديد. او گفت حق سازماندهى از ابتدائى ترين حقوق کارگرى و دمکراتيک است. رئيس اتحاديه پست کانادا دستگيرى کارگران به جرم سازماندهى اول ماه مه را بى حرمتى نسبت به پايه اى ترين حقوق شناخته شده کارگران دانست.


تشکيلات خارج کشور حزب کمونيست کارگرى ايران
١۹ اکتبر ٢٠٠٦

Tuesday, October 17, 2006

اخباري از اعتراضات گسترده كارگران براي گرفتن دستمزدهاي پرداخت نشده

اخباري از اعتراضات گسترده كارگران براي گرفتن دستمزدهاي پرداخت نشده

اعتراضات گسترده و هرروزه كارگران براي گرفتن دستمزدهاي پرداخت نشده شان در همه جا ادامه دارد. حزب كمونيست كارگري ايران همه كارگران را به حركتي سراسري و متحدانه براي ممنوع كردن تاخير در پرداخت دستمزدها و محكوميت كارفرماياني كه با قلدري و زورگويي دستمزد ناچيز كارگران را بالا ميكشند فرا ميخواند. دستمزدهاي كارگران بايد فورا بهمراه خسارت تاخير پرداخت شود. عدم پرداخت دستمزد كارگران يك جرم است و بايد مورد پيگرد قرار گيرد. با كارزاري سراسري و بين المللي بايد كارفرمايان و حكومت اسلامي را كه خود در اين قلدري شريك است زير فشار قرار داد و به عقب نشيني وادار كرد.

اينجا اخباري از اعتراضات كارگران براي گرفتن دستمزدهايشان و همچنين اعتراض به قراردادهاي موقت و اخراج را كه در چند روز گذشته صورت گرفته به اطلاع ميرسانيم:

٢٢٠٠ نفر از كارگران نفت گچساران تجمع كردند
روز شنبه ١٤ مهر برابر با ٦ اكتبر بیش از ٢٢٠٠ نفر از کارگران شرکت نفت گچساران که تحت پوشش ٦٣ شركت پيمانكاري قرار دارند، در اعتراض به ٦ ماه حقوق معوقه خود و نبود امنیت شغلی، همچنین قراردادهای موقت در مقابل درب ورودی شرکت نفت دست به تجمع زدند. كارگران خواهان پرداخت فوري دستمزدهايشان و همچنين لغو قراردادهاي موقت و استخدام رسمي خود هستند. اين اعتراضات همچنان ادامه دارد.

٢٠٠ نفر از كارگران نساجي پارسيلون دستمزدهاي خود را ميخواهند
صبح روز ١٩ مهر ٢٠٠ نفر از كارگران نساجي پارسيلون در خرم آباد در اعتراض به اعلام مديريت مبني بر پرداخت صرفا يك ماه حق سنوات به كارگران بازنشسته در مقابل اداره كل كار لرستان دست به تجمع زدند. در اين حركت اعتراضي كارگران بعد از ٤ ساعت تجمع براي دقايقي وارد ساختمان اين اداره شدند و دفتر كارخانه را به اشغال خود در آوردند و خواستار رسيدگي فوري به خواست خود شدند. اين اقدام كارگران با دخالت نيروهاي انتظامي رژيم روبرو شد و مانع تحصن كارگران در محل دفتر اداره كار شدند. اين حركت اعتراضي بعد از قولهايي كه از سوي استانداري و اداره كار داده شد خاتمه يافت و كارگران اعلام كردند كه اگر به خواست آنها پاسخي داده نشود به اعتراضشان ادامه خواهند داد. بنا به گزارش اين كارگران كه پس از ٢٠ سال سابقه كار مشمول قانون بازنشستگي پيش از موعد شده اند. پيش از اين در اين كارخانه كارگران بازنشسته بابت هر سال ٢ سال حق سنوات دريافت ميكردند و اكنون مديريت اين را به يك سال تقليل داده است و اين موضوع مورد اعتراض كارگران است. در شركت نساجي پارسيلون خرم آباد بيش از هزار كارگر شاغل هستند و هم اكنون نزديك به دو ماه است كه حقوق و مزاياي كارگران در اين كارخانه پرداخت نشده است.

كارگران ذوب ركورد در مشهد در اعتراض به پرداخت نشدن دستمزدها تجمع كردند
صبح روز ١٩ مهر دهها تن از كارگران شركت ذوب ركورد در مشهد در اعتراض به ٧ ماه دستمزد پرداخت نشده خود در مقابل سازمان كار خراسان در ميدان فردوسي در مشهد دست به تجمع زدند. بنا به گزارش اين شركت از اسفند گذشته دستمزد و حق بيمه كارگران را پرداخت نكرده است و از ماه پيش بصورت تعطيل درآمده و كارگران آن در بلاتكليفي بسر ميبرند. طي اين هفت ماه كارگران اين شركت براي امرار معاش خود ناگزير به انجام كارهايي چون باربري٬ مسافر كشي با موتور و قبر كني شده اند.

نيروهاي انتظامي به كارگران معترض چيني ارس و خانواده هايشان حمله كردند
عدم تمديد قراردادها بيان ديگري براي اخراج كارگران است. كارفرماي كارخانه چيني ارس در تبريز عملا ميخواهد ١٤٠ تن از كارگران را از طريق تمديد نكردن قراردادهايشان اخراج كند. روز شنبه ٨ مهر ٢٩٠ كارگر کارخانه چینی ارس تبریز متحدانه از همكاران خود حمايت كردند و به تمديد نكردن قراردادها اعتراض كردند. كارگران همچنين به مساله نپرداختن دستمزدهايشان كه چهار ماه است پرداخت نشده اعتراض كردند. اين اعتراض به صورت تجمع كارگران و خانواده هايشان صورت گرفت. نيروهاي انتظامي حكومت بلافاصله به كمك كارفرما آمدند و به تجمع كارگران حمله كردند و كارگران دست به مقاومت زدند. درگيري و جنگ گريز تا مقابل آموزش و پرورش و سازمان فنی و حرفه ای تبریز کشیده شد .

كارگران فرش پارس قزوين دستمزدهاي خودرا ميخواهند
روز ١١ مهر ٤٠ نفر از كارگران فرش پارس قزوین در اعتراض به ٦ ماه خودداري از پرداخت دستمزدهاشان توسط كارفرما دست به اعتصاب زدند. گزارش مشروحتري از ادامه و نتيجه اين اعتصاب منتشر نشده است.

كارگران سايپاي گرمسار براي گرفتن دستمزدها در برابر كارخانه اجتماع كردند
روز شنبه ٨ مهر كارگران شرکت سایپای گرمسار در اعتراض به ٨ ماه دستمزد پرداخت نشده خود در مقابل كارخانه دست به تجمع زدند. اين حركت اعتراضي با حمله ی نیروی انتظامی روبرو شده و كارگران مورد ضرب وشتم قرار گرفتند .

كارگران باف كار در اعتراضي هرروزه براي گرفتن طلبهايشان
بنا به گزارشي در ١٠ مهر بدنبال فروش كارخانه باف كار در تهران، كارفرماي جديد شروع به اخراج كارگران كرده و اعلام نموده است كه ميخواهد كارخانه را به مجتمعي تجاري تبديل كند و نيازي به كارگر ندارد. او همچنين از پرداخت ١٢ ماه دستمزد و مزاياي و حق سنوات كارگران سربازده و ميگويد اين بدهي هاي به او ربطي ندارد و مربوط به كارفرماي قبلي است. در اعتراض به اين موضوع كارگران هر روز در مقابل كارخانه تجمع كرده و خواهان پرداخت فوري مطالبات خود هستند. كارگران در تجمعات هر روزه خود با حضور نيروي انتظامي و تهديد آنها روبرويند. كارگران اعلام كرده اند كه تا وقتي به خواستهايشان پاسخي داده نشود به تجمعات خود ادامه خواهند داد.

راهپيمايي كارگران شركت سازمايه در پاكدشت
روز ١٦ مهر ٢٠٠ كارگر شركت سازمايه در پاكدشت در اعتراض به ٢٠ ماه دستمزد پرداخت نشده خود در مقابل كارخانه تجمع كرده و به طرف فرمانداري راهپيمايي كردند. بنا به گزارش اين كارخانه از ١٤ ماه پيش به حال تعطيل در آمده است و كارفرما دستمزدهاي كارگران را بالا كشيده است.

تجمع كارگران شركت ذوب ركورد در مشهد
صبح روز ١٩ مهر دهها تن از كارگران شركت ذوب ركورد در مشهد در اعتراض به ٧ ماه دستمزد پرداخت نشده خود در مقابل سازمان كار خراسان در ميدان فردوسي در مشهد دست به تجمع زدند. بنا به گزارش اين شركت از اسفند گذشته دستمزد و حق بيمه كارگران را پرداخت نكرده است و از ماه پيش بصورت تعطيل درآمده و كارگران آن در بلاتكليفي بسر ميبرند. طي اين هفت ماه كارگران اين شركت براي امرار معاش خود ناگزير به انجام كارهايي چون باربري٬ مسافر كشي با موتور و قبر كني شده اند.

تجمع كارگران پوشينه باف در مقابل استانداري قزوين
كارگران پوشينه باف حدود ٢ سال است دستمزد نگرفته اند. صبح روز دوشنبه ١٧ مهر ٧٠٠ نفر از كارگران شركت پوشينه‌باف قزوين در اعتراض به دستمزدهاي پرداخت نشده خود در مقابل استانداري قزوين دست به تجمع زدند. بنا به گزارش اين كارگران از سال ‪۸۳ تاكنون حقوق خود را دريافت نكرده‌اند.
از سوي ديگر اين شركت نه تنهااز بيمه‌كردن كارگران جديد خودداري مي‌كند بلكه حتي از اعتبار زدن دفترچه‌هاي بيمه درمان كارگران قبلي نيز خودداري مي‌كند. اين شركت از آبانماه سال ۸۳ از بخش دولتي به بخش خصوصي واگذار شده است. در نتيجه مبارزات كارگران شركت پوشينه باف٬ طبق مصوبه هيات مديره اين شركت مقرر شد كه در قبال مطالبات سال ‪۸۴ كارگران براي هرماه، حقوق پنج روز معوقه نيز پرداخت شود كه اين مصوبه ‌نيز اجرا نشد، و توافق شد بجاي مطالبات كارگران به آنها خودرو تحويل شود كه اين وعده هم عملي نشده است. در شركت پوشينه‌باف ‪ ۲۵۰كارگر بازنشسته و ‪۴۵۰ نفر كارگر استخدامي مشغول بكار هستند٬ كارگران بازنشسته هنوز حق سنوات سال ‪ ۸۴را خود را دريافت نكرده‌اند. كارگرآن شركت پوشينه باف طي سال گذشته و امسال بارها و بارها با برپايي تجمعات اعتراضي در خيابان‌هاي قزوين و در مقابل استانداري، مجلس شوراي‌اسلامي، وزارت صنايع و دفتر احمدي نژاد، بر خواستهاي خود پافشاري كرده اند


حزب كمونيست كارگري ايران
٢١ مهر ١٣٨٥ – ١٣ اكتبر ٢٠٠٦

Tuesday, October 10, 2006

18/07/1385

کارگران جهان متحد شويد
بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونيستی بر خود بلرزند. پرولتاريا در اين ميان چيزي جز زنجيرهاي خود را از دست نميدهد
ولي جهاني را بدست خواهد آورد. پرولتارياي جهان متحد شويد
کارگران کمونيست خواهان انقلابند، اما کدام انقلاب؟ طبقات مختلف و گرايشات سياسى و اجتماعى مختلف "انقلاب" را به معانى بسيار متفاوتى بکار ميبرند. دنياى ما همه نوع "انقلاب" را همه نوع "انقلابى" اى را بخود ديده است. تقريبا هر کس و هر جريانى که ميخواهد وضع موجود در جامعه را بشيوه اى ناگهانى و بطور غيرمسالمت آميز تغيير بدهد از انقلاب حرف ميزند و خودش را انقلابى مينامد. خيلى از اين انقلابات چيزى بيشتر از ارتجاع صرف نيستند. نمونه "انقلاب اسلامى" زنده و حى و حاضر جلوى چشم ماست. عقب مانده ترين خرافات و مشقت بارترين اوضاع را انقلاب نام گذاشته اند. مرتجع ترين و کثيف ترين عناصر نام انقلابى برخود نهاده اند. کارگر کمونيست پيگيرترين دشمن چنين انقلابات و انقلابيون دروغين است. برخى ديگر از انقلابات چيزى فراتر از اصلاحات محدود در وضع موجود نيستند. خلاصى از استبداد، کسب استقلال اقتصادى، برنامه ريزى و بهبود سطح توليد، توزيع به اصطلاح "عادلانه تر" ثروت و غيره مضمون اصلى بسيارى از تحولاتى بوده است که در کشورهاى مختلف تحت عنوان انقلاب صورت گرفته است. در همه اين موارد بنياد مناسبات موجود در جامعه و کل نظامى که مايه مشقات و محروميت هاى توده مردم کارگر و زحمتکش را تشکيل ميدهد دست نخورده باقى مانده است. دو دهه قبل شاهد انقلابات متعدد اينچنينى در کشورهاى تحت سلطه بوده است. امروز وقتى به اين کشورهاى انقلاب کرده نگاه ميکنيم ديگر حتى نشانى از همان تحولات محدود ناشى از انقلاب هم باقى نمانده است و منطق نظام سرمايه دارى بار ديگر اين واقعيت را آشکار کرده است که مادام که اساس سرمايه و سرمايه دارى پابرجاست نصيب توده کارگر و زحمتکش جز فقر و بى حقوقى سياسى و اجتماعى نخواهد بود. خاصيت مشترک همه اين انقلابات دروغين و نيم بند اين است که تماما تحت تاثير اهداف و مقاصد بخش هايى از خود طبقات حاکمه قرار داشته اند و رهبرى سياسى و عملى آنها بدست همين اقشار بوده است. کارگران همواره بعنوان نيروى ذخيره و کمکى به ميدان کشيده شده اند، جنگيده اند و فداکاريهاى بى نظير از خود نشان داده اند. اما حاصل کار جز دست بدست شدن قدرت در درون خود طبقه سرمايه دار و جز پيدايش شکلهاى جديدى براى اداره نظام استثمارگر موجود نبوده است. در بسيارى موارد اولين کسانى که مورد تعرض بخشهاى تازه بقدرت رسيده طبقه حاکمه قرار گرفته اند خود کارگران بوده اند و انقلاب خود به دستاويز جديدى براى سرکوب جنبش کارگرى تبديل شده است.
بنابراين وقتى کارگر از انقلاب صحبت ميکند بايد دقيقا بداند که چه چيز ميخواهد و چه چيز نميخواهد. ما خواهان انقلاب کارگرى عليه کل سيستم سرمايه دارى و کل قدرت طبقه سرمايه دارى هستيم. ما خواهان انقلاب کمونيستى هستيم که جامعه موجود را از بنياد دگرگون ميکند.
انقلاب کارگرى چه هدفى را دنبال ميکند؟ پاسخ اين سوال در همين جامعه سرمايه دارى نهفته است. هر کارگرى که ده دقيقه به اوضاع خودش فکر کند ايراد اصلى اى را که بايد در دنيا برطرف شود تشخيص ميدهد. اين جامعه وارونه است. توليد کنندگان ثروت جامعه، کارگران، بى چيزند و بيکاره گان ثروتمند. پست ترين و فرومايه ترين عناصر، نجبا و عاليجنابان اين جامعه اند و شريفترين مردم، توده زحمتکشان فرودست و بى حقوق اند. آنها که يک عمر کار کرده اند و ثروت ساخته اند حتى پس از سى سال براى گذران هر روز از زندگى خود بايد از نو براى کارشان مشترى پيدا کنند. قدرت خلاقه و مولد کارگر خود را در قدرت اجتماعى و سياسى روز افزون سرمايه و فرودستى هر چه بيشتر خود کارگر نشان ميدهد. براى حفظ اين جامعه وارونه دولتها پيدا شده اند، ارتشها ايجاد شده اند، زندانها و شکنجه گاهها بنا شده اند، خدايان آفريده شده اند و مذاهب ساخته شده اند. مساله از روز روشنتر است. بردگى مزدى. هيچ درجه رشد خدمات اجتماعى و بيمه ها و افزايش درآمد کارگران که تازه همه بايد با نبرد و با زور از حلقوم طبقات حاکم بيرون کشيده شوند، در اساس اين موقعيت برده وار کارگر تغييرى نميدهد. کودکى که امروز در ميان ما متولد ميشود مهر استخدام سرمايه شدن را بر پيشانى خود دارد.
کل تبعيضات اجتماعى و سياسى و کل فساد و تباهى اخلاقى جامعه حاضر، از ستمگرى بر زنان و تبعيض نژادى تا اعتياد و فحشاء از رقابت و منفعت طلبى فردى که در خون جامعه جريان دارد تا قحطى و گرسنگى و بيمارى که هر روز ميليونها انسان محروم را بکام مرگ ميکشد، همه حاصل اين وارونگى جامعه اند. جامعه اى که صاحبان برحق و آفرنندگان واقعى آن، کارگران، اسير بردگى مزدى اند. انقلاب کارگرى بر سر درهم کوبيدن بنياد اين جامعه طبقاتى است.
بنياد اين نظام مالکيت خصوصى اقليتى کوچک بر وسايل توليد در جامعه است. مادام که انسانها براى نان خوردن و براى برخوردار شدن از حداقلى از رفاه ناگزيرند براى کس ديگرى کار کنند که اختيار وسايل توليد را در دست گرفته است، مادام که توليد اجتماعى و تامين مايحتاج بشر تنها از طريق سود رسانى به مالکان انگل وسايل توليد ممکن است، صحبتى از آزادى و برابرى انسانها و از ميان بردن محروميت ها و تبعيضات نميتواند در ميان باشد. انقلاب کارگرى در اساس خود انقلابى عليه مالکيت خصوصى طبقه سرمايه دار بر وسايل توليد اجتماعى است. انقلاب کارگرى انقلابى براى برقرارى مالکيت و کنترل اشتراکى و دسته جمعى توليد کنندگان بر وسايل کار و توليد است. انقلاب کارگرى انقلابى براى محو طبقات و استثمار طبقاتى است.
بورژوازى به زبان خوش دست از قدرت اش بر نميدارد و بساط استثمارش را جمع نميکند. پس بايد انقلاب کرد. حکومتى کارگرى برقرار ساخت که مقاومت استثمارگران را درهم شکند و راه را براى جامعه اى بدون استثمار و لاجرم بدون نياز به هيچ نوع حکومت و ستم و خرافه باز ميکند.
براى کارگر کمونيست انقلاب يعنى خيزش طبقه کارگر براى عملى کردن تمام اين تحول عظيم اجتماعى. مبارزه براى آزادى، برابرى و حکومت کارگرى. اگر کارگر به ميدان سياست ميآيد بايد براى اين بيايد. بايد بعنوان رهبر رهايى کل جامعه به ميدان بيايد. دوران کشيده شدن کارگران بدنبال اين و آن بسر رسيده است. جريان کمونيستى در درون طبقه کارگر هدف خود را اين قرار داده است که کارگران را به اين دورنما مجهز کند و حرکت مستقل کارگران براى کسب قدرت سياسى و انجام انقلاب کارگرى را سازمان بدهد.
اگر چيزى گرايش کمونيستى را از ساير گرايشات در درون جنبش کارگرى متمايز ميکند همين تلاش براى جايگزين کردن آرمان انقلاب کارگرى در درون طبقه کارگر و سازمان دادن نيروى اين انقلاب است. کارگر کمونيست در صف مقدم هر مبارزه براى بهبود شرايط کار و زندگى کارگران است. اما او در اين مبارزه هدف عاليترى را نيز دنبال ميکند. از نظر ما در دل اين مبارزات است که کارگر خود را بعنوان يک طبقه ميشناسد، به قدرت خود واقف ميشود و با راه رهايى خود، انقلاب کارگرى عليه کل نظام اقتصادى و اجتماعى موجود آشنا ميشود. سازماندهى انقلاب کارگرى امرى مربوط به آينده دور نيست. اين تلاش هم اکنون در جريان است. هر جا اتحاد کارگران و آگاهى آنها نسبت به اينکه اعضاء يک طبقه جهانى اند تقويت ميشود، هر جا کمونيسم بعنوان دورنماى انقلاب کارگرى در ميان کارگران رسوخ ميکند و با هر رفيق کارگرى که به کمونيسم و به محافل و سلولهاى کمونيستى کارگران نزديک ميشود، يک گام به انقلاب کمونيستى نزديک تر شده ايم. سلولها و محافل کمونيستى کارگرى که امروز تشکيل ميشوند، فردا کانونهاى رهبرى انقلاب کارگرى و پايه هاى قدرت حکومت کارگران را تشکيل خواهند داد.هيچکس ترديد ندارد که حکومت و اقتصاد سرمايه دارى در ايران دچار يک بحران عميق است و جامعه ايران در آستانه تحولات سياسى تعيين کننده اى قرار گرفته است. دير يا زود جدال طبقات اجتماعى در ايران اوج تازه اى خواهد گرفت. احزاب و نيروهاى بورژوازى، چه در داخل حکومت اسلامى و چه در خارج آن دارند خود را براى زورآزمايى نهايى آماده ميکنند. اينبار ما بايد تضمين کنيم که طبقه کارگر بعنوان يک نيروى مستقل، زير پرچم خود و با آرمان انقلاب کارگرى به ميدان خواهد آمد. اين کار عملى است. جريان کمونيستى در درون طبقه کارگر جريان قدرتمندى است. حزب کمونيست ايران گوشه اى از يک حزب کمونيستى کارگرى به مراتب نيرومندتر است که هم اکنون ريشه هاى خود را در درون طبقه کارگر و جنبش هاى اعتراضى کارگران محکم کرده است. شعارهاى ما و افقهاى ما هم اکنون راه خود را در ميان توده هاى وسيع طبقه کارگر باز کرده اند. حکومت اسلامى هم اکنون فشار اين حزب وسيع و اعلام نشده کارگرى را بشدت بر پيکر خود احساس ميکند. به سرنوشت قانون کار اسلامى نگاه کنيد. به حال و روز شوراهاى اسلامى نگاه کنيد، مجامع عمومى کارگران و مطالبات آنان را ببينيد، همه گواه يک راديکاليسم قدرتمند کارگرى است که در طول دوره پس از انقلاب ٥٧ در ايران شکل گرفته است. اگر بناست طبقه کارگر ايران در تحولات آتى بار ديگر قربانى نشود. اين حزب عظيم و اعلام نشده بايد سرو سامان بگيرد. اجزاء مختلف آن، حزب کمونيست ايران، شبکه هاى گسترده محافل کارگران کمونيست، جنبش مجامع عمومى و سلولهاى رهبرى اعتراضات کارگرى بايد در يک حرکت واحد کارگرى ادغام شوند. اين عاجلترين کارى است که کمونيسم کارگرى در ايران در برابر خود قرار ميدهد. برنامه ما براى جامعه، راه حلهاى ما براى رفع مشقاتى که دامنگير توده هاى وسيع زحمتکشان است، شعارها و خواستهاى ما همه روشن است. شعار آزادى، برابرى، حکومت کارگرى، يعنى چکيده انقلاب اجتماعى کارگران، هم اکنون در دل توده هاى طبقه ما جاى گرفته است. تبديل همه اين مصالح و امکانات به يک حزب قدرتمند اجتماعى که قادر به هدايت کل طبقه کارگر در نبردهاى تعيين کننده آتى باشد، اين کار ماست. اين اولويت اساسى کارگران کمونيست در ايران است